واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: معضلی به نام «مدرسه»! بوشهر- ایرنا - پایگاه خبری تحلیلی خلیج فارس مطلبی با عنوان "معضلی به نام «مدرسه»!" با کودکانمان چه میکنیم؟ به قلم اسماعیل منصور نژاد روزنامه نگار را منتشر کرده است.
در ادامه این مطلب آمده است:«اهداف کلی آموزش و پرورش» از ابتدا تا انتها بر پایه شعارهایی عموماً غیرعملیاتی بنا شده است.همین شعارها در «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» نیز با انشایی دیگر تکرار شده و نشان میدهد برنامهریزان آموزش و پرورش زمانه را نمیشناسند، با دنیای واقعی و آدمهای واقعی سر و کار ندارند و در پیچ اول "کوچه شعار" گیر افتادهاند.محصول این پس و پیش کردن شعارها، چیزی جز انجام آزمایش و خطاهای پیدرپی بر روی دانشآموزان نبوده است؛ و گرنه اگر قرار بر بهبود «آموزش و پرورش» باشد، شعار و شیوه کنونی هیچوقت راه به جایی نمیبرد.تعویض یا دوبارهنویسی هر ساله کتابها یک طرف و افزایش حجم مطالبی که ذهن دانشآموز را درگیر مسایل نظری میکند، از سوی دیگر آزار دهنده است. همین مسئله باعث شده که یک دانشآموز اول ابتدایی روزانه حامل حدود 5 تا 6 کیلو کتاب، دفتر و... (بدون محاسبه قمقمه آب و تغذیه) به مدرسه باشد.همین دانشآموز در کلاس دوم ابتدایی حامل بار بیشتری است. محصول این باربری،انجام تکلیفهای پرحجم در خانه و مدرسه است که تمام فرصت زندگی و بازی و تفریح را از طفل معصوم میگیرد و او محکوم است بر اساس گمانههای «کارشناسان تألیف کتب درسی» و فشار معلم رفتار نماید؛ گمانههایی که ارتباط چندانی با سن کودک و نیازهای واقعیاش ندارد و تواناییهای مغزی او را در پذیرش مسایل نظری مورد توجه قرار نمیدهد. در کل، دانشآموز در مدرسه «زندگی» نمیکند و فقط باید در قالب یک «ماشین تکلیف» ایفای نقش نماید.اینجاست که میبینیم دانشآموز دوم ابتدایی که در خانه با کامپیوتر شخصی و تبلت سر و کار دارد و به صورت خودآموز میتواند کار یک اپراتور نیمه ماهر کامپیوتر را بدون آموزش انجام بدهد، خواندن «ساعت» را در که مدرسه به او یاد دادهاند، بلد نیست. یعنی اگر ساعتی را در مقابل او قرار بدهند، نمیتواند به درستی آن را بخواند.این در حالی است که دانشآموز مجبور است «ساعت آموزشی» را هم به توصیه معلم بخرد و با خود به مدرسه ببرد بلکه تا پایان سال بالاخره موفق به کشف ساعت و نحوه کارکرد آن شود.«هنر» در مفهوم عام عامل مهمی است که میتواند در مدرسه کارساز باشد و تواناییهای دانشآموزان را در همه زمینهها به ظهور برساند، اما جایگاهی در مدارس ما ندارد. آموزش هنر ضمن اینکه متخصص ندارد، حتی در چارچوبهای مصوب نیز از اهمیت برخودار نیست.درخواست مداوم مدرسه از دانشآموزان برای دادن پول برای منظورهایی که اغلب هیچ ربطی به آموزش ندارد، مشکل دیگر مدارس ـ بویژه دخترانه ـ است: اینقدر کیک یا... بیاورید، زیرا فردا «سفره» داریم. فردا آش داریم، پس فردا باید فلان پاتیل را بار بگذاریم و... اولیا مدام به مدرسه بیایند تا مدیر و دستاندرکاران «گوش مفت» نصیبشان شود و حرفهای تکراری و خسته کننده تحویل آنها بدهند. شدت و ضعف این مسایل بستگی به روحیات مدیر (اغلب مدیران زن) دارد.مشکلات در «متوسطه اول» (راهنمایی سابق) و «متوسطه دوم» (دبیرستان) همچنان همراه دانشآموز است و هرکدام باید ـ علاوه بر انجام تکالیف مرتبط با کتابها ـ هفتهای چندبار مطالب تکراری و بی سر و ته اینترنت را هم به عنوان «پژوهش» بر روی کاغذ چاپ کنند و به مدرسه ببرند.کار مثلاً «پژوهش» نیز یا توسط بزرگان در خانه انجام میشود یا در کافی نت که با هزینههای بیشتری همراه است. این تقلید کورکورانه در مدارس ابتدایی نیز با شدت کمتری جریان دارد.نظام آموزشی از جنبه دیگر نیز مدام در قالب یک سیرک وحشتآور خود را به نمایش میگذارد و هفتهای نیست که با خبر تنبیه بدنی دانشآموزی در گوشهای از کشور روبرو نشویم. کور کردن چشم دانشآموز، کبود کردن صورت، شکستن سر و دست او، آزار و اذیت بچهها در مهدهای کودک خصوصی و دولتی و کلاسهای آمادگی توسط معلم و مربی یا آشپز و مستخدم نیز جای خود دارد. (این حجم فقط مربوط به اخباری است که علنی میشود و خدا میداند چه تعداد دانشآموز در مناطق دورافتاده و مظلوم روزانه زیر بار تنبیه کمر خم میکنند و یا جرأت ندارند به اولیای خود بگویند و یا اولیا جرأت ندارند آن را علنی کنند.) ضمن این که فضای مدرسه خستهکننده و زجرآور است و شخصیت برخی دانشآموزان زیر دست و پای برخی معلمان و مدیران ناتوان له میشود.استخدام برخی معلمان ناتوان، نالایق و ناسالم در جامعهای که فارغالتحصیلان آن به هر دری میزنند تا به حقوق ثابت ماهیانه دست یابند و اکثر آنها اصولاً برای «معلمی» ساخته نشدهاند، معضل دیگر نظام آموزشی ماست که دود آن به چشم دانشآموز میرود؛ آن هم در سیستمی که مدعی ساخت «انسان نمونه و اخلاقی» است. افرادی که از اساس برای معلمی ساخته نشدهاند و انگیزهشان از ورود به آموزش و پرورش دستیابی به یک «شغل» است، حتی اگر در دورههای آموزشی نیز شرکت کنند، باز بیفایده است. افراد توانمند و مستعد نیز به خاطر حقوق ناچیز و بسیار پایین معلمی، وارد این میدان نمیشوند. افراد توانمند کنونی نیز به خاطر درآمد ناچیز انگیزه لازم را برای جدیت در کار ندارند. حتی اگر انگیزهای قوی هم در کار باشد، سیستم آموزشی ما به خاطر خصلت شعاری و «عملگرا» نبودن، ظرفیتی برای اثربخشی ندارد.با این اوصاف، این «مدرسه» قرار است چه چیزی به دانشآموز یاد بدهد؟ دانشآموزی که از این مدرسه فارغالتحصیل میشود، از چه مهارتی برخوردار است و برای چه کاری آمادگی دارد؟ ماهرترین دانشآموز که در یک مدرسه شبانهروزی (مثلاً نمونه یا تیزهوشان) تحت شکنجههای مطالعاتی و قرنطینههای کتابخوانی اجباری قرار گرفته باشد، اگر مغزش معیوب نشود، نهایتاً میتواند در کنکور پذیرفته شده و به دانشگاه برود. اما چه تعداد از این افراد که زیر فشارهای مطالعاتی توانستهاند با رتبه بالا در کنکور پذیرفته شوند، پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، منشأ تغییرات ـ حتی جزیی ـ بودهاند؟ (نمونههایی را سراغ دارم که نشان میدهد برخی از این افراد حتی با مهارتهای ابتدایی زندگی نیز آشنایی ندارند.) برخی از این افراد «تیزهوش و نمونه» حتی به عنوان «مغز» به خارج از کشور هم میروند، ولی خروجی آنها چیست و نام چند نفر از آنها در لیست برجستگان علمی دنیا قرار دارد؟وقتی پایه و اساس دارای مشکل باشد، کار چشمگیر و قابل توجهی از کسی سرنمیزند. (البته محیط آموزشی دانشگاههای خارجی پرنشاط و انگیزه آفرین است و اگر یک ایرانی که به آن جا رفته بتواند از صفر شروع کند، شاید منشأ تغییراتی در آینده باشد.)مدرسه میتواند زمینهساز تغییرات بزرگ و حلال بسیاری از معضلات در آینده باشد، اما امروزه در جامعه ما خود به عنوان یک «معضل» مطرح است و اگر در این شیوه سراسر «نظری»، بینشاط و خستهکننده و شعاری تجدید نظر نشود، باید در آینده به فکر حل معضلی به نام «مدرسه» بود.7212/6045 ** خبرنگار: عبدالصمد شهریاری ** انتشار دهنده: اکبر اقبال مجرد
23/09/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]