تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827952061




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت خواندنی از روزهای مبارزه و شکست سرطان


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک:

سرطان را کم و بیش همه می شناسیم و می دانیم چه بیماری سختی است. از همین رو، وقتی می شنویم یا می بینیم یک بیمار از سرطان رها شده است، گویی قهرمان یک میدان سخت را می بینیم. به گزارش مهر، برای اولین بار در بازار محک دیدمش. پسر جوانی که با افتخار در جمع ایستاده بود و داستان قهرمانی‌اش را تعریف می‌کرد؛ قهرمانی بر سرطان. محمد، جوانی ۲۴ ساله است که مبارزه‌اش با سرطان از ۹ ماهگی شروع شد. به مناسبت ۷ دی، روز کودکان بهبود یافته از سرطان، پای گفتگو با این مهندس برق نشستیم. مثل اینکه مبارزه‌ با سرطان را از ۹ ماهگی شروع کردی؟ آنطور که خانواده‌ام تعریف کرده‌اند بیماری‌ام با تب و ورم شکم شروع شد که پس از دو عمل در نهایت کلیه سمت راستم به خاطر وجود تومور تخلیه شد. در ۴۰ روزی که پس از این بیماری در بیمارستان بستری بودم، شیمی درمانی و سایر درمان‌های سرطان را سپری کردم تا اینکه بهبودی کامل پیدا کردم. یعنی تا حدود ۶ سالگی درمان ادامه داشته است؟ از همان زمانی که مفهوم درد را فهمیدم، با بیماری‌ام آشنا شدم. حالم بد بود اما نمی‌دانستم که بیماری من سرطان است. الان که اثرات داروهای شیمی‌ درمانی را بر بدنم می‌بینم، می‌فهمم که چه مبارزه سختی را در دوران کودکی‌ام پشت سر گذاشته‌ام. چه اثراتی؟ همین که قدم رشد کامل نداشت یا اینکه تا مدتی موی صورتم در نمی‌آمد. از چه کسی شنیدی که مبتلا به سرطان هستی؟ از پدر و مادرم. در محک، کودکان بهبود یافته‌ را قهرمان صدا می‌کنند. فکر می کنی تو هم یک قهرمانی؟ بله. صد در صد همینطور است. بیماری من آنقدر سنگین بود که پدر و مادرم، تمرکز بیشتری روی من داشتند تا خواهر و بردارهایم می‌کردند.. من قطعا قهرمانم که توانستم این بیماری را شکست دهم. چند تا خواهر و برادر داری؟ چهارتا بچه هستیم و من بچه آخرم؛ دوتا خواهر و یک برادر بزرگ‌تر از خودم دارم. شرایط مالی پدرم قبل از بیماری من بسیار خوب بود ولی به خاطر هزینه‌های درمان من، شرایطش تا حدودی تغییر کرد تا جایی که به دلیل وضع بد مالی امکان حضور در دانشگاه را نداشتم. یعنی نتوانستی تحصیل را ادامه دهی؟ چرا. من لیسانس برق دارم. آن زمان که من بیمار شدم، محک آنقدر گسترده نبود سال‌های اول فعالیت این سازمان بود. مدتی پدرم هزینه‌هایم را پرداخت می‌کرد. پس از آنکه با محک آشنا شدم، هزینه‌های درمان من را پرداخت می‌کرد. بعد از بهبودی هم هزینه دانشگاه من را پرداخت ‌کرد و کمک کرد تا بتوانم درسم را به پایان برسانم. در واقع محک از صفر تا صد در بهبودی و درس خواندن به من کمک کرد. الان که می‌بینم در این سال‌ها محک چقدر رشد داشت و شرایط کودکان مبتلا به سرطان نسبت به قدیم چقدر تغییر کرده خوشحالم. چه زمانی با موسسه محک آشنا شدی؟ تقریبا اواسط درمانم بود که با محک آشنا شدیم. محک اوائل به این بزرگی نبود که یک بیمارستان داشته باشد. مسئولی به عنوان مددکار از طرف محک در بیمارستان امام خمینی(ره) حضور داشت و برای کودکان مبتلا به سرطان پرونده تشکیل می‌داد. مثلا هزینه یک آمپول من در سال ۷۱ حدود ۳۰۰ هزار تومان بود، که در این زمینه محک همراه ما بود. حتی یادم هست که از محک لوازم‌التحریر، لباس عید و کادوهای مختلف هدیه می‌گرفتیم. می‌دانید برای من محک شبیه بیمارستان نیست، محک شبیه یک خانه است و همه یک خانواده هستیم. همه مثل خواهر و برادر هستیم. جالب است که حتی از کشورهای دیگر هم برای درمان به محک می‌آیند و دوران درمان را سپری می‌کنند. دیدن این صحنه‌های پر از عشق و مهر برای من توصیف شدنی نیست. محک به من کمک کرد تا درسم را بخوانم در صورتی که مسئله درمان اولویت آن است. باور کنید وقتی من برای دریافت هزینه تحصیل به محک می‌آمدم آنقدر با من همراه بودند که هیچ وقت احساس نمی‌کردم مِنَتی برایم هست؛ انگار فرزندشانم. من یک عضو کوچک از خانواده بزرگ محک هستم و هر بار که به محک می‌آیم از حراست تا بلندمرتبه‌ترین مسئول سازمان به من احترام می‌گذارد. من محک را خیلی دوست دارم و فکر هم نمی‌کنم جایی در دنیا باشد که بیشتر از محک دوستش داشته باشم. حتی یک بار دوستانم را به محک آوردم تا اینجا را از نزدیک ببینند. اینجا با همه جای دنیا فرق دارد.



۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن