واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: يکي از ما دو نفر نگاهي به «يکي از ما دو نفر» ساخته تهمينه ميلانيفيلم سينمايي "يکي از ما دو نفر" مانند بيشتر آثار تهمينه ميلاني درباره رويارويي زنان و مردان و تفاوت نگاه آنان به مسائل زندگي است.
فيلم تازه تهمينه ميلاني عناصر آشناي آثار اين کارگردان را دارد، سارا (السا فيروزآذر) شخصيت اصلي فيلم که دختري جوان، تحصيلکرده و آداب دان است در فضاي حرفهاي اش با مشکلاتي مواجه ميشود که براي زنان بسيار آشنا است، اجحاف و انتظارهاي بيهوده از زنان در محيطهاي کاري و برخوردهاي ناعادلانه در فيلم "يکي از ما دو نفر" از نکاتي است که ميلاني به آنها پرداخته است.براي ميلاني سينما ابزاري براي آگاه کردن جامعه نسبت به مشکلات و مسائل مختلف است، در "يکي از ما دو نفر" هم او در قالب قصهاي آشنا و ساده بدون آنکه به پيچيدهگويي دچار شود، دغدغههاي هميشگي را مطرح ميکند، رويارويي زنان و مردان که معمولا ريشه در باورها و سنتهاي اشتباه جامعه دارد تم اصلي فيلم است. بابک (بهرام رادان) نمونه تيپيکال مرداني است که ثروت و شهرت باعث ميشود زنان را کالايي براي سرگرمي خود بدانند، تلاش سارا اين است که تصوير ذهني بابک را تغيير بدهد و جالب اين است که موفق نميشود.اما شايد يکي از مشکلات عمده فيلم "يکي از ما دو نفر" اين باشد که شخصيت بابک زياد از حد منفي و متفرعن است، علاقه سارا به چنين شخصيتي معقول به نظر نميرسد، مگر اين که او هم مثل اغلب زنان و دختران اطرافش به دليل ظاهر و موقعيت حرفهاي و مالي دلبسته بابک شده باشد! که با شخصيتپردازي او همخواني ندارد و واقعي نيست. رابطه بابک و سارا و درگيريهاي لفظيشان خوب از کار درآمده و اگر طنز بيشتري چاشني آن بود، اين کل کلها شيرينتر از کار درميآمد. اما ميلاني ترجيح داده فيلمش رويکردي کاملا جدي داشته باشد.زن اصلي «يکي از ما دو نفر» را مقايسه کنيد با زن اصلي «دوزن». آن جا زني را مي بينيم مستأصل و درمانده در همه چيز، ولي اين جا با زني طرف هستيم که به دليل بر و رو و زن بودنش در محيط کار با مشکل رو به روست"يکي از ما دو نفر" بر خلاف کمدي "آتش بس" پايان اميدوارکنندهاي ندارد، هرچند بابک به دنبال سارا ميرود، اما به نظر نميرسد در ديدگاه و فلسفه زندگي او تغييري پيدا شده باشد، حتي جدايي از سارا هم خللي در نوع رفتار و سلوک اين مهندس جوان و خودشيفته نداشته است، کاش ميلاني فيلم را جايي تمام ميکرد که سارا اتفاقي بودن ديدارشان را به بابک يادآوري ميکند و او را در عمارت تاريخي تنها ميگذارد، لازم نبود اين حس را به تماشاگر منتقل کند که اين دو شخصيت کاملا دور از هم ميتوانند آيندهاي مشترک داشته باشند."يکي از ما دو نفر" از لحاظ داستان کمبودهايي دارد و مصالح داستاني بيشتر و جذابتر ميتوانست فيلم را گرمتر نگه دارد، بازيها در نقطه کاملي نيست و ميلاني ميتوانست انتخابهاي بهتري داشته باشد. اما اگر مانند کارگردان، سينما را بيشتر از آن که ابزاري براي تفريح و سرگرمي بدانيم، رسانهاي آموزشي و هشداردهنده بدانيم، "يکي از ما دو نفر" فيلمي است که دختران جوان را به مبارزه کرده ترغيب ميکند، تا سهمي برابر در محيط هاي کاري به دست بياورند و خانوادهها را تشويق ميکند روابطشان با فرزندانشان را تحکيم کنند.بر خلاف آن چه به نظر مي رسد، اعتدال هميشه چيز خوبي نيست. بسته به موضوع و موقعيت، گاهي تضاد و دو قطبي
شدن ماجرا و شخصيت ها بيش از اعتدال به کار مي آيد و – اتفاقا – عدالت واقعي هميشه در اعتدال حاصل نمي شود.نمونه اش در عرصه سينما مي شود فيلم هاي زنانه تهمينه ميلاني و تمرکز او بر موضوع ها و نگرش زن مدارانه. به شکل خاص هم مي توان به «واکنش پنجم»، «زن زيادي»، «تسويه حساب» و به ويژه «دو زن» اشاره کرد که در فضايي دو قطبي و سياه و سفيد به دفاع از حقوق زنان مي پردازد.فارغ از بحث ساختاري که فيلم هاي خوب و بد اين دوره فعاليت را کنار هم قرار مي دهد، در تمام آثار اين بخش از فيلم سازي ميلاني، با موضوع هاي واقعي و قابل بحث روبه روييم. در واقع، او به سراغ موضوع هايي مي رود که به خودي خود – به دليل خشونت و سياهي – قطب هاي متضاد خير و شر را در خود دارد و برآمده از ظلمي تاريخي است. نوع نگاه فيلم ساز هم که در کنار شخصيت زن داستان مي ايستد، نوع روايت را به سويي مي برد که ما به يکي دل بدهيم و به يکي نه. اين ها در کنار هم، مي شود همان سينمايي که با اعتدال کاري ندارد. چرا که اساسا، محتوا و چار چوب کلي اش بر دو قطبي بودن بنا شده.با «سوپراستار» دوره جديد فيلم سازي ميلاني آغاز مي شود و پس از اين فيلم که در حکم نوعي مقدمه است، به «يکي از ما دو نفر» مي رسيم. در «سوپراستار» شخصيت اصلي يک مرد است، اگر چه شخصيت مهم و کليدي يک زن است که نقطه ثقل نگاه فيلم ساز مي شود. ولي در فيلم جديد، دنياي زنانه دوباره با يک شخصيت زن اصلي جان مي گيرد.ويژگي دوره جديد، رو آوردن به نوعي اعتدال است، آن هم از نوع مثبتي که از واقعيت داستان مي آيد. حالا ديگر آن تند و تيزي – پيشين – وجود ندارد و همه چيز نرم تر و آرام تر رخ مي دهد، حتي زماني که پاي تنش و برخورد در ميان است. اگرچه تغيير سن فيلم ساز و اين واقعيت را که انسان ها با پشت سر گذاشتن سال ها و تجربه ها، آرام تر و معتدل تر مي شوند نمي توان ناديده گرفت، ولي دليل اصلي را بايد در جاي ديگري جست.در اين دو فيلم آخر، فيلم ساز همچنان نگاه زنانه و زن گراي خود را حفظ کرده، ولي موضوع انتخابي اش – لزوما – زنانه / مردانه نيست. به اين ترتيب به اقتضاي داستان، از قطب بندي و رو در رويي به شيوه آثار قبلي فاصله مي گيريم و فضا سازي و شخصيت پردازي بر اساس دنياي جديد فارغ از خط کشي – آشکار – شکل مي گيرد. پس ديگر تقابلي از جنس سابق در ميان نيست و به اعتدال مي رسيم. همان طور که در ديگه چه خبر و کاکادو هم فضاي مثبت/ منفي و خط کشي شده اي نمي بينيم.همين که در فيلم هاي قديمي تر و اوليه ميلاني هم چنين نگاهي وجود ندارد، ثابت مي کند که دنياي فيلم براساس
دنياي داستان بنا مي شود و ميلاني به اقتضاي قصه، فضايش را طراحي مي کند نه آن طور که برخي مخالفان سينماي او ادعا مي کنند بر اساس نوعي ايدئولوژي از پيش تعيين شده و يکسان براي تمامي آثار.تفاوت هم در اين است که دنياي معتدل ميلاني در آن دو فيلم قديمي، به فانتزي محدود است و حالا به گستره واقعيت موجود. در اين ميان، آن چه مي ماند، واقعيت متفاوتي ست که جايي به رويايي و تندي پهلو مي زند و جايي ديگر به اعتدال.اين نکته هم نه در تغيير نگاه، که در تغيير انتخاب تهمينه ميلاني ريشه دارد. در واقع او به داستان هاي متفاوتي رو آورده. داستان هاي متفاوتي که از طبقه متفاوت، و مشکلاتي متفاوت مي آيد. از سر همين تفاوت هم شخصيت پردازي و فضا سازي متفاوتي حاصل مي شود.در دوره جديد، داستان ها در طبقه مرفه جامعه مي گذرد، شخصيت ها موقعيت اجتماعي بالاتري دارند و با مشکلاتي از جنس مرگ و زندگي درگير نيستند و به دليل زندگي راحت تر و فضاي آرام تري که در آن قرار دارند، رفتاري ملايم تر از خود نشان مي دهند. زن اصلي «يکي از ما دو نفر» را مقايسه کنيد با زن اصلي «دوزن». آن جا زني را مي بينيم مستأصل و درمانده در همه چيز، ولي اين جا با زني طرف هستيم که به دليل بر و رو و زن بودنش در محيط کار با مشکل رو به روست. مشکلي که اگر چه آزار مي دهد، ولي با سر کار نرفتن، دنياي او به آخر نمي رسد.نتيجه هم آن طور که در اين دو فيلم و به ويژه فيلم آخر مي بينيم – در مجموع و به طور کلي – بد نيست. يکي از ما دو نفر در چارچوب يک اثر قصه گو که براي تماشاگر سينما رو ساخته شده ، قابل قبول است. به جز فضا سازي و شخصيت پردازي، حالا ديگر ميلاني آن قدر سينما بلد هست که مثلا از فيلم برداري يا قاب بندي فيلمش ايراد نگيريم. مي ماند تدوين، که نام ميلاني را در کنار يک نام غير مشهور بر خود دارد و مي توانسته بهتر از اين باشد. شايد اگر بخش هايي از برخي صحنه هاي طولاني کوتاه مي شد و مدت زمان فيلم کم تر بود، با ريتم بهتر و فيلم گرم تري رو به رو بوديم – به ويژه در نيمه اول فيلم.نقطه قوت اصلي هم – مانند اغلب فيلم هاي ميلاني – انتخاب خوب بازيگران است و بازي هاي خوب. پس از تجربه هاي مختلف استفاده از ستاره هاي زن سينماي ايران در نقش اصلي، اين بار ميلاني نقش اصلي را به خواهرزاده اش سپرده. پس از حضور او در نقش هاي مختلف فيلم هاي قبلي ميلاني، حالا مي توان نتيجه آموزش و اطمينان فيلم ساز را ديد. براي اثري که – به هر روي – براي گفتن يک « حرف » ساخته شده، و اشاره هاي متعددي به تحصيلات، شغل، کار و حتي اسم دفتر مشترک فيلم ساز و همسرش دارد، چه انتخابي بهتر از يکي از بستگان نزديک، که از کودکي سر صحنه فيلم هاي ميلاني بوده و ظاهرش هم به کارگردان شباهت مي برد؟ اين گونه، حديث نفس و خود بودن و اعتقاد فيلم ساز، بيش تر عجين مي شود و اين براي سينماي تهمينه ميلاني، يک نکته مثبت است.ميلاني در اين اثر سينمايي نيز به دنبال احياي نگاه ژورناليستي خود كه همان مظلوميت زن و ستمگري مرد است، استوار بوده در حالي كه واقعيت جامعه ما اين نيست و قانون براي زنان و مردان حقوق يكساني را در جامعه در نظر گرفته است. فرآوري : مسعود عجمي سينما و تلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 559]