تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804480994
اسماعيلِ خليج فارس
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اسماعيلِ خليج فارس قشم- ايرنا- مي گويد بچه خليج فارس است و عاشق دليران تنگستان و تنها يكبار از مادرش نافرماني كرد و به جبهه رفت كه همان يك بار نارنجك پايش را قلم كرد و به يادگار گرفت؛ اما هيچگاه دست از كوشش برنداشت و پرتوان تر از ديروزها، تلاش مي كند كه فرداهاي بهتر و روشني براي كشور رقم بزند.
به گزارش خبرنگار ايرنا، «اسماعيل دلشاد چرامكاني» از جمله افراديست كه اگر فقط نام و اختراعات و اقداماتش را ديده و شنيده باشي، محال به نظر مي رسد كه فردي با يك پاي مصنوعي در ذهنت تداعي شود؛ اما اين دليرمرد دوران هشت سال دفاع مقدس، پس از جنگ نيز دست از كار نكشيد و نخستين جانباز ايراني بود كه در سال 1367به بام ايران قله دماوند صعود كرد و در همه لحظات زندگي اش، رد پايي از خليج فارس را مي تواني نظاره كني.وي متولد پنجم فروردين 1345 در شيراز است و از همانهايي است كه با دستكاري شناسنامه اش در واپسين روزهاي سال 1360 در سن 15 سالگي به جبهه اعزام مي شود.اسماعيل كه خود را مطيع دستور الهي مي داند، هنوز هم حال و هواي شوخي هاي جبهه را با خود يدك مي كشد و شاد و سرزنده است؛ گويي اسفند روي آتش است و آرام و قرار را از نزديكان نيز مي ربايد.وي كه از ترس پدر و مادرش در سه ماه نخست حضورش در جبهه، به آنان نامه ننوشته بود، مي افزايد: در منطقه «سومار» به وسيله گوني خاكريزها و با كمك همسنگرانم توانستم از آب جمع آوري شده، استخري بسازم.اسماعيل در ادامه مي گويد: بعد از بازگشت به شيراز، پدر و مادرم براي اينكه ديگر به جبهه نروم، مرا به سد «دورود زن» بردند تا در نبود وسيله اي براي بازگشت يا فرار، حال و هواي جبهه از سرم برود و در همين منطقه بود كه شنا و اسكي روي آب را فرا گرفتم.وي مي افزايد: در سال 1362 براي بار دوم و با هدف ساماندهي جزيره لارك به تنگه هرمز آمدم كه با آغاز عمليات خيبر، عِنان از كف مي رود و دوباره راهي جبهه غرب مي شوم.دلشاد چرامكاني، در ادامه مي گويد: فقط يك بار به حرف مادرم گوش ندادم و جزاي آن، يك پايم بود كه در جنگ جاماند؛ و وقتي اين جمله را مي گويد صداي خنده اش، فضاي خبرگزاري جمهوري اسلامي قشم را پُر مي كند... .او از اعزام دوباره اش به جنگ مي گويد و بازگشت دوباه اش به كار؛ البته اين بار فقط با يك پا و پايي كه شاهد هزاران بار توانگرتر و اميدوارانه تر مسير جنگ را دنبال مي كرد و از سال 1364 رئيس هيات جانبازان و معلولان استان فارس مي شود.اسماعيلِ قصه ما دوباره به جبهه رفت و آنقدر رفت، تا به قول خودش جنگ را تمام كرد! اما كار او تازه آغاز و مربي اسلحه شناسي و آموزش نيروها شده و برنامه هاي ورزشي را در كارهاي خود گنجانده بود.اما اين آغاز در مسير راه آبي خليج فارس بود و پاي به جاي مانده اسماعيل پاي وي را به خليج فارس حسابي باز كرد؛ دليرمرد روزهاي جنگ، نخستين نماز زير آب را خواند، نخستين شطرنج زير آب را بازي كرد و آموزش غواص نابينا كه دو دست و دو چشم خود را از دست داده بود را بر عهده گرفت.اما در اين روزها كه شناگر غواص نابينا فاصله اسكله كندالو در قشم تا جزيره هنگام را شنا مي كند، حكايت اينكه چگونه مي توان به كسي كه نمي بيند، غواصي و شنا را آموزش داد خدا عالم است و من مي دانم كه فقط از اسماعيل قصه ما برمي آيد!اما همچنان كه اسماعيل قد كشيد، وسعت ديدگانش بيشتر شد و پايش به اختراعات بيشتر باز شد، ساخت نخستين شناور ويژه افراد معلول شايد نقطه عطفي براي آغاز طرح هاي دريايي اش باشد و به دنبال آن ساخت دومين موتور دريايي سه بدنه اي جهان به دست اين جانباز 60 درصد، وي را در زمره مخترعان كشور قرار داد.وي نيز معتقد است كه ساخت شناور معلولان نقطه آغازي براي اختراع شناور سه بدنه اي است و مي افزايد: طرح هاي مختلفي براي رسيدن به طرح نهايي اين شناور اجرا شد تا بتوانيم با هزينه ساخت و نگهداري بسيار پايين آن نسبت به جت اسكي، وسيله اي ارزان، خانوادگي و مقاوم براي ورزش دوستان كشور بسازيم.اسماعيل كه دلش به ساخته هاي كنوني خوش نمي شود، اين روزها در پي ساخت شناور سه بدنه اي پنج نفره با موتور 100 سي.سي است و هدف از دنبال كردن طرح جديد را ساخت وسيله اي اعلام مي كند كه همگان بتوانند از ديدن زيبايي هاي خليج فارس بهره ببرند.وي كوتاهي در مورد خليج فارس را غيرقابل اغماض مي داند و مي افزايد: وقتي برخي نامهرباني ها با خليج فارس انجام مي شود، برايم بسيار سخت است و تا جان در بدن دارم براي اين خطه از آب و خاك ايران اسلامي تلاش مي كنم.دلشاد چرامكاني كه موزه خليج فارس، محراب و تنديس شهداي زير آب را در زير آب هاي ساحل زيتون قشم راه اندازي كرده است؛ اما گِله هايي دارد؛ گله دارد از مسئولاني كه زير باد كولر مي نشينند و مي خواهند براي خليج فارس از پشت ميزهاشان فرمان دهند؛ گله دارد از برگزاري همايش هاي بي فرجام و اقدام و عملي كه كمتر در عملكردها تجلي مي يابد.گله دارد از اينكه براي گراميداشت شهداي هواپيماي مسافربري 655 شركت هواپيمايي ايران اير كه بر فراز آب هاي خليج فارس با شليك موشك هدايت شونده از ناو آمريكايي سرنگون و تمام مسافران و خدمه آن شهيد شدند، هواپيمايي با همان مشخصات خريداري كرده است تا در آب هاي اين خليج موزه اي احداث كند، اما مسئولان براي جانمايي آن امروز و فردا مي كنند و بيشتر مي خواهند از آن درآمدزايي كنند تا كار فرهنگي!او مي گويد: اين هواپيما را خودم با هزينه شخصي خريده ام تا مردم به هنگام ورود به آن ببينند و بپرسند كه چه اتفاقي افتاد كه به اين هواپيما شليك شد و 290 نفر سرنشين آن به شهادت رسيدند.اسماعيل دلش مي خواهد عكس 290 سرنشين هواپيماي 655 بر موزه اين هواپيما نقش ببندد تا همگان سال هاي سال از اين كشتار بي رحمانه كه از نظر ميزان تلفات انساني هفتمين جنايت مرگبار هوايي تاريخ بشريت است، با خبر شوند.دلشاد اينجا كه مي رسد دلش مي سوزد براي سرزميني كه قليان كده ها و رستوران ها براي پر كردن شكم مردم جايي براي كار دارند اما چند متر جا براي اجراي اين كار فرهنگي وجود ندارد و مجبور است اين هواپيما را در شيراز به نمايش عموم بگذارد.وي كه طراح و مجري عمليات ساخت و به آب اندازي هفت تنديس يك و نيم تني براي به راه اندازي موزه زير آب در خليج فارس است، مي گويد: در بسياري از كشورها، بهترين مجسمه ها تقديم موزه هاي زير آب مي شود؛ اما بسياري از تنديس هاي بدون استفاده شهرداري ها در انبار خاك مي خورند؛ اما از تحويل آن ها براي وسعت دادن به اين ظرفيت فرهنگي و گردشگري در خليج فارس امتناع مي شود.اسماعيلِ خليج فارس، قشم را داراي ظرفيت هاي فراواني مي داند و مي افزايد: اين جزيره، استخري سيار است؛ اما به رغم احاطه شدن توسط آب، هيچگونه استخري براي آموزش شنا ندارد و خانواده ها هم از نداشتن مدرسه شنا رنج مي برند.او همچنين حوضچه «هامون» در قشم را مكاني مناسب براي ايجاد بازي هاي دريايي ارزيابي مي كند و مي گويد: اگر مسئولان كمي همت كنند، مي توان با 150 ميليون ريال، مركز قايقراني قشم را در اين محل راه اندازي كرد.وي از نبود كتابفروشي و نگارخانه در قشم ابراز نگراني مي كند و مي گويد: كار فرهنگي چنداني در جزيره قشم انجام نشده است و اين رشد نامتوازن بين اقتصاد و فرهنگ، موجب بروز برخي معضلات در جامعه شده كه نيازمند اقدامات فرهنگي است.وي از برخي مسئولان كه از نبود امكانات گلايه دارند نيز گلايه دارد و مي گويد: نبايد نداشته ها را ديد؛ بلكه بايد داشته ها را نگاه كرد و خوشبختانه ما در قشم آب به وفور داريم و اين همان نكته اي است كه ديده نمي شود.اين مشتاق خليج فارس ادامه مي دهد: اگر مسئولان مجوز بدهند، در ساحل زيتون قشم يك استخر 50 متري احداث مي كنم و مي توانيم دو استخر سيار در جزيره ايجاد كنيم.وقتي از او مي پرسم شغل شما چيست؟ دوباره آن لبخند شاد دلشادي، گوشه چهره اش نقش مي بندد و مي گويد: هيچ كاره! همه كاره و هيچ كاره!سِمِج مي شوم و بالاخره مي فهمم اين آقاي خليج فارسي ما «هيدروتراپ» (آب درماني) است و بيماري هايي را درمان مي كند كه بسياري از اطباء در علاج آن يا درمانده اند و يا با راه حل هاي سخت به گِل نشسته اند؛ اما مرد مبارز و دلير خليج فارس، دستگاهي هم براي برطرف كردن مشكل آرتروز گردن و ديسك كمر اختراع كرده است كه بسيار ساده و در عين حال كاربردي است.به گفته اسماعيل قصه ما اين دستگاه از يك وزنه كه به پاي بيمار بسته مي شود و يك كلاه و بادكنك كه سرِ بيمار را روي آب نگه مي دارد تشكيل شده و آرام آرام و بدون هيچ مشكلي با حركت موج، مشكلات گردن و كمر را رفع مي كند.اينجا كه مي رسم، تازه مي فهمم كه اگر يكسال هم با او همكلام شوم، نمي توانم تمامي زواياي كاري اين انسان نستوره را دريابم؛ مردي با دل دريايي كه بند دلش به خليج فارس گره خورده است... اسماعيلِ خليج فارس!گزارش از: نصير عاليخاني7275/2090/
12/02/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها