واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس بررسی میکند
بازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در صفحه شطرنج آسیای مرکزی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال پنج جمهوری در منطقه آسیای مرکزی، از یک سو بستر لازم برای نفوذ کشورهای مختلف با توجه به میزان قدرت و توان تاثیرگذاری آنها در این منطقه را فراهم کرده و از سوی دیگر باعث تلاقی منافع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای شده است.
خبرگزاری فارس / باشگاه خبری توانا؛ ابوالفضل آقاحسنی: اضمحلال سیاسی، اقتصادی و هنجاری اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان در منطقه آسیای مرکزی، این کشورها را با چالشهای گوناگون داخلی و خارجی از جمله فرایند ملتسازی، دولتسازی، گذر از اقتصادهای دستوری و بسته به اقتصاد سرمایهداری و یکپارچه شدن با اقتصاد جهانی، مشکلات زیست محیطی، بحرانهای اجتماعی و سیاسی و اختلافات ارضی روبرو کرده است. این منطقه بهعنوان فضای حیاتی روسیه بعد از فروپاشی شوروی همواره از اولویتهای کاخ کرملین بوده است لذا تحولات این منطقه از یک سو تحت تاثیر چالشهای داخلی و بینالمللی روسیه است که نمونه آن را در وضع تحریمهای جدید اروپا و آمریکا علیه این کشور شاهد هستیم و از سوی دیگر ناشی از بازتعریف منافع قدرتهای منطقهای (ایران، روسیه و چین) و فرامنطقهای(آمریکا) است. در ادامه منافع بازیگران دخیل در تحولات این منطقه را بررسی میکنیم. جمهوری اسلامی ایران بعد از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و دغدغههای هویتی این کشورها، جمهوری اسلامی ایران با توجه به وجود ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی خود امنیت این منطقه را در اولویت سیاست منطقهای خود قرار داد و در همین راستا نقش مهمی ایجاد ثبات در افغانستان با کمک جبهه شمال بعد از حوادث یازدهم سپتامبر ایفا کرد که نشان دهنده اهمیت امنیت آسیای مرکزی برای جمهوری اسلامی ایران است. مساله خطوط انتقال انرژی یکی دیگر از اولویتهای ایران در منطقه آسیای مرکزی است که به نوبه خود بر مباحث رژیم حقوقی دریای خزر نیز تأثیر جدی دارد. اما این موضوع با دو چالش اساسی از سوی آمریکا و پاکستان روبرو است. آمریکا همواره به دلیل سیاستهای تقابل جویانه از درگیری و ارتباط ایران در انتقال انرژی از منطقه جلوگیری کرده و از طرفی باعث تقویت رقیب ایران یعنی پاکستان بهعنوان حامی اصلی طالبان شده است. روسیه در سالهای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به دلیل اتخاذ سیاست اروآتلانتیکی از سوی روسیه منطقه آسیای مرکزی مورد غفلت قرار گرفت و جمهوریهای پیرامون روسیه باید در تأمین امنیت و رفع نیازهای خود، اتکا به روسیه را کنار میگذاشتند اما حوادثی همچون جنگ داخلی تاجیکستان این اشتباه راهبردی روسیه را آشکار کرد و منجر به طرح «ارواسیاگرایی جدید» به عنوان نقشه راه روسیه در این منطقه شد که روابط نظامی و امنیتی روسیه با آسیای مرکزی و قفقاز در سالهای اخیر بیانگر این نگرش جدید است. همکاریهای امنیتی با قرقیزستان از طریق استقرار در پایگاه «کانت» در نزدیکی بیشکک، فعالیت لشگر موتوریزه 201 روسیه در تاجیکستان، قرارداد با ترکمنستان برای خرید 25 ساله گاز طبیعی تنها بخشی از اقدامات روسیه برای احیای پیوندهای گذشته با منطقه آسیای مرکزی است. آمریکا پس از حملات 11 سپتامبر 2001 آمریکا آشکارا ادامه حضور خود را با علایق امنیتی در آسیای مرکزی پیوند زد و به بازتعریف منافع خود در این نقطه از جهان پرداخت، اگر در گذشته دلایلی همچون جلوگیری از احیای نفوذ تاریخی روسیه، جلوگیری از تأمین منافع و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و کنترل منابع انرژی عوامل اصلی حضور آمریکا در منطقه بود در دوران پسا سپتامبر با تعریف امنیتی از حضور خود به دنبال استفاده از ظرفیتهای منطقهای برای مبارزه با تروریسم بود که حضور نیروهای نظامی آمریکا در پایگاه ماناس قرقیزستان و خان آباد ازبکستان در این راستا قابل تحلیل است به گونهای که در فوریه 2004 دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا در دیدار خود از ازبکستان، بر اهمیت ویژه این منطقه و نقش این کشور در برنامههای امنیتی ـ نظامی آمریکا تأکید کرد. اقدامات منطقهای آمریکا در دو سطح عملیاتی و در پایگاههای پشتیبانی تمرکز داشت که از این رهگذر جنگ با تروریسم و تلاش برای رهبری مبارزه جهانی با تروریسم در پی حوادث نیویورک و واشنگتن و صدور قطعنامههای ضد تروریسم شرایط را برای اجرای برنامههای نظامی و امنیتی در این منطقه به خوبی مهیا کرد. از سوی دیگر این حضور فرصت لازم را برای توجیه اقدامات نظامهای اقتدارگرای منطقه برای جلوگیری از هرگونه اقدام مردمی را توجیه نمود که نمونه آن را در برخورد ازبکستان با مخالفان شاهد بودیم. چین وجود منابع قابل توجه انرژی و بازارهای مصرف آسیای مرکزی انگیزه های قوی برای دولتمردان سرزمین اژدها فراهم آورد تا این منطقه از اولویتهای اصلی پکن باشد. همچنین همجواری استان مسلمان نشین سینکیانگ با جمهوریهای آسیای مرکزی و نگرانی از انتقال امواج اسلامگرایی به این استان همراه با حضور میلیونها اویغور در این منطقه دغدغههای امنیتی را برای مرزهای چین بوجود آورده است که ظهور چین در عرصه بینالمللی را با چالش روبرو میکند. دغدغههای امنیتی چین باعث شد تا در نیمه دهه 1990 با همراهی روسیه و جمهوریهای منطقه، پیمان امنیتی شانگهای را به امضا رساند. در این پیمان روسیه و چین بر خلاف برخی دعاوی ارضی در برابر تهدید بنیادگرایی اسلامی، ضرورت افزایش همکاریهای همه جانبه را مورد توجه قرار دادهاند و به دنبال تشکیل ناتو آسیایی با حضور کشورهای این منطقه هستند. در این راستا چین از تمام ظرفیتهای خود به عنوان یک قدرت نوظهور بهرهبرداری کرده و تلاش دارد چین فرهنگی را نه تنها به دولتها بلکه به ملتها معرفی کند. رقابت ژئوپلتیک وشکلگیری جنگ سرد جدید نفوذ ایالات متحده در منطقه آسیای مرکزی بی شک واکنش قدرتهایی همچون چین، روسیه و ایران را در پیخواهد داشت اما آنچه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد نزدیکی آمریکا به کشورهای این منطقه با استفاده از خلع قدرت موجود است. کشورهای این منطقه به دلیل وجود معضلات اجتماعی، اقتصادی وسیاسی و نبود زیرساختهای مناسب همواره با مشکلات متعددی روبرو هستند لذا آمریکا از این فرصت استفاده کرده و سعی در تعقیب منافع خود از طریق پاسخ به نیازهای این کشورها و افزایش فشار بر روسیه دارد در نتیجه همکاری آمریکا با کشورهای آسیای مرکزی در ابعاد مختلف در این چارچوب قابل بررسی است. با توجه به نکات گفته شده آنچه بیش از هر مسئله دیگری نظر تحلیلگران را به خود جلب کرده تلاقی منافع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای تأثیرگذاری بر تحولات آتی این منطقه است. آسیای مرکزی در آینده نزدیک آبستن تحولاتی مانند خیزش داعش، اختلافات مرزی، بحران انرژی و... خواهد بود لذا جمهوری اسلامی ایران با توجه به ظرفیتهای موجود در منطقه از یک سو باید به بازتعریف منافع ملی در ابعاد مختلف اقتصادی و امنیتی پرداخته و از سوی دیگر با ورود به مکانیسمهای منطقهای با هدف تأثیرگذاری بیشتر، هماهنگی با کشورهای روسیه و چین را برای کاهش نفوذ آمریکا و غرب در دستورکار خود قرار دهد. انتهای پیام/
94/06/10 - 10:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]