تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817481521
قتل به خاطر ٤ كيلو طلا
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: همسر، دخترها و دامادهاي حاج آقا سرپرستي تمام دو روزي كه تهران را براي پيدا كردن حاج آقا زير پا گذاشتند، نميدانستند حاجي را در يك مغازه معاملات ملكي دو كوچه آن طرفتر با چسبهاي نواري ٦ سانتي به صندليهاي چرمي چسباندهاند و شكنجهاش ميكنند.
به گزارش اعتماد، « آن روز حاج آقا ساعت يك بعدازظهر از اينجا رفت. خانهاش همين نزديك بود. ميرفت ناهارش را ميخورد و ساعت ٤ برميگشت. اما آن روز كركره مغازه را تا نيمه پايين كشيد و رفت. معلوم بود براي كاري رفته و زود برميگردد. اما ساعت ٤ بعدازظهر شد و از حاجي خبري نشد. رفتم جلوي مغازه و ديدم هنوز كركره تا نيمه پايين است و برخلاف هميشه كه حاجي ٤كيلو طلاهاي پشت ويترين را با روزنامه ميپوشاند آن روز طلاها داخل سيني و بدون پوشش پشت ويترين بود. خلاصه تا ساعت هفتونيم منتظرش شديم. اما نيامد. يكي از بچهها را فرستاديم جلوي خانهاش.
حاج خانم گفت شوهرش از ساعت يك خانه نيامده. حاجي ٤ تا دختر دارد كه سه تا را عروس كرده. ٣ تا دامادهايش را خبر كرديم و آمدند تا در مغازه حاجي را باز كنيم. در را باز كرديم و ديديم طلاها نيست و دزدها مغازه را خالي كردهاند. دوربينهاي مداربسته را هم برده بودند تا هيچ ردي بر جا نماند.» اينها را صاحب مغازه فروش لوازم ماشيني ميگويد كه همسايه ديوار به ديوار حاج آقا است.
طلافروش دو روز ناپديد شد
بعدازظهر روز شنبه سارقان تمام طلاهاي مغازه حاج صادق سرپرستي، در ابتداي بلوار ابوذر را سرقت كردند. حاجي ناپديد شد و دو روز خانوادهاش دنبالش گشتند اما پيدا نشد كه نشد. تا اينكه ساعت ٥ صبح روز دوشنبه خبر آوردند يك مامور شهرداري جسد حاج آقا را در سطل زبالهاي دو تا كوچه آن طرفتر نزديك چهارراه مقداد پيدا كرده است. در طول خيابان ابوذر حتي يك مغازه طلافروشي هم نيست جز همين يكي. هرچه هست مغازههاي فروش و تنظيمات لوازم ماشين است.
پسر جواني كه دامادهاي حاجي را ميشناسد و همسايهاش است درباره جزييات حادثه ميگويد: «آن روز ظهر سارق طلافروشي و صاحب معاملات ملكي در چهارراه مقداد، با حاج آقا تماس گرفته و او را به بهانه خريد يا فروش ملك به بنگاهش ميكشاند. حاج آقا هم كركره مغازه را تا نيمه پايين كشيد و رفت كه زود برگردد. سارقها او را به مغازه معاملات ملكي كشاندند و كليد مغازهاش را دزديدند و آمدند تمام طلاهايش را بردند. هنوز كسي نميداند سارق يا سارقها چه روزي حاجي را كشتند.»
قتل ديوار به ديوارمان بود و نفهميديم
مغازهاي كه قتل در آن اتفاق افتاده يك بنگاه معاملات ملكي كوچك است كه به دستور پليس كركرههاي آهنياش را پايين كشيدهاند. آجرهاي تكه تكه شده ديوارهاي كناري مغازه و لبههاي بريده، بريده كركره آهني شاهدي هستند كه نشان ميدهند ديروز صبح ماموران نيروي انتظامي بعد از شنيدن خبر مامور شهرداري آن را باز كردهاند. هنوز رد خونهاي خشك شده روي درزهاي سنگ سفيد ورودي مغازه ديده ميشود. سطل آشغال آبي رنگي كه جسد حاج آقا را داخل آن انداختهاند رو به روي مغازه سوپري است كه فاصلهاش با مغازه معاملات ملكي چند متر بيشتر نيست.
صداي آرام شدن حركت ماشينهايي كه با رسيدن مقابل مغازهاي كه قتل در آن اتفاق افتاده ميايستند و چند لحظه مات و مبهوت آن را تماشا ميكنند يا پياده ميشوند تا از كسبه محل اطلاعات بيشتري بگيرند بيشتر از همه به چشم ميآيد. همين سوال و جوابها و نگاههاي مات و مبهوت آرامش فروشنده زني كه در مغازه عطاري ديوار به ديوار مغازه معاملات ملكي كار ميكند را بر هم زده است.
در مغازهاي كه هميشه بسته بود
زن حال و روز خوبي ندارد و ميگويد: «از ديروز كه پليس اينجا آمد و گفت كه پيرمرد را اينجا در مغازه كناري شكنجه كردهاند و كشتهاند حالم خراب است. آخه چطور ما نفهميديم! من بارها مرد صاحب بنگاه املاك را ديده بودم. هيچوقت مغازهاش را باز نميكرد. در هفته چند روز ميآمد و دو ساعت مينشست و ميرفت. اما كركره مغازهاش هميشه بسته بود. يك روز قبل از قتل ديدم كه با ماشينش آمد جلوي مغازه پارك كرد. با چندتا از مغازه دارها شروع كرد به خوش و بش و گفت كليد مغازهام را گم كردهام و نميتوانم در را باز كنم. اما نيم ساعت بعد ديديم در مغازهاش را باز كرد و باكسهاي بزرگ پر از چسبهاي پنج سانتي شيشهاي و يك كيسه گچ از صندوق عقب ماشينش بيرون آورد و داخل مغازه برد. حواسش بود كه كسي تماشايش نكند اما من همه را ديدم.»
زنها يكي يكي وارد مغازه عطاري ميشوند همه ميخواهند ماجراي ديروز را با جزييات از زبان زن بشنوند: «زن دست و پا شكسته ماجرا را تعريف ميكند. دامادهاي پيرمرد گفتند تمام تن پيرمرد را كبود كرده بود. پيرمرد را با چسب شيشهاي به صندليهاي چرمي بسته بود. پيرمرد هم آنقدر تقلا كرده بود كه تمام بدنش كبود شده بود. قاتل نتوانسته بود هيكل درشت پيرمرد را از در مغازه بيرون ببرد به خاطر همين پاهايش را با اره برقي بريده بود. اين را مامورهاي آگاهي گفتند. پاهاي پيرمرد را از تنش جدا كرده بود. تنش را داخل يك چادر مشكي بزرگ گذاشته بود و پاهايش را با مشماي مشكي پوشانده بود.
صبح روز دوشنبه ساعت ٤ صبح كركره مغازهاش را باز كرده بود و به مامور شهرداري گفته بود كمكش كند تا تكههاي جسد را داخل سطل آشغال بيندازد. اما مامور شهرداري موقع انداختن تكههاي جسد داخل سطل آشغال شك كرد. با پليس تماس گرفته بود و همين كه پليس سررسيد جسد را داخل سطل زباله پيدا كردند.»
ميخواهم مرخصي بگيرم
زن دستهايش را روي صورتش ميگذارد و آه ميكشد. باورش نميشود كه همه اين اتفاقها در ساعتهايي افتاده كه او در مغازهاش حضور داشته است. ميگويد: «روز يكشنبه صداي مشتهايي كه پيرمرد براي نجات خودش به ديوار ميكوبيد را ميشنيدم. اما با خودم گفتم اين مرد معتاد است و ممكن است به خاطر درگيري با خودش با مشت به ديوار بكوبد. بعد از اين سروصداها از مغازه بيرون آمد و گفت: ببخشيد سروصدا شد. از حرفش تعجب كردم اما چيزي نگفتم.»
زن بيرون مغازه را تماشا ميكند و ادامه ميدهد: «مرد وضع مالي خوبي هم داشت. ميگويند يك خانه سيصد متري چند تا كوچه آن طرفتر دارد. مغازه هم مال خودش بود.»
زن سرش را روي ميز ميگذارد و بدحال ميگويد: «شبها خوابم نميبرد. تصوير شكنجههاي مرد در ذهنم است. وقتي تصور ميكنم من در مغازه نشستهام و پشت ديوار پيرمردي دارد به قتل ميرسد جانم به لب ميرسد. ميخواهم بروم مرخصي و هيچوقت برنگردم.»
۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
صفحات پیشنهادی
قتل به خاطر ٤ کیلو طلا
قتل به خاطر ٤ کیلو طلا ایلنا همسر دخترها و دامادهای حاج آقا سرپرستی تمام دو روزی که تهران را برای پیدا کردن حاج آقا زیر پا گذاشتند نمیدانستند حاجی را در یک مغازه معاملات ملکی دو کوچه آن طرفتر با چسبهای نواری ٦ سانتی به صندلیهای چرمی چسباندهاند و شکنجهاش میکنند به گزارشقتل پدرزن به خاطر خشم از همسر
مرد جوانی که به دیدن خانواده همسرش رفته بود و بهدلیل اینکه همسرش او را عصبانی کرده بود با پدر زنش درگیر شده و او را به قتل رسانده بود با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد به گزارش شرق هفت سال پیش در تماس خانوادهای با پلیس مشخص شد مرد میانسالی در خیابان اباقتل دوست بهخاطر یک رفتار بیشرمانه
پسر جوانی که دوستش را به خاطر برقراری رابطه عاشقانه با خواهرش به قتل رسانده است از قضات خواست او را که از نوجوانی یتیم شده آزاد کنند تا خانوادهاش بیشتر از این آزار نبینند به گزارش شرق مردادماه سال ٨٨ مرد جوانی با پلیس ١١٠ تماس گرفت و به آنها خبر داد فردی را با ضسودای حسن یزدانی برای طلای وزن 86 کیلوگرم المپیک 2020
سودای حسن یزدانی برای طلای وزن 86 کیلوگرم المپیک 2020 تهران - ایرنا - حسن یزدانی دارنده مدال طلای وزن 74 کیلیوگرم در بازی های المپیک 2016 ریو قصد دارد از این پس در وزن 86 کیلوگرم به روی تشک برود تغییر وزنی که در این سال ها سبب شده این کشتی گیر جوان عملکرد بهتری داشته باشد به گزكليد قتل طلافروش در دست مرد شرور
كليد قتل طلافروش در دست مرد شرور مرد شرور و همدستانش بعد از ربودن طلافروش و سرقت از مغازهاش وي را به قتل رساندند و جسدش را داخل سطل زباله رها كردند به گزارش خبرنگار ما عصر روز شنبه 25 دي ماه بود كه اعضاي خانواده مرد طلافروش مأموران كلانتري 121 سليمانيه را از ماجراي ناپديد شدپنج کیلو شمش طلا در بانه کشف و ضبط شد
فرمانده نیروی انتظامی بانه پنج کیلو شمش طلا در بانه کشف و ضبط شد سنندج- ایرنا- فرمانده نیروی انتظامی بانه از کشف و ضبط پنج کیلو شمش طلا به ارزش هفت میلیارد و 500میلیون ریال در بانه خبر داد سرهنگ فرزاد کریمی شامگاه چهار شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا گفت در راستای تشدید مبارزقتل زن همسایه به خاطر گاو
قتل زن همسایه به خاطر گاوتاریخ انتشار شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۶ ۲۶ همسایه عصبانی وقتی متوجه شد گاو همسایه به مزرعه اش آمده است صاحب گاو را با ضربه های داس به قتل رساند به گزارش میزان چند روز قبل ماموران پلیس رضوانشهر استان گیلان در تماس اهالی روستای رودبار سرای در جریان قتل زنقتل فجیع مرد طلافروش / قاتل فراری از اشرار محل است
قتل فجیع مرد طلافروش قاتل فراری از اشرار محل استتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۷ ۳۶ ایران نوشت هنگامی که مأموران پلیس آگاهی تهران در جستوجوی یک طلافروش گمشده بودند رفتگران در خیابان پیروزی حدود ساعت پنج صبح دوشنبه هنگام تخلیه سطل زباله با جسد مثلهشده اینقتل خواهر 21ساله به دست برادر بخاطر حرف مردم
قتل خواهر 21ساله به دست برادر بخاطر حرف مردم پلیس در تعقیب جوان 24ساله ای است که به ادعای مادرش به خاطر حرف مردم خواهر خود را به قتل رسانده و متواری شده است آفتابنیوز چند روزی بود که زن جوان پس از گذشت دوماه از رفتن ناگهانی اش به منزل بازگشته بود او قبلا نیز به طور ناگهانیقتل در بلوار معلم برازجان بخاطر اختلاف قبلی - پایگاه خبری تحلیلی جنوب کشور
فرمانده انتظامی استان بوشهر گفت فردی که با ضربات چاقو باعث مرگ مرد 35 ساله برازجانی شده بود شناسایی و دستگیر شد به گزارش جنوب نیوز سردارحیدر عباس زاده افزود ظهر دوشنبه گذشته 20 دیماه مردی به هویت"ک ح"در بلوار معلم شهر برازجان بر اثر درگیری با ضربات چاقو مصدوم و د-
اقتصادی
پربازدیدترینها