تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845866957




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سفر به عالم معنا درآسمان سینما


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سفر به عالم معنا درآسمان سينمانگاهي به چند فيلم شاخص سينماي جهانتجسم موفقيت‌هاي سينما در سال گذشته را بايد در تفاوت‌ها و تمايزها جست‌وجو کرد؛ در طراوتي که سينماگران نامدار به تماشاگران هديه کردند؛ آنها که بي‌پروا از نام، آوازه و سبک شخصي‌شان جرأت حرکت در جاده‌هاي پرخطر را از کف ندادند و از آزمون‌هايي دشوار با موفقيت بيرون آمدند.
قوي سياه
 کنار تمام آن فاتحان گيشه و ربايندگان دل تين‌ايجرها، انبوه کمدي رمانتيک‌هاي نخ‌نما و تکراري و رژه روبات‌هايي که سطح سينما را تا مرز بازي‌هاي کامپيوتري تنزل بخشيده‌اند، جلوه‌هاي درخشان هنرهفتم در دل سينماي جريان اصلي هاليوود همچنان قابل مشاهده بود؛ سينماگراني که به جاي تمکين‌کردن به هر خواسته تماشاگر کوشيدند تا به شعورش احترام بگذارند و حرمت سينما را نگاه دارند؛ از ايستوود 80ساله گرفته تا ديويد فينچر در آستانه 50سالگي و تام هوپر تازه‌نفس. ماجراي کريستوفر نولان اين کوبريک جوان سينما هم که خود حکايتي ديگر است!«قوي سياه» تعبير سينمايي اين جمله داستايفسکي است: «هنر همه انسان را مي‌خواهد درست مثل عشق». «شبکه اجتماعي» کنار واکاوي يکي از مهم‌ترين دستاوردهاي بشر در هزاره سوم (گسترش اينترنت) نبوغ و جاه‌طلبي را با تنهايي تراژيک پيوند مي‌زند. «آخرت» در جست‌وجوي فرجام نيک‌سفري معناگرايانه به دنياي مردگان را تدارک مي‌بيند. «شهامت» وسترن‌هاي قديمي را با همان حال و هوا بازتاب مي‌دهد. ويرايش تازه‌اي در کار نيست و وفاداري به قواعد ژانر حرف اول و آخر را مي‌زند. «سخنراني پادشاه» يک درام انگليسي با تمام ويژگي‌هايش است که اين روزها چوب توجه بيش از حدي که در اسکار به آن شد را مي‌خورد. «مبارز» رينگ بوکس را در ميزانسني گسترده‌تر به عرصه زندگي روزمره مشتزني مي‌آورد که موفقيت ورزشي‌اش را در گرو پشت کردن به مادر و برادرش مي‌بيند. «127 ساعت» ارزش و منزلت زندگي را در چالشي نفسگير با مرگي که در يک قدمي است به تصوير کشيده و «سرآغاز» حکايت عشق است در ميانه تصميم‌گيري براي ماندن در رويايي عاشقانه يا بازگشت به متن زندگي. اينکه خاطرات و کابوس‌هاي ذهني عشقي فنا شده را آيا مي‌توان فراموش کرد؟حس و حساسيتهنرمندي جوان در اجراي متفاوت از «درياچه قو» اثر چايکوفسکي از روح و جانش مايه مي‌گذارد و با تمام وجود در نقش مستحيل مي‌شود... .مهارت و کمال‌گرايي تا چه اندازه به عنوان آرمان هنرمند ارزشمند است؟ آيا هنر به عنوان جلوه‌اي درخشان از زندگي مي‌تواند هستي هنرمند را خدشه‌دار کند يا دستاورد نهايي‌اش غناي روح است؛ حتي اگر جسم فنا شود؟ دارن آرونوفسکي در پرظرافت‌ترين ساخته سينمايي‌اش، موفق مي‌شود پريشاني‌هاي روح هنرمند را بر پرده نقره‌اي متبلور سازد و در اين مسير از توانايي‌ ناتالي پورتمن چنان بهره گرفته که بي‌حضور او «قوي سياه» نمي‌توانست توفيق چشمگيري را به دست آورد. نينا سه‌يرز (ناتالي پورتمن) دختر جوان و خجالتي است که روي صحنه قابليت‌هاي قابل توجهي را به رخ مي‌کشد ولي مدير گروه توماس ليروي (ونسان کسل) اعتقاد دارد او به واسطه ويژگي‌هايش نمي‌تواند نقش دلخواهش يعني قوي سفيد را بازي کند.هنر همه انسان را مي‌خواهد درست مثل عشق». «شبکه اجتماعي» کنار واکاوي يکي از مهم‌ترين دستاوردهاي بشر در هزاره سوم (گسترش اينترنت) نبوغ و جاه‌طلبي را با تنهايي تراژيک پيوند مي‌زند. «آخرت» در جست‌وجوي فرجام نيک‌سفري معناگرايانه به دنياي مردگان را تدارک مي‌بيند. نينا در تلاش براي تثبيت قابليت‌هاي خود زخم‌هاي فراواني به روح و جسمش مي‌زند و در نهايت رنج هنرمند ايستادن بر قله موفقيت را به همراه دارد. «قوي سياه» با گذر از سطح، عمق ميدان را جست‌وجو مي‌کند و ابايي از اين ندارد که چندلحني باشد و اينکه هم برداشت کاملا متفاوتي از اپراي «درياچه قو»ي چايکوفسکي ارائه دهد و هم به «کفش‌هاي قرمز» (مايکل پاول) جز در حد خط کلي داستان شباهت نداشته باشد. آرونوفکسي با احساسات پيچيده و متضاد انساني سر و کار دارد. هنرمند حساس فيلم تمام مصائب و زخمه‌هايي که بر روح و جسمش وارد مي‌شود را براي آرمانش متحمل مي‌شود؛ آرماني که زندگي‌اش را دگرگون مي‌کند و دنيايي پرتشويش را برايش رقم مي‌زند. نينا در حالي به اوج مي‌رسد و با موفقيت در عالم هنر اغنا مي‌شود که آرونوفسکي پيش‌تر فرجام تلخ‌اش را گوشزد کرده است. فراز کوتاهي که بث‌مک اينتاير (ويونا رايدر) در قامت هنرمندي شکست خورده ظاهر مي‌شود، در واقع آينه‌اي است که فيلمساز در آن آينده نينا را منعکس کرده است.تنهاترين آدم دنيانابغه جواني که ميليون‌ها نفر را به يکديگر پيوند داده خود در برقراري ارتباط ناتوان است! جاه‌طلبي باعث مي‌شود رابطه عاشقانه‌اش به بن‌بست برسد و دوستان نزديکش او را به خيانت متهم مي‌کنند... .واپسين ساخته ديويد فينچر آخرين محصول سينماي معاصر است که با «همشهري کين» افسانه‌اي مقايسه شده است؛ مقايسه‌اي که حتي اگر نابجا هم باشد نشان از اهميت فيلم نزد منتقدان دارد. ريچارد کورليس ميان جاه‌طلبي چارلز فاسترکين و مارک زوکربرگ شباهتي تماتيک ديده و تادمک کارتي «شبکه اجتماعي» را مفتخر به لقب «همشهري کين عصر ما» کرده است؛ ستايش‌هايي که گرچه رنگي از اغراق دارند ولي ميزان محبوبيت فيلم فينچر را نشان مي‌دهند. «شبکه اجتماعي» فيلم روزگار ماست؛ روزگاري که اينترنت روياي دهکده جهاني مارشال مک لوهان را به حقيقتي انکارناپذير تبديل کرده و ابعادي بسيار گسترده به آن داده است. فينچر پس از کمال‌گرايي و شکوه بصري ترانه غمگين و نوميدانه «مورد عجيب بنجامين باتن» اين بار خالق سايت فيس‌بوک را دستمايه خلق اثري کرده که هم به موضوع روز مي‌پردازد و هم پژواکي است از دغدغه‌هاي شخصي سينماگري مؤلف و صاحب سبک!مارک زوکر برگ (جسي آيزنبرگ) پس از قطع رابطه با اريکا آلبرات (روني راما) وب‌سايتي را همراه دوستش طراحي مي‌کند که گرچه به اخراجش از دانشگاه مي‌انجامد ولي مقدمه‌اي مي‌شود براي طراحي سايتي که جهان را تحت تأثير قرار مي‌دهد. زوکر‌برگ به پيشنهاد دوقلوهاي وينکل وولز فيس‌بوک را ابداع مي‌کند و طولي نمي‌کشد که شهرتي جهاني مي‌يابد.اقتباس آرون سورکين از کتاب «ميلياردرهاي تصادفي» نوشته بن مزريچ در دستان ديويد فينچر به يکي از جذاب‌ترين درام‌هاي زندگينامه‌اي اين سال‌هاي هاليوود مبدل شده است. «شبکه اجتماعي» اثري است گفت‌وگو محور که تکنيک کارگرداني فينچر مانع از آن مي‌شود که «حراف» به نظر آيد. کات‌هاي پرتعداد کارگردان، «شبکه اجتماعي» را به فيلمي خوش‌ريتم بدل کرده که طول نماهايش برخلاف «مورد عجيب بنجامين باتن» کوتاه است. فينچر قطعاتي را کنار هم چيده تا تصويري از يک نابغه جوان به دست بدهد. «شبکه اجتماعي» نشان مي‌دهد که فيلم‌ها براي به توفيق رسيدن جز قهرمان هدفمند، به کارگردان خلاق نيز نيازمندند؛ کارگرداني که بتواند با کاراکتري منزوي و سرد تماشاگر را درگير کند؛ چنان‌که سنگدلي و حتي ناجوانمردي‌اش را به واسطه نبوغش ببخشد و در تنهايي‌اش شريک شود؛ تنهايي تراژيک مرد جواني که نيم‌ميليارد نفر را در جهان با يکديگر مرتبط کرده است!سفر به ديار مردگان3داستان متفاوت از مرگ به روايت فيلمسازي که در 80سالگي همچنان در اوج به‌سر مي‌برد و در متفاوت‌ترين ساخته‌اش با ريتمي آرام به واکاوي در اسرار ازل مي‌پردازد... .سيماي متفکرانه سينماي متأخر کلينت ايستوود براي دوستداران قديمي هري‌کالاهان و مرد بي‌نام وسترن‌هاي سرجولئونه، قدري غريب و باورنکردني به‌نظر مي‌رسد. «آخرت» به‌عنوان واپسين ساخته استاد، چه در فرم روايي و تعريف‌کردن 3داستان در دل يکديگر و چه در رويکرد به مضموني معناگرا فصل تازه‌اي را در کارنامه ايستوود مي‌گشايد. جالب اينکه در «آخرت» از احساسات‌گرايي که از آن به‌عنوان پاشنه آشيل آثار ايستوود ياد مي‌شد، خبري نيست. جاي تنش‌هاي بي‌پايان اين اکشن‌کار ديروز را هم آرامشي گرفته که نمونه‌اش را در آثار قبلي ايستوود به‌ندرت مي‌توان سراغ گرفت. طمأنينه‌اي که در اين فيلم پرمفهوم مشاهده مي‌شود از سويي منطبق با جانمايه اصلي اثر است و ازسوي ديگر موجب مي‌شود تماشاگر همسفر تجربه عميق و اسرارآميز فيلمساز شود.جورج لونگان (مت ديمون) جواني است که مي‌تواند با مردگان صحبت کند؛ هرچند خودش از اين وضعيت رضايت‌خاطر ندارد.مري (سيسيل دوفرانس) در يک سونامي لحظاتي مرگ را تجربه مي‌کند و بعد دوباره به زندگي بازمي‌گردد؛ در حالي که اين تجربه از او انسان متفاوتي ساخته که در پي مفهوم آخرت است. مارکوس و جيسون (فرانکي و جورج مک‌لارن) 2 برادر دوقلو هستند. جيسون براثر سانحه رانندگي کشته مي‌شود در حالي که مارکوس قصد برقراري ارتباط با برادر مرده‌اش را دارد.نخ تسبيح اين داستان متفاوت انديشيدن به مرگ است؛ 3داستاني که شيوه روايتي ايستوود آنها را به شکلي بامفهوم به هم پيوند زده است. او در «آخرت» طرح سؤال مي‌کند بي‌آنکه پاسخ‌هاي قاطع برايشان در آستين داشته باشد. سفر به دنياي ناشناخته و رمزآميز مرگ براي فيلمسازي که 8 دهه از عمرش را سپري کرده مي‌تواند به مفهوم انديشيدن جدي به پاياني باشد که خود آغاز مرحله‌اي ديگر است.طعم خوش وسترندختري نوجوان يک مارشال پير و کابويي جوان را همراه خود مي‌کند تا انتقام خون پدرش را بگيرد... .کوئن‌ها اين ستارگان درخشان آسمان سينماي مستقل، همه آنچه مؤلفه‌هاي ساختارشکنانه سينمايشان خوانده مي‌شود را پشت در گذاشته‌اند و فروتنانه سراغ سنتي‌ترين ژانر تاريخ سينما رفته‌اند!بازسازي وفادارانه وسترن قديمي هنري هاتاوي که در زمان خود تنها اسکار کارنامه جان وين را برايش به ارمغان آورد بي‌آنکه از بازمايه‌هاي سينماي کوئن مشهود باشد روايتي سرراست از يک انتقام فردي را به تصوير مي‌کشد. تام چيني (جاش برولين) مردي را به قتل مي‌رساند. متي راس دختر 14ساله مرد (هيلي استينفلد) در پي انتقام از چيني است که پس از جنايت به سرزمين سرخپوست‌ها رفته و عضو گروهي شده که در منطقه ترکتازي مي‌کند.متي سراغ روستر کاگبرن مارشال پابه‌سن‌گذاشته‌ (جف بريجز) مي‌رود و از او کمک مي‌خواهد. کاگبرن که دوران بازنشستگي را سپري مي‌کند ابتدا اعتنايي به خواسته متي نشان نمي‌دهد ولي وقتي اصرار او را مي‌بيند همراهش مي‌شود. «شهامت» از همان ابتدا نشان مي‌دهد که سازندگانش اين بار قصد نداشته‌اند تماشاگر را غافلگير کنند. تمام انرژي و خلاقيت برادران کوئن صرف بازسازي اثري شده که در آن تعريف کردن داستان به شيوه‌اي ساده و روان اهميت داشته‌ نه شکستن قواعد بازي! کوئن‌ها بار ديگر معجزه اجراي گرم و پرخون را به رخ مي‌کشند. به چشم‌انداز غرب وحشي در قرن نوزدهم و حاکميت وسترن، اسلحه و اسب، رابطه انساني پيرمردي از نفس‌افتاده و دختري جسور، طراوت و شور مي‌بخشد. «شهامت» به شکل دلپذيري غيرکوئني‌‌ترين فيلم برادران کوئن است!سنت‌هاي پايدار انگلوساکسونوقتي جورج ششم بر مشکل لکنت زبانش فائق مي‌آيد، بار ديگر سينما پيروزي اراده انسان را جشن مي‌گيرد. درام متين انگليسي که فاتح جوايز اصلي مراسم اسکار نيز بود توفيق چشمگيرش را مديون تبلور احساسي است که در مخاطب برمي‌انگيزد. تام هوپر کارگردان «سخنراني پادشاه» در فيلمي که سناريو‌اش امکان چنداني براي به‌تصوير کشيدن چشم‌اندازهاي نظرگير نمي‌دهد قاب‌هاي شکيلي براي نماهاي داخلي تدارک‌مي‌بيند؛ قاب‌هايي که به نمونه‌هاي شاخص سينماي کلاسيک پهلو مي‌زند و هرگز تئاتري نمي‌شود. آلبرت جورج ششم (کالين فرث) درحالي بر صندلي سلطنت انگلستان مي‌نشيند که برادرش جورج پنجم (مايکل گامبون) به دليل اصرار به ازدواج با يک زن مطلقه آمريکايي صلاحيت تاجگذاري را از دست داده است. مي‌ماند لکنت زباني که مي‌تواند آبروي تاج و تخت انگلستان را به‌خطر بيندازد.اليزابت همسر جورج ششم (هلنا بونهم کارتر) مي‌کوشد تا راهي براي رفع اين مشکل بيابد و در نهايت سراغ ليونل لوگ (جفري راش) مي‌رود که يک بازيگر شکست خورده تئاتر است. از اينجا به بعد «سخنراني پادشاه» عرصه رابطه پرفرازونشيب لوگ و جورج‌ششم مي‌شود؛ جايي که حس طنز تام هوپر در دل روايت درامي جدي، تبلور پرمفهومي مي‌يابد. بهترين لحظه‌هاي «سخنراني پادشاه» در سکانس‌هاي دونفره کالين فرث و جفري راش رقم مي‌خورد. 2بازيگر قدرتمند سينماي معاصر در اجرايي خيره‌کننده متجلي رفاقتي مردانه مي‌شوند که دستاوردش مجسمه طلايي براي فرث و نامزدي اسکار براي راش بود. «سخنراني پادشاه» بي آنکه مدعي گشودن دريچه‌اي تازه در هنر هفتم باشد مسيري آشنا را طي مي‌کند ولي در اين راه طراوت در اجرا را چاشني کار مي‌کند تا کلاسيک‌بودن مفهوم کهنگي را در ذهن تماشاگر تداعي نکند. به اين ترتيب لحن محافظه‌‌کارانه‌ اثر که برخاسته از سنت‌هاي پايدار بريتانيايي است وقاري را در پي دارد که همسو با انسجام ساختاري «سخنراني پادشاه»، به لحظات دلپذيري براي تماشاگر مي‌انجامد.افتخار به چه قيمتي؟مشتزني که قرباني بي فکري مدير بــرنامه‌ها(مادرش) و مــربي(برادرش) مي‌شود، درحالي که با پذيرش همکاري افرادي تازه‌ از نزديکانش(نامزد و پدرش) به توفيقي چشمگير رسيده، حس خيانت به مادر و برادر رهايش نمي‌کند... .ميان درام‌هاي ورزشي که در هاليوود ساخته مي‌شود، پرداختن به مشتزني همچنان با استقبال بيشتر سينماگران همراه است.بردن دوربين به رينگ بوکس هنوز جذابيت‌هاي خود را براي سينماروها حفظ کرده و البته حاصلش انبوهي فيلم قابل پيش‌بيني است که با وجود کليشه‌اي‌بودن، همچنان در تداوم مسير الگوهايي موفق ساخته مي‌شوند؛ الگوهايي که يک سويش سري فيلم‌هاي «راکي» ايستاده و در سوي ديگرش تلالو شاهکاري چون «گاو خشمگين» اسکورسيزي چشم‌ها را خيره مي‌کند! «مبارز» ساخته ديويد اُراسل فيلم موفق و درخشاني است که نه «راکي» است و نه «گاو خشمگين»؛ نه مي‌خواهد يکسره قهرمان‌پردازانه باشد و نه به تمامي فروپاشي زندگي قهرمان را تصوير مي‌کند.ميکي اکلاند(مارک والبرگ) مشتزني مستعد است که برادرش ديويد(کريستين بيل) که خود زماني بوکسور بوده مي‌کوشد از او قهرمان بسازد. 2برادر زير نفوذ مادرشان(مليسا لئو) قرار دارند. ديويد درگير اعتياد است و مادر با وجود کاريز‌ماي فراوانش نمي‌تواند مدير برنامه‌هاي خوبي براي فرزندش باشد که نتيجه‌اش شکست مفتضحانه ميکي از فردي درشت هيکل است که او را کيسه بوکس خود مي‌کند. ميکي به نامزدش چارلند(ايمي آدامز) و پدرش(جک مک‌گي) رو مي‌آورد و از شکست پيروزي مي‌سازد؛ هر چند اين احساس که به برادر و مادرش پشت کرده آزارش مي‌دهد.ديويد اراسل در «مبارز» تنش را از رينگ بوکس به صحنه زندگي مي‌آورد و درامي خلق مي‌کند که در آن اين روابط آدم‌هاست که اهميت دارد؛ رابطه ميان ميکي و برادرش، سلطه مادر بر پسران و حضور پررنگ عشق وقتي که خانواده فروپاشيده و قهرمان براي احياي خود چاره‌اي جز عوض کردن تيم همراهش ندارد. «مبارز» کمتر از هر درام ورزشي ديگر صحنه‌هاي مبارزه را به تصوير مي‌کشد و بيش از همه آنها تأثير مي‌گذارد.مي‌خواهد زنده بماند!ميليونر زاغه‌نشيني که از دل باليوود فاتح‌ هاليوود لقب گرفت، در آخرين ساخته‌اش تحرک، هيجان و تعليقي نفسگير را با مرد تنهايي که در شکاف ميان صخره‌ها سقوط کرده به تصوير مي‌کشد... .دستمايه پيروزي اراده انسان با تکيه بر عناصر سينماي عامه‌پسند هند، دني‌بويل را از فيلمسازي فراموش‌شده به سينماگري برجسته مبدل کرد. روي ديگر سکه‌اش را در «127‌ساعت» به تماشا گذاشته است؛ فيلمي که به جز همين تم، هيچ شباهتي با ساخته قبلي سازنده‌اش ندارد. «127 ساعت» روايتگر ماجرايي واقعي است؛ 5روز از زندگي آرن رالستن صخره‌نوردي که به تنهايي در حال عبور از منطقه کينون لند در شکاف ميان صخره‌ها سقوط مي‌کند و دستش آسيب مي‌بيند. با انتخاب جيمز فرانکو در نقش رالستن نيمي از راه دشوار دني‌بويل طي شده است. در توفيق «127 ساعت» بازي درخشان فرانکو همان قدر تأثيرگذار بوده که حضور هنرمندانه ناتالي پورتمن در «قوي سياه».تلاش بي‌وقفه براي زنده ماندن در دشوارترين شرايط و دل‌بستن به روزنه‌هاي کوچک اميد پس از بارها رسيدن به مرز نااميدي کامل جز با فناوري حيرت‌انگيز دني‌بويل نمي‌توانست به درامي تأثيرگذار بدل شود.يادم تو را فراموشترکيب هنرمندانه سينماي انديشه و اکشن دستاوردش عميق‌ترين محصول هاليوود در يک سال اخير بود. رويا‌بين‌هايي که سفري پرخطر در ضمير ناخودآگاه را تجربه مي‌کنند، تماشاگر را به ضيافتي خيره‌کننده دعوت کردند... .«سرآغاز» بي‌مثال‌ترين فيلم سينماي جهان در سال 2010 بود. از «تعبير خواب» زيکموند فرويد تا «سال گذشته در مارين باد» آلن رنه و داستان‌هاي بورخس به عنوان منابع الهام کريستوفر نولان در «سرآغاز» ‌نام برده شده است؛ پيچيده‌ترين فيلم نابغه جوان هاليوود که فتح گيشه نشان داد چه توانايي‌هايي در ارائه انديشه‌هاي ژرف به زبان سينما دارد.دام‌کاب(لئوناردو دي‌کاپريو) کارش دزديدن اسرار از اعماق ضمير ناخودآگاه افراد است. او رويا مي‌دزدد و در کارش خبره است ولي زندگي شخصي پريشاني دارد. آخرين مأموريت کاب تفاوت زيادي با آنچه قبلا انجام داده، دارد. او اين بار مي‌خواهد به جاي دزديدن رويا، ايده‌اي را در ذهن فردي ديگر قرار دهد؛ پيشنهادي که از سوي سايتو (کن واتانابه) ثروتمند ژاپني ارائه مي‌شود و کاب آن را براي پايان دادن به تبعيد 2ساله‌اش از آمريکا مي‌پذيرد. آرتور(جوزف گوردون لويت)‌، ايس (تام هاردي)، يوسف(دليپ رائو) و آريادن (الين پيچ) گروه کاب را تشکيل مي‌دهند. آنها قرار است ايده‌اي را در ذهن رابرت فيشر جونيور(سيليان مورفي) که جواني وارث ميلياردها ثروت افسانه‌اي است، بکارند؛ مأموريتي دشوار که پريشان احوالي کاب دشوارترش نيز مي‌کند؛ اينکه خاطره «مال» همسر از دست رفته‌اش(ماريان کويتار) دست از سرش برنمي‌دارد و در مواقع حساس، مانع انجام مأموريت مي‌شود.«سرآغاز» روياي تعبيه شده کارگرداني است که حالا و پس از ساخت آثاري چون «يادگاري» و «شواليه سياه» به چنان جايگاهي رسيده که مي‌تواند داستاني پيچيده را که بر مبناي ورود به روياهاي تودرتو روايت مي‌شود، با فصاحت بيان کند؛ درست مثل مهارتي که کاب در انجام مأموريتش به رخ مي‌کشد و بارها بر لبه تيغ مي‌رود ولي نبوغش مانع از سقوط مي‌شود.کارگردان «بي‌خوابي» اين بار در سفر به خواب‌هاي تو‌درتوي کاراکترهايش بر بستري از الگوي ژانر نوآر، حکايت عشق سر مي‌دهد. «سرآغاز» بيش از هر چيز ارزش خاطرات را يادآور مي‌شود و در ستايش از عشق چکامه سر مي‌دهد.سينما و تلويزيون تبيان ناهيد پيشور /  همشهري





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 696]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن