واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: همه میدانند که سیاست خارجی آمریکا از زمان اعلامیه مونروئه در سال 1823 که اذعان میکرد آمریکا از آنِ آمریکاییها و اروپا مال اروپاییها تا پایان جنگ جهانی دوم که درگیر مسائل بینالمللی شد بر انزواطلبی استوار بود. حتی در جنگ جهانی اول که روزولت رئیسجمهور دموکرات آمریکا اعلامیه 14 مادهای خود را صادر کرد و وارد جنگ شد، طولی نکشید که با پیروزی جمهوریخواهان در سال 1920 دوباره به سیاق سابق برگشت و حتی از ورود به جامعه ملل که خود بانی آن بود، نیز سر باز زد.
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم نیز بسیار بودند کسانی که اعتقاد داشتند روزی که آمریکا بتواند گریبان از مسائل دنیا رها کند، دوباره به انزواطلبی برخواهدگشت. زیرا اشتغال به خویشتن بخشی از خلق و خوی ملی آنهاست. اینک طبیعی است که این خصلت نهفته در ناخودآگاه آمریکاییها و در رفتار تاجری که بیشتر غریزی و واکنشی عمل میکند تا عقلایی و برنامهریزی شده و در رأس قوه مجریه آمریکا قرار گرفته، نمود بیشتری پیدا کند. بخشنامهها و دستوراتی که [دونالد ترامپ] در همین چند روز اول کارش صادر کرده، نشان میدهد که توجهی به بقیه جهان خارج ندارد مگر متضمن سود و منفعتی برای خود یا کشورش باشد: مهاجران نیایند تا مشاغل مختلف را از چنگ آمریکاییها خارج کنند؛ شرکتهایی که در خارج مستقر شدهاند تا از نیروی کار ارزان استفاده کنند به داخل برگردند؛ ناتو اگر قرار است همچنان باری بردوش آمریکا باشد که 90 درصد هزینه هایش را تأمین میکند باید اصلاح یا حذف شود؛ آمریکا باید از سازمانهای اقتصادی بینالمللی که در خدمت آمریکا نیستند و بازارها را در خدمت چین قرار میدهند، خارج شود و ... نشان میدهد که محاسباتش دقیقا مانند کاسبی است که دنیا را از دریچه سود و زیان میبیند. اگر غیر از این بود و شم سیاسی داشت، باید به دنبال قدرت و نفوذ بیشتر آمریکا در دنیا باشد ولو اینکه مستلزم هزینهها و مخارج زیادی شود. پیشینیان او حتی زمانی که شوروی فروپاشید و ناتو فلسفه وجودی خود را از دست داد، نهتنها با چنگ و دندان این سازمان را حفظ کردند بلکه تحرکهای اروپایی در جهت استقلال نظامی خود را نیز خنثی کردند، زیرا این سازمان وسیله خوبی برای سیادت بر اروپا و کنترل رفتار آنها در عرصه بینالمللی است. یقینا از این پس مخارج حمایت از متحدان آمریکا نیز به عهده خود آنها خواهد بود، وگرنه دلیلی ندارد که مثلا آمریکا برای حفظ رژیم عربستان متحمل هزینه شود. این وجه از سیاست ترامپ برای کشورهایی مانند ایران و روسیه بسیار مناسب خواهد بود،زیرا این کشورها هیچ کمکی از آمریکا دریافت نمیکنند و برعکس رقبای آنها اغلب از متحدان آمریکا هستند که پشتگرم به حمایتهای آن گردنکشی هم میکنند. ترامپ آنقدر از دنیای سیاست دور است که هیچ تصور درستی از تعارض منافع کشورش با روسیه ندارد و پیوسته دم از دوستی و همکاری با این کشور میزند. ایستادگی او در برابر چین هم بیشتر از این منظر است که این کشور دارد به تسخیر بازارهای آمریکا میپردازد و فرصتهای شغلی و پولی را از آمریکاییها میگیرد. در حالی که گسترش نفوذ چین در دریای جنوبی و آسیای شرقی، چالش بزرگی برای اقتدار آمریکا در جهان ایجاد خواهد کرد، اما این وجه از خطر چین به کلی در مخیله ترامپ مغفول مانده است. همه اینها بهرغم کنترلهایی که از سوی مشاوران ترامپ و نهادهای آمریکایی صورت خواهد گرفت تا وی را راه آورند تأثیر خود را در سراسر جهان بر جای خواهد گذاشت، زیرا رژیم آمریکا ریاستی است و رئیسجمهور از اختیارات زیادی برخوردار است. بیدلیل نیست که ورود او به قدرت بیش از همه جا در اروپا ایجاد نگرانی کرده است، چون ترامپ نهتنها اروپا را متحد خود تلقی نخواهد کرد بلکه آن را رقیب نامطلوبی برای اقتصاد آمریکا خواهد دانست. یعنی به جای حمایت از اروپا و همکاری با آن ممکن است، زوال و اضمحلال اتحادیه اروپا در دستور کار ترامپ قرار گیرد. برعکس این، انگلستان خارج شده از این اتحادیه است که بیشترین بهره را از سیاستهای ترامپ خواهد برد. دکتر احمد نقیبزاده استاد دانشگاه تهران
یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 00:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]