واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری تحلیلی بینا: بسیاری از همین به اصطلاح اساتید فعال در کشور به واسطه ارتباطاتی که با برخی جریانات مسئله دار دارند، پروژه های نان و آب داری را تحت عنوان طرح های تحقیقاتی و پژوهشی می گیرند که ماحصل این به اصطلاح طرح ها، واریز وجوه چند صد میلیون تومانی و بعضاً چند میلیاردی به حساب این جماعت استادنما است.به گزارش بینا؛ سخنی به گزاف نرفته است اگر گفته شود که یکی از فاکتورهای مؤثر در امر رشد و توسعه کشورها در جهان در هم تنیده امروز، تربیت و پرورش نیروهای انسانی نخبه و کارآزموده می باشد و درست از این روست که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و خلف برحق او امام خامنه ای بارها و به کرات بر ضرورت شناسایی و جذب جوانان مستعد و متعهد در راستای نیل به اهداف عالی علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی تأکید ورزیده اند. یکی از اقدامات ارزشمند و درخور توجهی که در طول حیات پر برکت نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت، تأسیس بنیاد ملی نخبگان به منظور حمایت از نخبگان علمی و فرهنگی کشور بود. در طول فعالیت این بنیاد، کارهای اساسی و زیربنایی عمده ای در امر شناسایی و پشتیبانی از فعالیت های علمی و فرهنگی نخبگان کشور صورت گرفت و امروز به جرأت می توان گفت که بنیاد ملی نخبگان یکی از نافذترین و اثرگذارترین مراکز علمی و فرهنگی خاورمیانه و حتی جهان می باشد. علاوه بر فعالیت های گسترده این بنیاد، دیگر مراکز و مؤسسات علمی و فرهنگی نیز به جد و جهد مشغول تولید علم و دانش جهت ارتقای جایگاه ایران اسلامی در مقیاس جهانی هستند و به نظر می رسد که در آینده ای نه چندان دور ایران اسلامی می تواند به یکی از قطب های اصلی علمی و فرهنگی در جهان بدل گردد. البته ذکر و یادآوری اقدامات سازنده و تحول آفرین مراکز و نهادهای متولی علم و دانش در کشور هرگز به معنای دفاع بی قید و شرط از عملکرد این ارگان ها نیست چرا که به رغم تمامی پیشرفت های علمی و فرهنگی ایران زمین، نقایص و کاستی های بسیاری در امر مدیریتی و نحوه جذب اساتید در دانشگاه های کشور به چشم می خورد که هرگز نمی توان با بی مبالاتی و سهل انگاری نسبت به اتفاقات تلخی که در نظام آموزشی کشور در حال جریان است رو برتافت. بنا به تعبیر زیبا و رسای مرحوم دکتر علی شریعتی، «بگذار تا شیطنت عشق، چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید، اما هرگز کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن». ما نیز به عنوان شهروندان متعهد و عاشق این دیار، برآنیم تا با بر آفتاب افکندن پاره ای از نقایص و کاستی های جامعه دانشگاهی کشور، بسترهای لازم جهت تصحیح اشتباهات و خطاها را فراهم سازیم. واقعیت این است ریشه تمامی مشکلاتی که امروز گریبان جامعه دانشگاهی کشور را گرفته است به دوران سازندگی برمی گردد. در آن دوران بود که آرام آرام بسیاری از متولیان علمی و فرهنگی کشور از ارزش ها و اصول اسلامی و انقلابی فاصله گرفتند و با اشتیاقی شیدا وار به سمت و سویی غرب محورانه در امر آموزش و پژوهش سوق پیدا کردند. در دوران سازندگی بود که شمار کثیری از اساتید معاند و منافق به لطایف الحیلی به سیستم دانشگاهی کشور تحمیل شدند و این اتفاق ناگوار و غیر مسئولانه در حالی صورت گرفت که این اساتید نه تنها تقید و تعهدی به امام و رهبری نداشتند بلکه به لحاظ علمی نیز فاقد حداقلی ترین معیارهای علمی بودند. به موازات استخدام اساتید مسئله دار، فضای فرهنگی وسیاسی دانشگاه های کشور به عرصه ای جهت جولان و یکه تازی جریانات دانشجویی ساختارشکن بدل گشت. روند تحمیل اساتید رانتی و منافق به بدنه هیئت های علمی در دوران اصلاحات سیری رو به صعود و تکثیر به خود گرفت. در سایه اعمال سیاست تساهل و تسامح دولتمردان اصلاحات، شمار قابل توجهی از عناصر مسئله دار و بی سواد به راحتی آب خوردن و بدون گذراندن مراحل قانونی جذب هیئت علمی، کرسی های هیئت علمی را اشغال کردند. در دوران اصلاحات بود که به واسطه فعالیت خائنانه و دامنه دار اساتید رانتی و مسئله دار، فتنه ۱۳۷۸ رخ داد که در اثر این فتنه بزرگ و مخرب، ضربات و لطمات جبران ناپذیری به روند رشد و توسعه علمی و فرهنگی کشور وارد شد. نگاهی به رزومه علمی برخی از اساتیدی که خاصتاً در رشته های علوم انسانی در دوران اصلاحات به عضویت هیئت علمی درآمدند،گویای این حقیقت است که عموم مقالاتی که به نام این اساتید درج شده است، حاصل کار و دسترنج شبانه روزی دانشجویان می باشد و خود اساتید هیچ نقشی در تحریر و تقریر این مقالات نداشته و ندارند. در امر رساله نویسی نیز عملاً بسیاری از این اساتید رانتی، هیچ نقشی در فرایند هدایت و کمک به دانشجو در سیر پر فراز و نشیب و طاقت فرسای تحریر و تقریر رساله ندارند و در این سناریوی استعماری از پیش طراحی شده اساتید و مدیران رانتی، نقش دانشجو صرفاً ابزاری جهت پر کردن جیب های گشاد اساتید و مدیران رانتی است. بسیاری از همین به اصطلاح اساتید فعال(!) در کشور به واسطه ارتباطاتی که با برخی جریانات مسئله دار دارند، پروژه های نان و آب داری را تحت عنوان طرح های تحقیقاتی و پژوهشی می گیرند که ماحصل این به اصطلاح طرح ها(!)، واریز وجوه چند صد میلیون تومانی و بعضاً چند میلیاردی به حساب این جماعت استادنما است. بررسی و تحلیل محتوای کیفی این به اصطلاح طرح های پژوهشی از این واقعیت تلخ پرده برمی دارد که عموم این طرح ها هیچ ارزش علمی و تحقیقاتی ندارند و تنها نقطه قوت! این به اصطلاح پژوهش ها، اجرا و اعمال حرفه ای صنعت پرسود « کپی پیست» می باشد. صنعتی که به مدد حمایت های بی چون و چرای هیئت های ممیزه دانشگاه های کشور توانسته است اساتیدی را که در عمرشان حتی یک جلد کتاب نخوانده اند و یا یک مقاله را خودشان ننوشته اند یک شبه به درجه استاد تمامی ارتقاء دهد. در این وانفسای جولان و یکه تازی رانت خواران و علم فروشان کاسبکار، از هیئت های ممیزه دانشگاه گرفته تا مدیران و اساتید رانتی، همه در ارکستری همساز و همگرا، یک ترانه را می سرایند و آن ترانه، همانا ترانه تقدیس رانت خواری و نفاق است. حال تصور کنید که اگر در این فضای مسموم و غیرانسانی، یک جوان نخبه و انقلابی جسارت به خرج دهد و حاضر به تبعیت از قواعد کثیف و خائنانه اساتید و مدیران رانتی نباشد، چه عواقب وخیم و ناگواری در انتظارش خواهد بود! واقعیت این است که با وجود گذشت سه سال و اندی از عمر دولت یازدهم، هنوز هیچ اقدامی جدی در راستای مقابله با اساتید رانتی از جانب دولتمردان صورت نگرفته است و همچنان این نخبگان متعهد و علم محور هستند که به بهانه های مختلف از ورود به چرخه علمی کشور محروم می شوند. به راستی چرا علیرغم تذکرات چندین و چندباره رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص مشکلات نظام دانشگاهی کشور و خاصتاً حل مسئله بورسیه ها، همچنان در نظام آموزش عالی کشور بر همان پاشنه بی عدالتی، تبعیض و رانت خواری می چرخد و احدی را یارای مقابله با این وضعیت آشفته و مسموم نیست؟! حسن ملک زاده
شنبه ، ۹مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری تحلیلی بینا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]