واضح آرشیو وب فارسی:مهر: محمد مهاجران در گفتگو با مهر:
۷ قصه از دهه ۴۰ تا ۹۰ در «شب های روشن روزهای تاریک» روایت میشود
شناسهٔ خبر: 3866535 - جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۳
هنر > تئاتر
.jwplayer{ display: inline-block; } کارگردان «شب های روشن روزهای تاریک» با بیان اینکه هفت قصه از دهه ۴۰ تا ۹۰ در «این نمایش روایت می شود، از جزییات این اثر گفت. محمد مهاجران کارگردان عرصه تئاتر در گفتگو با خبرنگار مهر درباره نمایش «شب های روشن روزهای تاریک» گفت: در این اثر ۷ قصه متفاوت از دهه ۴۰ تا دهه ۹۰ روایت می شود، برای مثال قصه اول در دهه ۴۰ درباره دختری شمالی به نام رعنا است که معشوقه ای به نام مراد دارد و می خواهد با او ازدواج کند، اما با توجه به اینکه در آن زمان خان هایی بر روستاها حاکمیت داشتند، خان روستای آنها از رعنا خوشش می آید و در پی ازدواج با او است. از آنجایی که پدر رعنا زیر دست خان است به این خواسته او تن می دهد. رعنا از این موضوع مطلع می شود و با مراد در جنگل قراری می گذارد و به همین نحو از روستا به جنگل فرار می کند اما آدم های خان از طریق مراد رد او را می زنند و رعنا را پیدا می کنند، سپس مراد را می کشند و به همین صورت رعنا به اجبار با خان ازدواج می کند. وی افزود: ما در این اثر به نوع ارتباطات از گذشته تاکنون توجه کرده ایم، زیرا به نظر من روابط آدم ها از گذشته تاکنون رفته رفته کمرنگ تر شده و انسان ها دچار روزمرگی شده اند و مثل قدیم دیگر توجه آنچنانی به یکدیگر ندارند. مهاجران عنوان کرد: این روزها افراد بیشتر درگیر موبایل و فضاهای مجازی شده اند و از اتفاقات پیرامون خود دور شده اند، در حالی که در گذشته به محض رخ دادن اتفاقی همه برای حل آن بسیج می شدند، به همین دلیل چگونگی زندگی افرد در این روزگار و همچنین روابط آنها موضوع و پیام اصلی «شب های روشن روزهای تاریک» است. این کارگردان بیان کرد: دکور این نمایش متشکل از ۷ لَته است، به این صورت که ما ۷ چهارچوب خانه در این نمایش داریم که این ۷ قصه در آنها می گذرد، هر چهارچوب در این نمایش یک رنگ خاص دارد تا قصه ها به صورت جداگانه روایت شود. مهاجران در پایان اظهار کرد: در پایان هر قصه در «شب های روشن روزهای تاریک» یک راوی به نام باستانو وجود دارد که فرشته ای است که او هم لا به لای این قصه ها یک قصه طنز را روایت می کند و در انتهای این ۷ قصه، داستان او هم کامل می شود. به همین ترتیب مخاطب ترغیب می شود تا پایانِ نمایش را تماشا کند. این متن توسط علیرضا قاسمی با نگاهی به نمایشنامه «چیزی شبیه زندگی» حسین پناهی نوشته شده و داستان از این قرار است: کافه تنهایی مثل همیشه شلوغ بود. پیکره ای خسته با لبخندی غمگین خیره مانده بود به روشناییهای شهر، فریادهای دربند، زیر اعتصاب سکوت میشکست... دخترکی تنها، سراغ درختها را از تبر میگرفت... نویسنده مشهور میان کوری عابران گمشده بود... سینمای متروک، پرده های سگ کشی را نقالی میکرد... میان این حجم بی پایان تاریکی، فقط زمان بود که آرام میدوید... این نمایش از ۱۲ تا ۳۰ دی ماه در ساعت ۱۸:۴۵ در تماشاخانه استاد مشایخی به نشانی خیابان انقلاب، ضلع شمال غرب چهارراه ولیعصر، جنب داروخانه، پلاک ۱۴۷۸ به صحنه می رود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]