محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829781900
تبیین نقش و کارکرد ظواهر کتاب و سنت در اخلاق - بخش دوم و پایانی نقش پرورشی تربیتی از حیث اخلاقی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تبیین نقش و کارکرد ظواهر کتاب و سنت در اخلاق - بخش دوم و پایانی
نقش پرورشی تربیتی از حیث اخلاقی
خلق ملکه ای است که در سایه آن، نفس کاری را به سادگی و بدون هیچ فکر و اندیشه ای انجام می دهد.
تفصیل دوم: تفاوت میان ظهورات قرآنی و غیرقرآنی برخی از صاحب نظران معتقدند: ظهورات حجت هستند، ولی ظهورات قرآنی به تنهایی و بدون مراجعه به روایات، برای همه حجت نیستند. آنها بر این عقیده اند که فهم قرآن تنها مختص به کسانی است که مخاطب قرآن هستند؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و اله و ائمه علیهم السلام و بقیه باید با کمک از فهم آنها قرآن را بفهمند؛ زیرا اینها مَن خُوطِبَ به هستند (بروجردى، 1415ق، ص 476). این گروه به برخی روایات تمسک کرده اند که در ذیل به نمونه ای از آنها اشاره می شود: زید شحام مىگوید: قتاده بن دعامه [یکى از مفسران بزرگ اهل سنت] خدمت امام باقر علیه السلام شرفیاب شد. حضرت به او فرمود: اى قتاده! تو فقیه اهل بصره هستى؟ عرض کرد: این گونه مىپندارند. امام باقر علیه السلام فرمود: به من خبر رسیده تو قرآن تفسیر مىکنى؟ قتاده گفت: آرى. امام باقر علیه السلام فرمود: از روى علم و آگاهى تفسیر مىکنى یا از روى نادانى؟ قتاده عرض کرد: خیر، شاید از روى دانایى. امام باقر علیه السلام فرمود: اگر از سر آگاهى تفسیر مىکنى، پس تو براى خود کسى هستى و من از تو پرسشى مىکنم. قتاده گفت: بپرسید. امام علیه السلام فرمود: به من بگو منظور از این آیه سوره سبأ: ... وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ چیست؟ قتاده گفت: این آیه درباره کسى است که از خانه خود به قصد زیارت خانه کعبه خارج شود و با خود توشه و مرکب حلال بردارد و کرایهاش را از مال حلال بپردازد. این همان کسى است که در امان و آسایش است تا بازگشت به خانه خویش. امام باقر علیه السلام فرمود: اى قتاده! تو را به خدا سوگند مىدهم آیا این را هم مىدانى که چه بسا مردى با توشه و مرکب و کرایه حلال از خانه خویش به قصد زیارت خانه خدا خارج شود و به راهزن گرفتار آید، آن گونه که هزینه راه او را بربایند و چنان او را بزنند که به هلاکت رسد؟ قتاده پاسخ داد: به خدا سوگند آرى. امام علیه السلام فرمود: واى بر تو اى قتاده، اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنى، در این صورت، هم خود هلاک گشتهاى و هم دیگران را به هلاکت کشاندهاى، و اگر این تفسیر را از مردم گرفتهاى، باز هم خود به هلاکت رسیدهاى و ایشان را هم به هلاکت رساندهاى. واى بر تو اى قتاده! این آیه در حق کسى است که با توشه و مرکب و کرایه حلال به قصد زیارت کعبه برون آید و به حق ما آشنا باشد و در دل، عشق ما را داشته باشد، چنان که خداوند مىفرماید: ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَه مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ... و مقصود ابراهیم علیه السلام زیارت کعبه نبود و گرنه مىگفت: الیه. پس به خدا سوگند ماییم مقصود از دعاى ابراهیم علیه السلام که هر که در دل هواى ما کند حج او پذیرفته است و الا خیر. اى قتاده! هر کس چنین باشد در روز رستاخیز از عذاب دوزخ ایمن باشد. قتاده گفت: از همین رو، من هم آیه را اینچنین تفسیر نمىکنم. امام علیه السلام فرمود: واى بر تو اى قتاده، همانا قرآن را آن کسى فهمد که به او خطاب شده (کلینى، 1365، ج 8، ص 311-312). این ادعا را می توان به چند وجه تقریر نمود: 1. معصومان علیهم السلام تنها کسانی هستند که مستقلاً، مقصودین به افهام قرآن هستند. سایر مردم به طور مسقل مقصود به افهام نیستند، بلکه آنها با مراجعه به فهم معصومان علیهم السلام مقصود به افهامند. به عبارت دیگر، معصومان مقصودین بالاصاله و اولیه هستند ولی سایر مردم مقصودین بالتبع و ثانویه. در پاسخ باید گفت: این تقریر همان تفصیل اول است که نقد آن هم گذشت. 2. قرآن متضمن مطالب بسیار عالی و شامخی است که مردم عادی عاجز از درک آن هستند و تنها معصومان علیهم السلام قادر به درک این مطالب هستند. در نقد آن باید گفت: قرآن هرچند مشتمل بر مضامین عالیه است، ولی در عین حال برای هدایت و ارشاد مردم آمده است و دارای یک اسلوب عجیب و دقیقی است که خود نشان از اعجاز قرآن هم می باشد، به گونه ای که مردم آن را می فهمند. همچنین همه مطالب قرآن، مضامین فوق سطح فهم مردم نیست، بلکه برخی از آنها، احکام، انذار و تبشیر و... است و همه مردم هم آن را درک می کنند. 3. در خود قرآن از تبعیت و پیروی متشابه نهی شده است، به دلالت آیه هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَه وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (آل عمران: 7). از سوی دیگر، باید گفت: ظاهر از جمله متشابهات محسوب می شود. در نتیجه، همان نهی قرآنی، به ظواهر کلام نیز روی خواهد آورد. در نقد آن باید گفت: مسلماً قرآن از تبعیت متشابه نهی نموده است، متشابه نیز همانی است که از پشتوانه دلیل قطعی برخوردار نیست، به گونه ای که هر دو طرف کلام محتمل است. هیچ کدام به واسطه دلیل معتبر بر دیگری ترجیح داده نشده است، ولی ظاهر چنین نیست. به عبارت دیگر، هرچند در ظاهر احتمال مخالف نیز وجود دارد، ولی یکی از احتمالات ارجح است و از پشتوانه دلیل قطعی و علمی برخوردار است. پشتوانه حجیت ظواهر نیز همان دلیل عقل یا سیره حاکی از دلیل عقل است که تفصیل آن گذشت. 4. اخبار فراوانی داریم که از تفسیر به رأی نهی می کند که در ذیل به نمونه هایی اشاره می کنیم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سُئِلَ عَنِ الْحُکُومَه فَقَالَ مَنْ حَکَمَ بِرَأْیِه بَیْنَ اثْنَیْنِ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ آیَه مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَدْ کَفَرَ (حرعاملى، 1409ق، ج 27، ص 60). این روایت، به طور صریح تفسیر به رأی را مساوی با کفر می داند و مفسر اینچنینی را کافر می شمارد. عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ کَلَامِی وَ مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی وَ مَا عَلَى دِینِی مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِیَاسَ فِی دِینِی (همان، ص 45). در این روایت نیز صریحاً می فرماید: هر کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند به خداوند ایمان نیاورده است. از این ادله، می توان نهی از تفسیر به رأی را استباط کرد؛ از سوی دیگر، هم اگر کسی بدون مراجعه به کلمات ائمه علیهم السلام بخواهد قرآن را بفهمد و از آن حکمی را برداشت کند، دچار تفسیر به رأی شده است. به عبارت دیگر، یکی از صغریات تفسیر به رأی عمل کردن به ظواهر کتاب بدون مراجعه به معصومان علیهم السلام است. در نقد آن باید گفت: همان طوری که آیت الله خوئی نیز به آن اشاره نموده اند، تفسیر عبارت است از: کشف القناع. قناع یعنی پوشش. پس تفسیر یعنی پرده برداشتن از چیزی. حال سؤال این است که آیا ظاهر مبهم و پوشیده است تا زیرمجموعه تفسیر قرار بگیرد؟ به عبارت دیگر، اگر یک لفظی را به معنای ظاهر خود حمل نمودیم، تفسیر و کشف القناعی صورت گرفته است تا مشمول نهی مذکور گردد؟ قطعاً چنین نیست. حمل یک لفظ بر معنای ظاهری آن مصداق تفسیر نیست تا نهی مذکور نیز به آن روی آورد (خوئی، 1395ق، ص 266-267). 5. ما اجمالاً علم داریم که عمومات قرآنی تخصیص خورده اند و یا مقید شده اند و یا مجازهایی در قرآن رخ داده است و تنها معصومان علیهم السلام هستند که از این موارد آگاه هستند و می توانند علم اجمالی مذکور را از بین ببرند و آن را بی اثر کنند و مگر این علم به حال خود باقی می ماند. در نتیجه، به هیچ یک از فهم ها و برداشت های استقلالی خود، در مقابل فهم با مراجعه به کلمات ائمه علیهم السلام نمی توانیم اعتماد کنیم. در نقد این کلام باید گفت: پاسخ این استدلال را با یک سؤال آغاز می کنیم: علم به وجود تخصیص یا تقیید را از کجا به دست آوردیم؟ قطعاً پاسخ این است که به روایات مراجعه نمودیم و به چنین علمی دست یافتیم. اگر چنین است، در اینجا می توان گفت: باید به اخبار مراجعه نمود تا این علم اجمالی به علم تفصیلی و شبهه بدویه تبدیل گردد. درنتیجه، علم اجمالی مذکور کارایی خود را از دست خواهد داد. تفصیل سوم: حجیت ظواهر نصوص قطعی الصدور و عدم حجیت ظواهر غیرقطعی الصدور برخی بر این باورند که ظواهر سخن تنها در موقعی که قطعی الصدور باشند، حجیت دارند. ولی در مواردی که ظن به صدور سخن از گوینده آن داریم، چنین حجیتی ثابت نیست. به عبارت دیگر، آنها معتقدند: چون متنی که قطعی الصدور است از جهت سند، یقین به صدور آن از معصوم وجود دارد. کافی است که از جهت مضمون نیز حجت بر ما تمام شود. سیره عقلا حل مشکل حجیت مضمونی ظاهر را به عهده گرفته است، ولی در ظنی الصدور هرچند دلالت آن با توجه به سیره عقلا حل می شود، اما مشکل ظنی بودن سند هنوز به قوت خود باقی است. آیات و روایات ناهی از عمل به ظن نیز تقویت کننده مبنای بی اعتنایی به نصوص غیرقطعی خواهند شد (بروجردى، 1415ق، ص 476). در ذیل به برخی از این ادله اشاره می گردد: 1. آیات نهی کننده از پیروی ظنون: - وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (یونس: 36). - وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً (نجم: 28). - و لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (اسراء: 36). دقت در این آیات نشان می دهد که تبعیت از ظن، امری مذموم و ناشایست است؛ چون نصوص غیرقطعی الصدور، مثل خبر واحد، از جهت سند ظنی هستند، نهی مذکور آنها را نیز در بر می گیرد. در نقد آن باید گفت: این آیات دلالت دارند که از تبعیت غیرعلم و ظن باید پرهیز کرد. چنین دلالتی حق است، ولی سؤال این است که اگر قائلین به حجیت خبر واحد دلیلی بر حجیت آن اقامه کنند، در این صورت نیز آیا تبعیت از آن پیروی از ظن است و حرام؟ یا پیروی کردن از دلیل و پشتوانه آن است که دلیلی علمی محسوب خواهد شد؟ مسلماً تبعیت از چنین موردی، مشمول مضمون آیات ذکر شده نخواهد بود؛ زیرا تبعیت از خبر واحد به دلیل خود خبر نیست، بلکه به علت پشتوانه علمی آن خواهد بود. 2. این عده به روایات نیز استدلال کرده اند. در ذیل به آنها اشاره می کنیم: - عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ کُلُّ شَیْءٍ مَرْدُودٌ إِلَى الْکِتَابِ وَ السُّنَّه وَ کُلُّ حَدِیثٍ لَا یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ (کلینى، 1365، ج 1، ص 69). عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ خَطَبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و اله بِمِنًى فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَکُمْ عَنِّی یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَکُمْ یُخَالِفُ کِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ (همان، ص 69). عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ حَدِیثَانِ مُخْتَلِفَانِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَرُدُّوهُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوهُمَا فِی کِتَابِ اللَّهِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى أَخْبَارِ الْعَامَّه فَمَا وَافَقَ أَخْبَارَهُمْ فَذَرُوهُ وَ مَا خَالَفَ أَخْبَارَهُمْ فَخُذُوهُ (حرعاملى، 1409ق، ج 27، ص 118). همان طوری که در متن این احادیث نیز بیان شده است، از عمل به اخباری که موافق قرآن نیست، نهی شده است. تنها احادیثی که موافق قرآن هستند و یا حداقل نه مخالف و نه موافق باشند. قابلیت عمل کردن به آنها وجود دارد. اخباری که قطعی الصدور هستند، قطعاً چنین وصفی را دارند؛ زیرا از معصوم علیه السلام صادر شده است و معصوم علیه السلام هم مخالف قرآن حدیثی را بیان نمی کند، ولی اخبار غیرقطعی الصدور مثل خبر واحد چنین وصفی را ندارند و احتمال دارد که به مخالفت با قرآن نیز منجر بشود، ازاین رو، از آنها نهی صورت گرفته است. در نقد این کلام باید گفت: در این استدلال از اخبار دال بر نهی از تبعیت خبر مخالف قرآن استفاده شده است. آیا خود این گروه از اخبار داله، متواتر هستند یا غیرمتواتر؟ قطعاً غیرمتواتر هستند. در این صورت، خود این اخبار هم مشمول نهی آیات سابق و زیر مجموعه مضمون خودشان نیز خواهند بود. چگونه است که همه اخبار غیرعلمی مردود هستند، ولی خود این اخبار غیرعلمی مقبول و مورد استناد هستند؟ این استدلال ها هرچند نمی تواند حجیت اخبار غیرعلمی را به طور مطلق رد کند، ولی این به تنهایی برای حجیت آنها کافی نیست، بلکه باید برای حجیت آنها دلیل اقامه کرد. عمده دلیلی که برای حجیت خبر واحد، به عنوان مهم ترین قسم اخبار غیرعلمی، اقامه می شود، سیره و بناء عقلاست. عقلا در کارهای روزمره خود به اخبار شخص عادل و ثقه اعتماد می کنند و بر طبق آن نیز عمل می کنند. این سیره، در زمان شارع هم وجود داشته و شارع نیز از آن نهی نکرده است. عدم رد به معنای امضای عملی سیره عقلا محسوب می شود و به تبع، حجیت آن اثبات خواهد شد. البته غیر از سیره، ادله دیگری نیز اقامه شده است. ولی به جهت مناقشه های فراوانی که در رد یا قبول آنها رخ داده است، به طوری که اکثر آنها از اشکال در امان نمانده اند، از بیان نمودنشان خودداری می نماییم. تسامح در ادله سنن در تفصیل سوم لازم دانسته شد مشکل رودرروی خبر واحد از جهت ظهور و همچنین سند آن حل گردد تا اذعان به حجیت آن صورت بگیرد. درنتیجه، بتوان از آن در آموزه های مختلف از جمله اخلاق استفاده کرد. در مقابل این نظر، عده ای قائلند که در اخلاق و آموزه های اخلاقی، تنها اثبات بخش اول یعنی ظهور کافی است و نیازی به بررسی سند و اتصال خبر از طریق فرد ثقه یا عادل به معصوم علیه السلام نیست. ادله ای که این گروه به آن استناد کرده اند، با نام تسامح در ادله سنن مشهور شده است. در ذیل به بسط و توضیح آن خواهیم پرداخت. مفاد اخبار من بلغ چنین است: اگر خبری به شخصی رسید و او نیز به نیت درک واقع و رسیدن به ثواب، آن را انجام داد، در صورتی که این عمل با واقع همخوان بود و واقع نیز همین طور بود، شخص، به خود ثواب واقعی دست خواهد یافت. اگر هم با واقع همخوان نبود، بلکه مخالف با واقع درآمد، مثل همان ثواب ذکر شده را خداوند تفضلاً به او اعطا خواهد کرد (موسوی خمینی، 1413ق، ج 2، ص 131). این مفاد با روایت زیر مستند و مستدل خواهد شد: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِکَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِکَ الثَّوَابِ أُوتِیَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْحَدِیثُ کَمَا بَلَغَهُ (کلینى، 1365، ج 2، ص 87). هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و اله شَیْءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ کَانَ أَجْرُ ذَلِکَ لَهُ وَ إِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله لَمْ یَقُلْهُ (حرعاملى، 1409ق، ج 1، ص 81). دقت در این روایات، نشان می دهد که حتی اگر خبری از پیامبر صلی الله علیه و اله صادر نشده باشد، ولی شخص بر این گمان باشد که این خبر از ایشان صادر شده است و بر طبق آن عمل کند، همان ثواب به او داده خواهد شد. در نقد باید گفت: این بحث را از دو جهت می توان پی گرفت: گاه با توجه این ادله حکم می کنیم به اینکه اگر کسی خبری به او رسید و به آن عمل کرد و مخالف واقع در آمد، خداوند نیز به او همان ثواب را می دهد. این حکم معقول است. البته تنها در اخلاق عملی، ولی در اخلاق نظری که یک علم است و هدف از آن انتساب آموزه های اخلاقی به شارع مقدس است، نمی توان به این ادله استدلال کرد؛ زیرا با آیاتی نیز مخالفت دارد مثل: - وَ یَوْمَ الْقِیامَه تَرَى الَّذینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّه أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرینَ (زمر: 60). - فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (آل عمران: 94). - وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (انعام: 21). و مطابق روایاتی که در تفصیل سوم از حجیت ظهور بیان شد، روایات مخالف کتاب نیز از حجیت ساقط هستند. در نتیجه، به این روایات در باب اخلاق نظری که عملی به خداوند و رسول نسبت داده می شود و حکم الهی چنین قلمداد می شود، نمی توان تکیه نمود و تسامح به خرج داد. بعد از آنکه مبانی بحث تبیین گردید و ثابت شد که الفاظ متون دینی از ظهور برخوردارند و این ظواهر هم حجیت دارند، اکنون نوبت آن است که نمونه هایی از نقش آفرینی های ادله نقلیه بیان گردد که در ذیل به آنها اشاره خواهد شد. تعیین نقش و کارکردهای ادله نقلی در اخلاق یکی از بحث های مهم و دقیقی است که از آن، گاه به نام نیاز اخلاق به دین یاد می کنند. می توان این کارکردها را در موارد مختلف و به صورت های متفاوت یادآور شد که در ذیل به آنها اشاره می شود: الف. نقش توضیح مفهومی در برخی موارد، ابهام موجود در مفهوم موضوعات اخلاق موجب بروز اشکالاتی شده است که گاه در اصل تصدیق حکم اخلاقی و گاه نیز در صحت و درستی تصدیق اثرگذار است. ادله نقلی و به تعبیری دیگر دین، می تواند این نقش توضیح گری را ایفا کند. بدین صورت که برخی از مفاهیم اخلاقی را توضیح و تبیین کند و ماهیت آن را بیان نماید. در این بخش، به چند نمونه اشاره خواهد شد: توضیح مفهوم ظلم عدل و ظلم، یکی از مفاهیم اصلی و پرکاربرد در علم اخلاق به شمار می روند؛ همگان به خوب بودن عدالت ورزی و بد بودن ظلم کردن، اذعان و اعتراف دارند و این قضیه از جمله قضایای مرتکز در اذهان تلقی شده است، ولی در عین حال ممکن است معنای ظلم و عدل به تفصیل برای برخی معین و مشخص نباشد و نیاز به توضیح مفاهیم فوق احساس گردد. در دین نیز گاه عباراتی یافت می شود که تقریباً این نقش را ایفا نموده است. در اینجا به نمونه ای از این عبارت اشاره می کنیم: وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ وَ لاتَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ الظُّلْمُ هُوَ وَضْعُ الشَّیْءِ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَه وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ الظَّالِمُ الْمَلْعُونُ وَ مَنْ وَضَعَ الْإِمَامَه فِی غَیْرِ أَهْلِهَا فَهُوَ ظَالِمٌ مَلْعُونٌ (مجلسى، 1404ق، ج 27، ص 61). در این روایت، ظلم را به قرار دادن هر چیزی در غیر جایگاه خود تعریف کرده اند. بدین صورت اگر حق کسی به شخص داده نشود، یکی از مصادیق ظلم تحقق یافته است. این عبارت، بیانگر معنا و توضیح دهنده مفهوم ظلم می باشد. ب. نقش معرفتی برخی از مسائل به گونه ای است که بدون راهنمایی و تعلیم انبیاء و انسان های تعلیم یافته از جانب خدا، امکان پی بردن به آنها وجود ندارد. اگر ممکن هم باشد، با تفکر و زمان بیشتر به آن می توان رسید. یکی از نقش آفرینی های دین و ادله نقلی این است که پی بردن به امور مذکور را برای انسان راحت می کند و او را در راه رسیدن به مطالب با مضامین عالی راهنمایی می کند. حدیث ذیل به وجود چنین نقشی برای ادله دینی دلالت می کند: فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَه مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَتَابَعُ عَلَیْهِمْ (همان، ج 11، ص 61). در این بخش از روایت، یکی از اهداف بعثت انبیاء را آشکار کردن ذخایر و دفینه های عقول معرفی می کند. عقل در خود بسیاری از حقایق را دارد، ولی گاه این حقایق در او مخفی است که نیاز به آشکارسازی دارد. لازم به یادآوری است که این دفائن، تنها مربوط به مسائل اعتقادی نیست، بلکه روایت مذکور اطلاق دارد، به طوری که مفاهیم اخلاقی را نیز در بر می گیرد. بخش دیگری از نقش معرفت، بخشی ادله دینی در اخلاق به نوع استدلال و آموزش برخی از مطالب ظهور پیدا می کند که در ذیل به نمونه ای از آن اشاره می شود: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یُلَامِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِیَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَه مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَه ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ لِکَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّه یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ (کلینى، 1365، ج 1، ص 168). این روایت، هرچند راه ثبوت انبیاء و رسولان الهی را بیان می کند، ولی در عین حال می توان استنباط کرد که این روایت به امور پایه ای و اساسی در اخلاق و فلسفه اخلاق نیز آگاهی می دهد؛ زیرا یکی از مسائل مهم اخلاقی توجه به خدا و در نظر گرفتن وجود خداست. ازاین رو، می توان این روایت را نیز به نوعی نقش آفرین در معرفت بخشی دانست. نوع دیگر معرفت بخشی ادله دینی نیز تنبیه به مسائل مختلفی است که امکان دارد انسان از آنها و نقش آنها غفلت ورزد. مثلاً، ممکن است تأثیر عمل در علم و ارتباط علم و عمل در افزایش یکدیگر مورد غفلت و یا انکار باشد. نقل با آگاهی دادن به این رابطه متقابل معرفتی نسبت به تأثیر عمل در علم ایجاد می کند، به طوری که در تأسیس نظام اخلاقی باید به این نکته نیز توجه داشت و نظام و مدل اخلاقی را طوری تنظیم کرد که از اصل مذکور غفلت صورت نگیرد. ج. نقش پرورشی تربیتی از حیث اخلاقی ادله دینی می تواند نقش پرورش فضایل ملکات اخلاقی را نیز عهده دار شود. دین، با فرمان دادن به امور مختلف اخلاقی این نقش را به مرحله عمل می رساند که در ادامه به روایات دال بر مطلب مذکور اشاره می شود: دستور به عدالت ورزی عدالت یکی از مفاهیم پرکاربرد و اثرگذار در اخلاق و حتی نظام های اخلاقی است، به طوری که در برخی از نظام های اخلاقی به عنوان اصلی ترین قضیه و اساسی ترین حکم در اخلاق محسوب می شود. روایت زیر به صراحت به عدالت ورزی دستور می دهد: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّکُمْ تَعِیبُونَ عَلَى قَوْمٍ لَا یَعْدِلُونَ (همان، ج 2، ص 147). دستور به صدق و راستی صداقت و راستگویی یکی دیگر از عناصر اخلاقی است که ادله دینی نیز در رشد آن کوشیده اند. این عنصر اخلاقی در نظام های اخلاقی برای خود جایگاه ویژه ای دارد، به طوری که هیچ نظام اخلاقی یافت نمی شود که به این امر توجه نداشته باشد. روایات فراوانی وجود دارند که به راستی راهنمایی می کنند که تنها به نمونه ای از آنها اشاره می شود: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر (همان، ص 104). این روایت، یکی از اهداف بعثت انبیاء را رواج دادن صدق و راستی در گفتار معرفی می کند. خود این تلقی از راستگویی می تواند اهمیت این عنصر اخلاقی را برساند و چنین دریافتی از راستگویی می تواند نقش بسزایی در پروراندن ملکه راستگویی و صداقت در انسان باشد. روایات درباره نقش پرورشی دین در اخلاق بسیار فراوان است که تنها به ذکر چند نمونه اکتفا می شود. د. نقش انگیزشی در کار اخلاقی، انگیزه و نیت نقش بسیار مهم و جدی را دارد، به طوری که در هر عملی دستور به برگزیدن نیت خوب شده است. به عبارت دیگر، در اخلاق علاوه بر خود عمل، هدف و انگیزه انجام دادن آن عمل نیز مهم است. نظام اخلاقی معمولاً تلاش می کنند همراهی هدف و عمل را القاء کنند. به این صورت که اگر شخصی عملی- مثل انفاق- را انجام داد، نباید به انفاق شونده منت بگذارد و هدف او نیز تنها اهداف انسانی باشد، نه اینکه بخواهد در روزی خاص از این انفاق سوء استفاده کند. ادله دینی نیز در ایفای این نقش تلاش های فراوانی نموده اند. این نقش را با برجسته کردن نقش نیت در اعمال محقق ساخته اند، به گونه ای که گاه ارزش تمام عمل را به نیت آن دانسته اند. در اینجا به بیان نمونه ای از روایات دال بر اهمیت نیت در اعمال اشاره می شود: عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّه (همان، ص 84). ه. نقش ضمانت اجرایی احکام اخلاقی نیازمند ضمانت های اجرایی است، به طوری که اگر ضمانت اجرایی نداشته باشد، می توان گفت: احکام مذکور ارزش و اعتبار عملی نخواهد داشت. هر نظام اخلاقی باید برای عملی شدن احکام اخلاقی خود، ضمانت اجرایی را در نظر بگیرد و بتواند آن را نهادینه کند. در ادله دینی نیز این ضمانت اجرایی به نحوه های مختلف معرفی و بیان شده اند؛ مثلاً گاه به آگاهی خداوند و رسول او از اعمال بندگان اشاره می کند که هشداری برای بندگان باشد که خداوند و رسولش از اعمال مردمان آگاهند. از این ادله، می توان به آیه زیر و روایاتی خاص اشاره نمود: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَه فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون (توبه: 105). این آیه به صراحت بیان می کند که خداوند و رسولش و مؤمنان شاهد اعمال و رفتار مردمان هستند و در قیامت نیز به آنچه عمل کرده اند خبر خواهند داد. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله أَعْمَالُ الْعِبَادِ کُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا فَاحْذَرُوهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ سَکَتَ (کلینى، 1365، ج 1، ص 219). در روایت مذکور نیز به همان مضمون آیه فوق اشاره شده است و خبر می دهد از اینکه هر صبح اعمال بندگان بر رسول خدا صلی الله علیه و اله عرضه می شود. ازاین رو، از انجام اعمال زشت و ناپسند با عبارت فاحذروها نهی می کند. با تأکید بر این نظارت و شهادت سعی بر آن شده است که ضمانت اجرایی احکام بیان شود؛ زیرا یکی از مؤلفه های اجرای حکم، علم و دانش است، کسی که می خواهد حکم را اجرا کند، باید از عمل خبردار شود وگرنه بدون خبرداری از عمل، اجرای حکم ممکن نیست، بخصوص برخی اعمال و گناهان و یا نیکی هایی که در خلوت صورت می گیرد که نیاز به علم خاص دارد. در این آیه و روایت و روایت های مشابه، تأکید بر علم و آگاهی خداوند از تمامی اعمال بندگان صورت گرفته است. برای اینکه این تأکید زیادتر باشد، تأکید می شود که نه تنها خداوند بلکه رسول او و حتی مؤمنان از اعمال مردم آگاهند و در قیامت شهادت خواهند داد. گاه این ضمانت اجرایی با تأکید بر نقش ملائکه در ثبت و ضبط اعمال نمود یافته است: عن زراره قال سمعت أباعبد الله علیه السلام یقول ما من أحد إلا و معه ملکان یکتبان ما یلفظه ثم یرفعان ذلک إلى ملکین فوقهما فیثبتان ما کان من خیر و شر و یلقیان ما سوى (اهوازى، 1402ق، ص 53). این روایت نیز بیان می کند که تمام گفتار انسان ها توسط دو ملک ثبت می شوند، اعم از خوب و یا بد. ازاین رو، باید مراقبت کامل صورت بگیرد تا انسان در قیامت دچار پشیمانی نشود. و گاه نیز این ضمانت اجرایی با نشان دادن قهر خداوند ابراز می شود: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَرَّ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ علیه السلام عَلَى قَرْیَه قَدْ مَاتَ أَهْلُهَا وَ طَیْرُهَا وَ دَوَابُّهَا فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یَمُوتُوا إِلَّا بِسَخْطَه وَ لَوْ مَاتُوا مُتَفَرِّقِینَ لَتَدَافَنُوا فَقَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُحْیِیَهُمْ لَنَا فَیُخْبِرُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فَنَجْتَنِبَهَا فَدَعَا عِیسَى ع رَبَّهُ فَنُودِیَ مِنَ الْجَوِّ أَنْ نَادِهِمْ فَقَامَ عِیسَى ع بِاللَّیْلِ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ یَا أَهْلَ هَذِهِ الْقَرْیَه فَأَجَابَهُ مِنْهُمْ مُجِیبٌ لَبَّیْکَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ فَقَالَ وَیْحَکُمْ مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ قَالَ عِبَادَه الطَّاغُوتِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا مَعَ خَوْفٍ قَلِیلٍ وَ أَمَلٍ بَعِیدٍ وَ غَفْلَه فِی لَهْوٍ وَ لَعِبٍ فَقَالَ کَیْفَ کَانَ حُبُّکُمْ لِلدُّنْیَا قَالَ کَحُبِّ الصَّبِیِّ لِأُمِّهِ إِذَا أَقْبَلَتْ عَلَیْنَا فَرِحْنَا وَ سُرِرْنَا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنَّا بَکَیْنَا وَ حَزِنَّا قَالَ کَیْفَ کَانَتْ عِبَادَتُکُمْ لِلطَّاغُوتِ قَالَ الطَّاعَه لِأَهْلِ الْمَعَاصِی قَالَ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَه أَمْرِکُمْ قَالَ بِتْنَا لَیْلَه فِی عَافِیَه وَ أَصْبَحْنَا فِی الْهَاوِیَه فَقَالَ وَ مَا الْهَاوِیَه فَقَالَ سِجِّینٌ قَالَ وَ مَا سِجِّینٌ قَالَ جِبَالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَیْنَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه قَالَ فَمَا قُلْتُمْ وَ مَا قِیلَ لَکُمْ قَالَ قُلْنَا رُدَّنَا إِلَى الدُّنْیَا فَنَزْهَدَ فِیهَا قِیلَ لَنَا کَذَبْتُمْ قَالَ وَیْحَکَ کَیْفَ لَمْ یُکَلِّمْنِی غَیْرُکَ مِنْ بَیْنِهِمْ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ بِأَیْدِی مَلَائِکَه غِلَاظٍ شِدَادٍ وَ إِنِّی کُنْتُ فِیهِمْ وَ لَمْ أَکُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِی مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَه عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ لَا أَدْرِی أُکَبْکَبُ فِیهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا فَالْتَفَتَ عِیسَى علیه السلام إِلَى الْحَوَارِیِّینَ فَقَالَ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ أَکْلُ الْخُبْزِ الْیَابِسِ بِالْمِلْحِ الْجَرِیشِ وَ النَّوْمُ عَلَى الْمَزَابِلِ خَیْرٌ کَثِیرٌ مَعَ عَافِیَه الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه (کلینى، 1365، ج 2، ص 319). این روایت به داستان گرفتار عذاب شدن قومی را نقل می کند که اهل عبادت طاغوت و دنیاپرست بودند که در نهایت، به عذاب الهی گرفتار شده و بر دهانشان افسارهایی از آتش زده شده است. این روایت، به صراحت از ارتکاب گناه پرهیز می دهد؛ زیرا گرفتاری به عذاب الهی رخ خواهند داد. این روایات دال بر ضمانت اجرایی احکام اخلاقی هستند. هر قدر نظام اخلاقی بتواند این ضمانت های اجرایی را درونی کند، موفقیت بیشتری کسب کرده است. و. نقش کاشفیت برخی احکام اخلاقی به گونه ای است که گاه بدون حکم دینی نیز می توان به آن دست یافت. مثلاً، حتی اگر حکمی از جانب دین درباره عدالت ورزی نیز نیامده باشد، به حکم عقل سلیم می توان به آن دست یافت. ولی برخی از احکام اخلاقی به گونه ای است که اگر ادله دینی نباشد، به سادگی نمی توان به آن دست یافت. مثل ربا که در دوران جاهلیت ربا با داد و ستد معمولی یکی انگاشته می شد و از مشکل ربا خواری غافل بودند. ولی ادله نقلی نقش کاشفیت را ادا کرده است، به طوری که حرام بودن آن را آشکار ساخته است و حکم به حرام بودن آن کرده است: الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَه مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره: 275). این نقش را ذیل نقش معرفتی ادله نقلی ذکر نکردیم، چون مقصود از نقش معرفتی، ایجاد یک معرفت بود، بدون اینکه این معرفت قبلاً وجود داشته باشد، ولی در این بخش نظر بر تغییر معرفت و اصلاح نگرشی خاص است. ز. نقش تعدیل بخشی در انسان امیال مختلف وجود دارد: هرگاه از حد خود تجاوز کند، موجب ضرر و زیان به خود و گاه به دیگران خواهد شد. در هر نظام اخلاقی، باید راه حل هایی برای جلوگیری از این تعارض ها ارائه شود و دستور به تعدیل آنها داده شود. یکی از کارکردهای ادله نقلی در اخلاق همین نقش تعدیل بخشی است. در ادله مذکور فراوان دیده می شود که به چیزی امر می کند، ولی در عین حال از زیاده روی در آن نیز نهی می شود. در اینجا به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم: الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (بقره: 194). در این آیه اولاً، دستور به مقابله با ستم کاران داده شده است. حتی در برخی از روایات به کسی که در راه دفاع از جان و مال خود کشته شود، عنوان شهید به کار برده شده است. در عین حال، در همین آیه دستور می دهد که در مقابله با ستمگر نباید بیش از اندازه مقابله به مثل کرد، بلکه این مقابله به همان اندازه ای باشد که او اقدام کرده است. چنین دستوری منجر به تعدیل غرائز خواهد شد، نه خون خواه باشد و نه متحمل ستم، بلکه در برابر ستمگر مقابله باید نمود، ولی نباید در این راه از اعتدال نیز خارج شد. نتیجه گیری در اثبات مدل اخلاقی دینی، به تبیین مبانی این بحث اشاره گردید و ثابت شد که اولاً، ادله نقلی ظهوراتی عام و مطلق دارند، نه اینکه این ظواهر مختص به گروهی خاص باشد. ثانیاً، این ظواهر نیز حجت هستند. تسامح در ادله سنن نیز برای عمل به دستورات اخلاقی شاید قابل قبول باشد، ولی برای انتساب نظریه اخلاقی به دین کفایت نمی کند. در ادامه نیز نقش های متفاوت و گوناگونی برای دین در اخلاق می توان نام برد که در ذیل به آنها اشاره می شود: نقش توضیح مفهومی، نقش معرفتی، نقش پرورشی، نقش انگیزشی، نقش اجرایی، نقش کاشفیت و نقش تعدیل بخشی. منابع: ابن فارس، احمد (1404ق)، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبد السلام محمد هارون، بی جا، مکتبه الاعلام الاسلامی. انصارى، مرتضی (1419ق)، فرائد الأصول، قم، اسلامى. اهوازى، حسین بن سعید (1402ق)، الزهد، تحقیق سیدابوالفضل حسینیان، بی جا، بی تا. بروجردى، سیدحسین (1415ق)، نهایه الأصول، قم، تفکر. تفتازانى، سعد الدین (1409ق)، شرح المقاصد، مقدمه و تحقیق عبد الرحمن عمیره، قم، شریف رضی. حر عاملى، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام. حلّى، حسن بن یوسف (1413ق)، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملى، چ چهارم، قم، مؤسسه النشر الاسلامى. خمینی، سیدروح الله (1413ق)، أنوار الهدایه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره. خوئی، سیدابوالقاسم (1395ق)، البیان فی تفسیر القرآن، چ چهارم، بیروت، دار الزهراء. زبیدی، محمد بن محمد (1414ق)، تاج العروس، بیروت، دار الفکر. شهرستانى، محمد بن عبدالکریم (1364)، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، چ سوم، قم، شریف رضی. طریحی، فخرالدین (1408ق)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، چ دوم، مکتبه النشر الثقافه الاسلامیه. کلینى، محمد بن یعقوب (1365)، کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه. مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحار الانوار،بیروت، مؤسسه الوفاء. میرزاى قمى (1378ق)، قوانین الأصول، بی جا، کتابفروشى علمیه اسلامیه. مهدی نصرتیان اهور: دانشجوی دکتری مدرسی معارف دانشگاه قرآن و حدیث قم. معرفت اخلاقی - سال چهارم، شماره دوم، پیاپی 14 انتهای متن/
http://fna.ir/7Y6TED
94/09/05 - 03:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
تبیین نقش و کارکرد ظواهر کتاب و سنت در اخلاق - بخش اول نقش های متفاوت دین در نظام اخلاقی
تبیین نقش و کارکرد ظواهر کتاب و سنت در اخلاق - بخش اولنقش های متفاوت دین در نظام اخلاقیخلق ملکه ای است که در سایه آن نفس کاری را به سادگی و بدون هیچ فکر و اندیشه ای انجام می دهد چکیده خُلق ملکه ای است که در سایه آن نفس کاری را به سادگی و بدون هیچ فکر و اندیشه ای انجام متبیین مبانى تسبیح موجودات از منظر علّامه طباطبائى در المیزان - بخش دوم و پایانی تبیین وجود نطق و تکلم در تمام
تبیین مبانى تسبیح موجودات از منظر علّامه طباطبائى در المیزان - بخش دوم و پایانیتبیین وجود نطق و تکلم در تمام موجوداتنطق و کلام در قرآن کریم به معناى اظهار ما فى الضمیر به طور مطلق است و این اختصاص به انسان ندارد با توجه به این معنا پذیرش اطلاق آن به تمام موجودات آسان تر مى گردمحدودیتهای بانکداری مشارکتی و لزوم تفکیک نهادی کارکرد تأمین مالی - بخش دوم و پایانی ارائه الگوی اصلاحی پیشنه
محدودیتهای بانکداری مشارکتی و لزوم تفکیک نهادی کارکرد تأمین مالی - بخش دوم و پایانیارائه الگوی اصلاحی پیشنهای برای بانکداری اسلامیدر دهههای گذشته رویکردهای نوینی همچون الگوی بانکداری با ذخایر کامل و الگوی بانکداری محدود بهمنظور اصلاح نظام بانکداری متعارف شکل گرفته استبررسى عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى - بخش دوم و پایانی نقش اعمال در معرفت دینی
بررسى عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى - بخش دوم و پایانینقش اعمال در معرفت دینیساختار جسمى انسان و عملکرد آن در تعقل و اعمال انسان اعم از اعمال نیک و بد نیز در تولید معرفت حفظ و ثبات آن یا تغییر و زوال معرفت نقش مهمى ایفا مى کنند 2 عوامل قلبى مقصود از عوامل قلبى آن دسته از عوامکان یا امتناع سینمای دینی در آیینه حکمت صدرایی - بخش دوم و پایانی تکنولوژی سینما و غلبه ذاتی شر
امکان یا امتناع سینمای دینی در آیینه حکمت صدرایی - بخش دوم و پایانیتکنولوژی سینما و غلبه ذاتی شرهر دینی به منظور برقراری ارتباط با انسان ها و انتقال پیام خود از نظام ارتباطی مبتنی بر مبانی خویش بهره می برد 2ـ2ـ3ـ2 عقل نظری و عملی عوامل پدیداری اثر هنری برخی از مفسران با تأملفرار به سوى فلسفه - بخش دوم و پایانی فلسفه فهم معارف را آسان می کند
فرار به سوى فلسفه - بخش دوم و پایانیفلسفه فهم معارف را آسان می کندبیشتر شبهات مخالفان فلسفه به سبب برداشت نادرست از برخى روایات مدعاها و سخنان فلاسفه بوده است 4 آیا آنچه را فلسفه یونان الهیات داشت در متن اسلام و فرمایش هاى معصومان علیهم السلام هم هست یا خیر کتاب و سنت حاوىعدالت، قرآن، مهدویت - بخش دوم و پایانی نظام قضایی عدل مدار
عدالت قرآن مهدویت - بخش دوم و پایانینظام قضایی عدل مداردر دوران ظهور اصل عدالت در ریز و درشت مسائل اجرا می شود و درشت ترین امور در چارچوب میزان عدل و قانون مهدوی محدود می گردد به گونه ای که هیچگونه ستمی به احدی روا نمی گردد و اندک ظلمی صورت نمی پذیرد کارگزار عدل گستر یکی ابه مناسبت سالروز تولد جلال آل احمد- بخش دوم و پایانی تجربة روشنفکری جلال آلاحمد و گشودن راه برای رسیدن به معی
به مناسبت سالروز تولد جلال آل احمد- بخش دوم و پایانیتجربة روشنفکری جلال آلاحمد و گشودن راه برای رسیدن به معیارهای خودیتوجه جلال آل احمد به غربزدگی او را به سوی مذهب بهمثابه عنصر اصلی هویت و فرهنگ بومی ایران باز میگرداند و ایدة اتحاد اسلامی را در این فضا مطرح میسازد غربزتحلیل و ارزیابی نقدهای موجود بر نظریه منطقهالفراغ شهید صدر(ره) - بخش دوم و پایانی نقدها و پاسخ ها بر نظریه من
تحلیل و ارزیابی نقدهای موجود بر نظریه منطقهالفراغ شهید صدر ره - بخش دوم و پایانینقدها و پاسخ ها بر نظریه منطقه الفراغعنوان منطقةالفراغ که از عناوین ابتکاری شهید سیدمحمدباقر صدر ره میباشد به جهت عنوان نوظهور اما به جهت اندیشه ریشه در عهد حکومت پیامبر اکرم ص دارد تقریر اآیین رونمایی از کتاب سروده های حاج علی انسانی /بخش دوم
آیین رونمایی از کتاب گلاب و گل مجلد دوم سروده های شاعر و ذاکر اهل بیت ع حاج علی انسانی با حضور جمعی از مسئولین ذاکرین اهل بیت و چهره های فرهنگی درسالن اجتماعات مجموعه فرهنگی رفاه برگزار شد عقیق تصاویر این مراسم را ببینید سخنرانی حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی در مراسم رونمای-
گوناگون
پربازدیدترینها