واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
استراتژی نفوذ/ بخش دوم؛
استعمار با طعم شکر/ اقتصاد تکمحصولی، روزنهای برای نفوذ
اقتصاد و سرمایه های تجاری در طول تاریخ پاشنه آشیل استقلال ملت ها و روزنه ای برای نفوذ در اقتدار حکومت ها بوده اند.
سرویس بین الملل جام نیوز: در روایت های تاریخی آمده است که "کریستف کلمب" پس از کشف جزایر آنتیل در سال 1492، گفته بود: « زیباتر از سرزمین کوبا را تا به حال چشم بشر هرگز ندیده است». کشور زیبا و حاصلخیز کوبا تا سال 1898 مستعمره اسپانیا بود و پس از آن نیز تا سال 1902 عملا وابسته به ایالت های آمریکا شد، در این سال صاحب قانون اساسی و رژیمی به اصطلاح جمهوری گردید، از این دوره به بعد این کشور تا سال 1952 که ژنرال وابسته به آمریکا «باتیستا» بار دیگر با همکاری ایالات متحده حکومت را در دست گرفت و یک جمهوری ظاهری را اداره دار شد، دوره هایی از دیکتاتوری را طی کرد که یک دوره نیز به حضور اولیه باتیستا در کوبا دارد. دوره اخیر یعنی حکومت دوم باتیستا که مورد حمایت شدید آمریکا بود، در واقع آغاز دوره ای نوین از استیلا و در واقع استعمار آمریکا در کوبا این جواهر آمریکای جنوبی است. باتیستا یک حکومت به ظاهر جمهوری را اداره می کرد که تماما وابسته و سرسپرده به ایالات متحده بود و جامعه آن به دو دسته ثروتمندان یا همان تاجران غربی و فقرا یا همان بومیان کوبا تقسیم می شد. گستره نفوذ آمریکا در کوبا طی این دوره، بهترین مثال از نفوذ تمام عیار یک کشور در سرزمین دیگر است تا جایی که در سکانسی به یاد ماندنی از فیلم "پدرخوانده 2" اثر فرانسیس فورد کاپولا (محصول 1974) هنگامی که تاجران و ملاکین غربی که عمدتا از سران مافیایی نیز هستند جشنی ترتیب داده اند، میزبان آمریکایی این مراسم کیکی را به شکل نقشه کوبا آماده کرده است و در یک اقدام نمادین از حضار می خواهد که هر یک به تنهایی بخشی از کیک را برش بزنند و این یعنی عمق استیلای بیگانه در یک کشور.
در رابطه با این گستره سیطره آمریکا در کوبا پژوهش های بسیاری انجام شده است، اما یکی از جالب ترین و بدیع ترین آن ها تحلیل «ژان پل سارتر» 1905-1980 (فیلسوف اگزیستانسیالیست، رماننویس، نمایشنامهنویس و منتقد فرانسوی) است که در کتابی به نام « تند باد بر شکر - Ouragan sur le sucre» ( در ایران با نام: جنگ شکر در کوبا ) به رشته تحریر در آمده است. سارتر دو سفر به کوبا داشته و این کتاب حاصل دومین سفر وی در سال 1960 تقریبا همزمان با انقلاب های مردمی به رهبری "فیدل کاسترو" می باشد. این فیلسوف چپ گرا که تمایلات شدید کمونیستی داشته است، با تحقیقی عمیق برخاسته از مشاهداتش در سراسر کوبا، علت عمده این سرسپردگی و وابستگی به ایالت متحده را "شکر" می داند، ماده سفید رنگ شیرینی که مزارع نی شکر آن در کوبا فراوان هستند و این کشور را تبدیل به قطب بزرگ این صنعت و در نتیجه تجارت پرسود آن کرده است.
سارتر و همسرش دوبوار در جلسه مصاحبه با چه گوآرا در کوبا سارتر می گوید: «سران آمریکا با پی بردن به اهمیت تجاری این محصول و سود سرشاری که از انحصار تجارت آن می توان کسب کرد، با نفوذ در حکومت کوبا عملا تمام منافع این تجارت را تصاحب کردند، و در این راه باتیستا به عنوان دست نشانده مورد حمایت آمریکا نقش به سزایی در این امر داشت. در واقع باید گفت که آمریکا با ورود به تجارت شکر از طریق کوبا در واقع یک بازی دو سر برد را آغاز کرده بود که تماما به نفع اقتصادش بود، از طرفی به عنوان مشتری انحصاری شکر در واقع انحصار خرید و صد البته در کنار آن انحصار فروش این محصول را در سراسر قاره آمریکا و حتی بسیاری دیگر از مناطق جهان در دست گرفت و از طرف دیگر با فروش محصولات خود سودی سرشار کسب می کند. گزارش سارتر از این واقعیت تلخ اینگونه است: از سیگار تا بولدوزر و ماشین های رختشویی همه مارک آمریکا را داشتند.
سارتر و دوبوار در کنار کاسترو در کنار این اما کوبا در پی خریدهای کلان و واردات بی رویه، هر روز مقرض تر و وابسته تر به آمریکا می شد، سران هاوانانشین به بهانه رشد و توسعه شهری هر روز بر میزان این بدهی ها می افزودند و به اصطلاح سارتر، کوبا زیر آسمان خراش های چشم نوازش، خرد می شد و همه این ها در حالی بود که به عنوان نمونه از هر سه کوبایی، یک نفر بی سواد بود. این حکایت در کوبا همچنان وجود داشت تا اینکه کاسترو با رهبری انقلابی مردمی در سال 1959 باتیستا و حکومت آن را سرنگون کرد و دولتی مستقل از آمریکا تشکیل داد.
کاسترو در کنار مردم در روزهای انقلاب مثال کوبا و وابستگیش و نظام اقتصادی تک محصولی آن اما برای همیشه به عنوان نمونه ای بزرگ از وابستگی در تاریخ باقی می ماند. کشورهایی که در آن ها یک کالا یا محصول، نقش پررنگ تری در توسعه اقتصادی و روابط تجاری دارند دائما از سوی کشورهای استعمارگر در معرض خطری مانند آنچه در کوبا اتفاق افتاد، قرار دارند. در یک بررسی ساده، ایران نیز با وجود نفت، کشوری تقریبا تک محصولی به حساب می آید، هر چند در طی دهه های بعد از انقلاب سعی در کاهش وابستگی به نفت صورت گرفته است، اما خطر همیشه اقتصاد ایران و در نتیجه استقلال و اقتدار آن را تهدید می کند. از این روست که رهبری انقلاب با توجه دادن به مقوله "اقتصاد مقاومتی" به ویژه هشدارهای خود را نسبت به این تهدید ابراز نموده است، اقتصاد درون زا که یکی از ویژگی های این مقوله است، تاکیدی بر لزوم رهایی از وابستگی به یک محصول واحد است. این تهدید امروزه و پس از توافق ایران و 1+5 بیشتر به نظر می رسد و هوشیاری ویژه مسئولان را می طلبد، اقبال بیش از حد غرب به ایران جهت مشارکت تجاری و اقتصادی، امری مطلوب و نشان از برند شدن ایران در سطح تجارت جهانی دارد، اما از طرفی نیز باید احتیاط پیشه کرد و همه جوانب را در نظر داشت. در واقع بخش قابل توجهی از هشدار رهبری نسبت به مساله نفوذ نیز به این مساله باز می گردد که متاسفانه ظاهرا میان دعواهای سیاسی گم شده است و مخالفان و موافقان نظام جمهوری اسلامی، نفوذ را صرفا در تحرکات سیاسی و تبلیغاتی غرب جستجو می کنند، در حالی که اقتصاد و سرمایه های تجاری در طول تاریخ پاشنه آشیل استقلال ملت ها و روزنه ای برای نفوذ در اقتدار حکومت ها بوده اند.
۳۰/۰۸/۱۳۹۴ - ۰۶:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]