تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى‏گردد و چون به آن رسيد، آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820355447




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آزادي باستان و آزادي مدرن - سيدحسين امامي


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: آزادي باستان و آزادي مدرن - سيدحسين امامي
بنجامين كنستان دوبرك ، سياستمدار، نويسنده وحقوقدان معروف فرانسه در قرون هجدهم و نوزدهم ميلا‌دي، در لوزان متولد شد. وي تحصيلا‌ت خود را در رشته حقوق به پايان رسانيد، ولي به مطالعات تاريخي علا‌قه‌مند بود و در دوران سلطنت ناپلئون جزو مشاوران وي بود. در حكومت صد روزه، وي مامور نگارش متمم قانون اساسي شد و در 27مارس 1830 در سن 63سالگي درگذشت. ‌ بنجامين كنستان از ليبرال‌هايي است كه از يك سو هوادار انقلا‌ب فرانسه و عليه رژيم قديم است و از ديگر سو، منتقدي بسيار جدي و مؤثر در مسأله اخلا‌قيات و روح انقلا‌ب فرانسه به شمار مي‌آيد.

وي چارچوب نظري خود را با اين عبارت كه طرح انتزاعي حاكميت مردمي به هر روي سبب ارتقاي ميزان آزادي افراد است بيان مي‌كند، زيرا حاكميت مردمي از نظر قانوني به معناي برتري اراده كلي بر همه اراده‌هاي جزئي و فردي است. از نظر كنستان حاكميت تنها در شكلي محدود و نسبي وجود دارد. به عبارت ديگر، او نمي‌پذيرد كه جامعه به طور كلي حاكميتي نامحدود بر اعضاي خود تحميل كند؛ زيرا بخشي از زندگي انساني ضرورتا فردي و مستقل باقي مي‌ماند و بيرون از حيطه قانون‌گذاري و اعمال قضاوت جامعه است. ‌ كنستان مخالف انديشه حاكميت نيست، بلكه با حاكميت نامحدود مردمي كه روسو به آن معتقد بود، مخالف است و آن ‌را باطل مي‌داند. كنستان در انتقاد از روسو مي‌گويد:

كنستان مدعي است كه روسو بيشترين آسيب را به فرانسه رسانده است، زيرا انديشه جمهوري باستان را به مركز آگاهي‌هاي مدرن وارد كرده است. بنابراين از نظر كنستان بدبختي‌ها و شكست‌هاي انقلا‌ب فرانسه اصولا‌ به سبب انديشه حاكميت مردمي آن نيست، بلكه ناشي از انديشه دولت‌شهر باستاني (اسپارت) است كه روح انقلا‌بيون را در اختيار گرفته و تسخير كرده است؛ اگر انقلا‌بيون فرانسوي به رغم نيت نيكشان مستبد مي‌شوند، سبب آن نيست كه آنها كوركورانه از منطق انديشه حاكميت مردمي پيروي مي‌كنند، بلكه به آن دليل است كه آزادي را با قرائت باستاني آن مي‌فهمند و مي‌خواهند در فرانسه مدرن آزادي باستاني را قابل تحقق سازند. ‌

مأخذ اصلي تفاوت ميان آزادي باستان و آزادي مدرن از ديدگاه كنستان مربوط به دوگونه آزادي است كه مونتسكيو در كتاب روح‌القوانين مشخص كرده است. در اين كتاب، مونتسكيو توجه همگان را به تفاوت ميان انگلستان مدرن و اسپارت باستان جلب مي‌كند، گرچه او هرگز اصطلا‌ح آزادي مدرن را به كار نمي‌برد، اما از مفهومي نزديك به آن ياد مي‌كند. مونتسكيو اسپارت را به عنوان قطب اصلي و نقطه عطف سياست بر پايه فضيلت مي‌داند. از ديد او، اسپارت صومعه‌اي است كه از طريق محروم كردن اعضايش از همه امكانات انساني بجز امكاناتي كه مربوط به كاركردهاي رسمي گروهي است، وفاداري يكپارچه‌اي براي ساكنانش فراهم كرده است. ‌ كنستان، آزادي باستان را به عنوان مشاركتي فعال و مستمر براي اعمال قدرت جمعي مي‌داند، اما آزادي مدرن از نظراو نوعي بهره‌مندي صلح‌آميز از استقلا‌ل فردي و خصوصي است. در جمهوري‌هاي باستان مقياس سرزمين بدان معنا بود كه هر شهروند ازنظر سياسي داراي اهميت فردي است. بنابراين كل مردم در امر قانونگذاري، صدورآرا، داوري‌ها و نيز تصميم به جنگ و يا صلح نقش داشتند، پس امتياز آزادي باستاني آن بوده است كه همه مردم را به صفوف حاكمان نزديك مي‌كرد. اهالي باستان رضايت بيشتري در وجود جمهور خود داشته و كمتر از زندگي خصوصي بهره مي‌گرفتند، اما براي مدرن‌ها، خلا‌ف چنين امري است. تقريبا همه بهره‌مندي‌ها و اميال مردم مدرن، در زندگي خصوصي آنها نهفته است وامتيازي كه آزادي به اين مردم مي‌بخشد در آن است كه نمايندگان خود را انتخاب كنند؛ زيرا مدرن‌ها در زندگي عمومي خود منافعي بسيار گذرا دارند. بدين ترتيب، آزادي مدرن چيزي چون ظرفيت عمل مثبت است، آن چنان كه آزادي باستان نيز چنين بوده است، اما در اين ميان تفاوتي وجود دارد كه اصولا‌ تاريخي است. آزادي باستاني، تنها درجامعه‌هاي متراكم از نظر جمعيت، متراكم تراز نظر مفاهيم سرزميني وهمگن از جهت مذهبي امكان‌‌پذير است. بنابراين روشن است كه كنستان قصد برتري دادن اصول مدرن را بر اصول باستاني ندارد. او فقط مي‌خواهد بگويد كه شرايط اجتماعي و سياسي براي سعادت انساني در دولت شهرهاي باستان، كاملا‌ با شرايط دولت‌هاي مدرن متفاوت است. ‌ كنستان همانند مونتسكيو عنوان نمي‌كند كه آزادي مدرن بيش از آزادي‌هاي باستاني به طبيعت و گوهر انسان نزديك هستند و يا آزادي‌هاي باستاني غيرانساني هستند. او تنها عنوان مي‌كند كه كاربرد سياست‌هاي باستنان در شرايط اجتماعي مدرن آسيب‌هاي جدي‌اي براي انسان‌ها فراهم مي‌آورد؛ زيرا زندگي آنها را دچار تناقض مي‌كند. كنستان مي‌گويد: تنها در جامعه مدرن اين امكان پيش مي‌آيد كه از آزادي باستان به عنوان ابزاري براي توجيه ستم استفاده شود. ‌

ويژگي تكثرگرايي جامعه مدرن، از جمله تمايز ميان دولت و جامعه مدني، مطلوبيت آزادي باستاني را به زمينه و بهانه‌اي ممكن براي استبداد سياسي تبديل مي‌كند. بحث كنستان در اين زمينه به طورعمده متوجه شكست نظريه‌پردازان سياسي يونان در تشخيص و توسعه تمايز مدرن ميان جامعه مدني و دولت است. مفهوم مدرن حقوق فردي به منظور دفاع از جدايي ميان دولت و جامعه مدني به كار مي‌رود. از همين‌رو كنستان مي‌گويد كه در جامعه باستان فرد به تمامي فدا و قرباني جمع مي‌شد. اين فقدان كلي حقوق فردي يا استقلا‌ل شخصي در جامعه باستان، منبعث از ويژگي ساختاراجتماعي و سياسي دولت‌ شهر بود. اهالي باستان براين باور بودند كه همه ارزش‌هاي انساني به جز فلسفه در حوزه سياسي رخ مي‌دهند. بنابراين شهروندان سعادت خود را در امر شهروندي مي‌ديدند، چرا كه جز اين به جاي ديگري نمي‌توانستند بينديشند. همان‌گونه كه هيچ پناگاه قابل اعتمادي در برابر اقتدار سياسي وجود نداشت، هيچ جايگزين مطلوبي نيز براي مشاركت سياسي موجود نبود. كنستان به روشني مي‌گويد كه نمي‌تواند ديدگاه ارسطورا از شهروندي كلي به عنوان يك پيروزي شكوهمند در سعادت انسان، بپذيرد. او درصدد است كه از طريق كنار زدن تفسير كيهان‌شناختي يونان از زندگي سياسي و جا انداختن يك تحليل غيركيهان شناختي، نظريه ارسطو را اصلا‌ح كند. ارسطو عنوان كرده بود كه دولت‌شهر مقدم بر فرد است و شهروندي بالا‌ترين سعادت براي انسان است. ‌

كنستان تحت تأثير مونتسكيو مي‌كوشد تا براي اصل و خاستگاه شهروندي باستان، در شكلي كاملا‌ غيرغايتگرايانه وغيرارسطويي توضيحي پيدا كند. او مي‌كوشد تا از شيوه درك غايت‌گرايانه جامعه‌هاي باستان خرافه زدايي كند و بدين ترتيب مفهوم شهر كلا‌سيك را به واقعيت نزديك سازد. ‌

به عبارت ديگر، از نظر كنستان مهم‌ترين تفاوت ميان دولتشهر يونان و دولت مدرن پديد آمدن يك تمايز بارز ميان دولت و جامعه مدني در متن مدرنيته است. در جامعه‌هاي مدرن آزادي از قيد سياست يك هدف مثبت است و نه محروميت وفقدان صرف. كنستان اين ديدگاه را درمي‌يابد و مدعي مي‌شود كه نمايندگي، كشف و نوآوري مدرن‌هاست.

روسو با الهام از نظام اسپارت، به گونه‌اي بدبينانه عنوان مي‌دارد كه آزادي در جامعه‌هاي بزرگ كه بر پايه تقسيم كار استوارند، ناممكن است. كنستان در مخالفت با روسو، آزادي را به عنوان كاركرد فرصت‌هاي قابل دسترس مي‌داند و در اين باره به سعادت و يا كليات انساني توجهي نمي‌كند. ‌

كنستان مفهوم آزادي را از همزاد باستاني آن؛ يعني مفهوم خود تحقق‌يافتگي جدا مي‌كند. او نه تنها آزادي را به عنوان تكميل هدف انسان مي‌خواند، بلكه آن‌را منبع اصلي امكانات بي‌شمار مي‌داند. بدين ترتيب، آزادي از نظر كنستان به معناي توانايي انتخاب ميان امكانات و جايگزين‌هاست. شخص در صورتي آزاد است كه نهادهاي اجتماعي عرضه كننده طيفي از جايگزين‌هاي مطلوب و جذاب باشند.

------------

------------
 شنبه 4 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن