واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: اینچنین است که این عوامل بیرونی به گسترش عدم احساس مسوولیت اجتماعی و دخالت در زندگی دیگران و حریم شخصی آدم ها دامن می زند.اعتماد/ احمد پورنجاتی جامعه ایرانی، دچار یک نوع دوگانگی شخصیت است؛ یک شخصیت پارادوکسیکال یا همان شخصیت متضاد که نمودهای گوناگونی هم در عرصه زندگی خصوصی و حریم خصوصی آدم ها دارد و هم در عرصه عمومی. یکی از نمونه های بسیار فراوان و قابل مشاهده، نمونه ای است که در ادبیات محاوره آن را «فضولی» می نامیم و دخالت نابجا در حریم خصوصی زندگی دیگران. به نظر می رسد کسی که مبتلا به این ویژگی شخصیتی است، عادت دارد نسبت به ریزترین و پس و پنهان ترین مسائل مربوط به دیگران که ارتباطی با او ندارد، کنجکاوی کند، اما نسبت به مسائل پیرامونی که در عرصه زندگی اجتماعی او می گذرد، هیچ احساس مسوولیتی نداشته باشد. بسیار دیده شده که آدم هایی که مشتاق دانستن جزیی ترین مسائل خصوصی زندگی دیگران هستند، در عرصه عمومی توجهی به اتفاقات پیرامون خود ندارند و نسبت به اتفاق هایی که رخ می دهد یا بی اعتنا هستند یا ترجیح می دهند که از مقابل آن بگذرند و به قولی: «چشم خود را درویش کنند». در حالی که در جوامع دیگر شهروندان خود را در مقابل رفتارهای اجتماعی یکدیگر مسوول می دانند و از موضع احساس مسوولیت واکنش نشان می دهند. مثلا یک بار در یکی از کشورهای خارجی، خودرویی از چراغ قرمز عبور کرد. ما پشت چراغ بودیم و دیدیم که خانمی کنار خیابان با دقت به پلاک خودرو توجه کرد و آن را یادداشت کرد (در شرایطی که دوربین های مدار بسته این تخلف را ثبت کردند، بازهم خانم شهروند خود را موظف می دانست که این تخلف اجتماعی دیده شده را گزارش دهد). این نوع رفتار مسوولانه نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، در جامعه ما دیده نمی شود. ما نسبت به پدیده های اجتماعی پیرامون خود یا بی مسوولیت هستیم یا حتی اگر با آن مواجه شویم، تنها به غرولندی زیرلب قناعت می کنیم و مسوولانه برخورد نمی کنیم. اما در مقابل این بی مسوولیتی در عرصه عمومی، علاقه مند پرجوش و خروش نسبت به حریم خصوصی یکدیگر هستیم. به حریم خصوصی آدم ها ورود پیدا می کنیم، کندوکاو می کنیم و مدام خود را با مسائل جزیی که در زندگی دیگران می گذرد، درگیر می کنیم. این پدیده دوگانه یا شخصیت دوگانه، یکی از نمونه های ناهنجاری نهادینه شده در جامعه ایرانی است. نمی توان گفت که تمام جامعه ایرانی دچار این دوگانگی هستند اما با مشاهده فراوانی این رفتار، می توانیم بگوییم که اکثریت ایرانی ها این خصوصیت پیش رونده را که به دلایل مختلفی شکل گرفته، دارا هستند و این سرطانی است که روزبه روز در حال پیشرفت است و در موارد دیگر هم که مجال این یادداشت نیست مصداق دارد. مثلا گاهی به شکل ساده لوحانه ای زودباور هستیم و خبرهای حاشیه ای یا شایعه های نادرست را باور می کنیم، به آنها دامن می زنیم و خودمان واسطه های انتقال و پیام رسانی آنها می شویم و کمترین تلاشی برای ردیابی صحت و سقم شایعه انجام نمی دهیم و گاهی هم در برابر بیان واقعیت ها می ایستیم و آنها را انکار می کنیم. چنین شخصیت متضاد و دوگانه ای، مثل هر پدیده اجتماعی هم زمینه های بیرونی دارد و هم عوامل و علل درونی. عوامل بیرونی و اجتماعی این ناهنجاری بسیار فراوان و متعدد است. اما مهم ترین دلیل آن، بحران شکاف اعتماد در عرصه ارتباط مردم با متولیان اداره کشور است. اتفاقی که تنها به برهه زمانی خاص کنونی مرتبط نیست و در تمام برهه های زمانی این شکاف وجود داشته و به تدریج عمیق تر شده و همراه با تضعیف تدریجی مقبولیت نهادهای رسمی و گروه های مرجع اجتماعی و کاهش میزان اثرگذاری و نفوذ سازنده این گروه ها به شیوع این پدیده کمک کرده. از طرف دیگر برخوردهای یک بام و دو هوای مدیران و نهادها و سازمان های مختلف هم در اغتشاش و بلاتکلیفی آدم ها تاثیرگذار بوده. به کرات دیده ایم که نهادهای مرجع در رابطه با گزارش های مردمی، برخوردهای دوگانه داشته اند و همین برخوردها یا باعث تسویه حساب های شخصی شهروندان با یکدیگر شده یا این نتیجه را حاصل کرده که گزارش و رفتار مسوولانه شهروندی، بی نتیجه است. نکته مهم بعدی، هزینه دار بودن برخوردهای مسوولانه شهروندان است و بی هزینه بودن و حتی رایگان بودن پدیده «فضولی» و «دخالت نا به جا». مردم بدون پرداخت هزینه به نتیجه ناسالم خود می رسند، اما کافی است تا جایی احساس مسوولیت کنند و بخواهند مساله ای را پیگیری کنند، آن وقت است که با دردسرهای زیادی مواجه می شوند و بارها از زبان شهروندان شنیده ایم که وقتی رفتار نادرست یک کارمند در اداره دولتی را می بینند در پاسخ به این پرسش که چرا پیگری نکرده اید، جواب می دهند: « مگر دنبال دردسر می گردم یا می خواهم کار خود را لنگ بگذارم؟». اینچنین است که این عوامل بیرونی به گسترش عدم احساس مسوولیت اجتماعی و دخالت در زندگی دیگران و حریم شخصی آدم ها دامن می زند. اما از عوامل درونی هم نمی توان به سادگی گذشت. در کنار تمام پیگیری ها از مدیران و مسوولان نهادهای مختلف باید از خودمان بپرسیم چرا دچار این کسالت و بی مسوولیتی و تضاد شخصیتی هستیم. ما درباره خود دچار نوعی بی سوادی و بی دانشی هستیم و از منظر روانشناسی فردی نمی دانیم که شخصیتی دوگانه داریم و دچار نوعی دورویی هستیم. دورویی ای که ممکن است در ناخودآگاه آشفته ما باشد و ناخواسته به ما فرمان بدهد که دخالت در زندگی دیگران به نفع ما است و احساس مسوولیت جمعی را از یاد برده ایم. ما باید بدانیم که در این عصر مدرن به همان اندازه که ارتباط های فیزیکی ما نسبت به شلوغی شهرها بیشتر شده، ارتباط های متافیزیکی شهروندان در همین شلوغی کمتر شده و نسبت به یکدیگر و زندگی اجتماعی یکدیگر مسوول هستیم. در مجموع در کنار بسیاری از مسائل مختلف که با آن مواجه هستیم، یک بار برای همیشه باید به رویکرد نگاه به خود رجوع کنیم و احساس مسوولیت اجتماعی را جدی بگیریم و انرژی و مجالی را که با دخالت های بی جا در زندگی دیگران صرف می کنیم صرف احساس مسوولیت واقعی کنیم.
دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]