واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پس از تجربه های مختلف استفاده از ستاره های زن سینمای ایران در نقش اصلی، این بار میلانی نقش اصلی را به خواهرزاده اش سپرده. پس از حضور او در نقش های مختلف فیلم های قبلی میلانی.... دوران اعتدال بر خلاف آن چه به نظر میرسد، اعتدال همیشه چیز خوبی نیست. بسته به موضوع و موقعیت، گاهی تضاد و دو قطبی شدن ماجرا و شخصیت ها بیش از اعتدال به کار میآید و – اتفاقا – عدالت واقعی همیشه در اعتدال حاصل نمیشود. نمونه اش در عرصه سینما میشود فیلم های زنانه تهمینه میلانی و تمرکز او بر موضوع ها و نگرش زن مدارانه. به شکل خاص هم میتوان به «واکنش پنجم»، «زن زیادی»، «تسویه حساب» و به ویژه «دو زن» اشاره کرد که در فضایی دو قطبی و سیاه و سفید به دفاع از حقوق زنان میپردازد.فارغ از بحث ساختاری که فیلم های خوب و بد این دوره فعالیت را کنار هم قرار میدهد، در تمام آثار این بخش از فیلم سازی میلانی، با موضوع های واقعی و قابل بحث روبه روییم. در واقع، او به سراغ موضوع هایی میرود که به خودی خود – به دلیل خشونت و سیاهی – قطب های متضاد خیر و شر را در خود دارد و برآمده از ظلمیتاریخی است. نوع نگاه فیلم ساز هم که در کنار شخصیت زن داستان میایستد، نوع روایت را به سویی میبرد که ما به یکی دل بدهیم و به یکی نه. این ها در کنار هم، میشود همان سینمایی که با اعتدال کاری ندارد. چرا که اساسا، محتوا و چار چوب کلی اش بر دو قطبی بودن بنا شده. با «سوپراستار» دوره جدید فیلم سازی میلانی آغاز میشود و پس از این فیلم که در حکم نوعی مقدمه است، به «یکی از ما دو نفر» میرسیم. در «سوپراستار» شخصیت اصلی یک مرد است، اگر چه شخصیت مهم و کلیدی یک زن است که نقطه ثقل نگاه فیلم ساز میشود. ولی در فیلم جدید، دنیای زنانه دوباره با یک شخصیت زن اصلی جان میگیرد. ویژگی دوره جدید، رو آوردن به نوعی اعتدال است، آن هم از نوع مثبتی که از واقعیت داستان میآید. حالا دیگر آن تند و تیزی – پیشین – وجود ندارد و همه چیز نرم تر و آرام تر رخ میدهد، حتی زمانی که پای تنش و برخورد در میان است. اگرچه تغییر سن فیلم ساز و این واقعیت را که انسان ها با پشت سر گذاشتن سال ها و تجربه ها، آرام تر و معتدل تر میشوند نمیتوان نادیده گرفت، ولی دلیل اصلی را باید در جای دیگری جست. در این دو فیلم آخر، فیلم ساز همچنان نگاه زنانه و زن گرای خود را حفظ کرده، ولی موضوع انتخابیاش – لزوما – زنانه / مردانه نیست. به این ترتیب به اقتضای داستان، از قطب بندی و رو در رویی به شیوه آثار قبلی فاصله میگیریم و فضا سازی و شخصیت پردازی بر اساس دنیای جدید فارغ از خط کشی – آشکار – شکل میگیرد. پس دیگر تقابلی از جنس سابق در میان نیست و به اعتدال میرسیم. همان طور که در دیگه چه خبر و کاکادو هم فضای مثبت/ منفی و خط کشی شده ای نمیبینیم. همین که در فیلم های قدیمیتر و اولیه میلانی هم چنین نگاهی وجود ندارد، ثابت میکند که دنیای فیلم براساس دنیای داستان بنا میشود و میلانی به اقتضای قصه، فضایش را طراحی میکند نه آن طور که برخی مخالفان سینمای او ادعا میکنند بر اساس نوعی ایدئولوژی از پیش تعیین شده و یکسان برای تمامیآثار. تفاوت هم در این است که دنیای معتدل میلانی در آن دو فیلم قدیمی، به فانتزی محدود است و حالا به گستره واقعیت موجود. در این میان، آن چه میماند، واقعیت متفاوتی ست که جایی به رویایی و تندی پهلو میزند و جایی دیگر به اعتدال.این نکته هم نه در تغییر نگاه، که در تغییر انتخاب تهمینه میلانی ریشه دارد. در واقع او به داستان های متفاوتی رو آورده. داستان های متفاوتی که از طبقه متفاوت، و مشکلاتی متفاوت میآید. از سر همین تفاوت هم شخصیت پردازی و فضا سازی متفاوتی حاصل میشود. در دوره جدید، داستان ها در طبقه مرفه جامعه میگذرد، شخصیت ها موقعیت اجتماعی بالاتری دارند و با مشکلاتی از جنس مرگ و زندگی درگیر نیستند و به دلیل زندگی راحت تر و فضای آرام تری که در آن قرار دارند، رفتاری ملایم تر از خود نشان میدهند. زن اصلی «یکی از ما دو نفر» را مقایسه کنید با زن اصلی «دوزن». آن جا زنی را میبینیم مستأصل و درمانده در همه چیز، ولی این جا با زنی طرف هستیم که به دلیل بر و رو و زن بودنش در محیط کار با مشکل رو به روست. مشکلی که اگر چه آزار میدهد، ولی با سر کار نرفتن، دنیای او به آخر نمیرسد. نتیجه هم آن طور که در این دو فیلم و به ویژه فیلم آخر میبینیم – در مجموع و به طور کلی – بد نیست. یکی از ما دو نفر در چارچوب یک اثر قصه گو که برای تماشاگر سینما رو ساخته شده ، قابل قبول است. به جز فضا سازی و شخصیت پردازی، حالا دیگر میلانی آن قدر سینما بلد هست که مثلا از فیلم برداری یا قاب بندی فیلمش ایراد نگیریم. میماند تدوین، که نام میلانی را در کنار یک نام غیر مشهور بر خود دارد و میتوانسته بهتر از این باشد. شاید اگر بخش هایی از برخی صحنه های طولانی کوتاه میشد و مدت زمان فیلم کم تر بود، با ریتم بهتر و فیلم گرم تری رو به رو بودیم – به ویژه در نیمه اول فیلم. نقطه قوت اصلی هم – مانند اغلب فیلم های میلانی – انتخاب خوب بازیگران است و بازی های خوب. پس از تجربه های مختلف استفاده از ستاره های زن سینمای ایران در نقش اصلی، این بار میلانی نقش اصلی را به خواهرزاده اش سپرده. پس از حضور او در نقش های مختلف فیلم های قبلی میلانی، حالا میتوان نتیجه آموزش و اطمینان فیلم ساز را دید. برای اثری که – به هر روی – برای گفتن یک «حرف» ساخته شده، و اشاره های متعددی به تحصیلات، شغل، کار و حتی اسم دفتر مشترک فیلم ساز و همسرش دارد، چه انتخابی بهتر از یکی از بستگان نزدیک، که از کودکی سر صحنه فیلم های میلانی بوده و ظاهرش هم به کارگردان شباهت میبرد؟ این گونه، حدیث نفس و خود بودن و اعتقاد فیلم ساز، بیش تر عجین میشود و این برای سینمای تهمینه میلانی، یک نکته مثبت است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]