واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سفری به درون هيچ وقت به پستوي ذهن خود سفر كردهايد، قطعا سفر پرپيچ و خمي است؛ اگر پيچيدگيهاي آن را دريابيم.چرا كه تجربيات گوناگون ما در اين پستو، طبقهبندي و نگهداري ميشوند و در واقع هر كلام، روايت و ماجرايي، پروندهاي از آنها را به بازخواني فراميخواند. اين بازخوانيها كه به تصويرسازيهاي متفاوتي از واقعيت ميانجامد. اما همه اين تصويرها در پسپتوي ذهن، سخت ذخیره ميشوند و "ناخودآگاه" را شكلميدهند كه احساسها و تجربيات دوران كودكي در عميقترين لايههاي آن قرارميگيرند. كارل گوستاو يونگ، معتقد است آنچه سرشت آدمي را تشكيلميدهد و بيشتر الگوهاي رفتاري انسان را تنظيم ميكند، ريشه در ناخودآگاه انسان دارد. فلسفه ناخودآگاه philosophy of unconscious، در نيمه دوم قرن نوزدهم به عنوان يك اصل مهم در روانكاوي براي درمان بيماران مورد توجه قرارگرفت. دو بخش جداگانه ذهن دكتر محمد صنعتي در كتاب "تحليلهاي روانشناختي در هنر و ادبيات" ، اشاره به دو بخش ذهن دارد: آنچه را "فرويد" و "بروئر" دركار با بيماران هيستريك يافتند، انگار دو ذهن، يا دو بخش جداگانه در يك ذهن بود كه پيامهاي متفاوت يا متناقض، حتي گاه متضاد داشتند. فرد، به يكي از آنها آگاه بود، پس "خودآگاه" نام گرفت كه همان "آگاهي" سنت فلسفه بود كه از زمان دكارت به عنوان واقعيتي بديهي و چالشناپذير پذيرفتهشده بود؛ ديگري بخشي از ذهن بود كه فرد – يعني مالك و دارنده آن- از محتواي آن خبرنداشت. انباري پنهان از يادهاي فراموش شده و "واپسزده" كه به ياد نميآمدند، پس آن را "ناخودآگاه" نام دادند كه دنياي ديگري بود، غريبِِ! آنچنان بيگانه كه انگار به فرد ديگري تعلق داشت. بنابراين، ميتوان گفت كه حداقل بخشي از گفتار و رفتار افراد ميتواند تظاهر و فريب باشد كه به نوعي انعكاس همان بخش ناخودآگاه ذهن آنهاست؛ گويي نقابي بر چهره دارند كه خود نيز از كم و كيف آن بياطلاعاند. فرويد نيز معتقد بود كه در پس واژهها و بيان احساسها بايد به دنبال نيت و انگيزههاي پنهان و احساس واپسزده دوران كودكي گشت. در واقع، روانشناس يا به طور دقيقتر روانكاو، براي حل مشكل بيمارش بايد بتواند نقاب او را بردارد. توهم، نوع ديگري از واقعگريزي وي از زاويه ديگري نيز به انگيزه انسان براي پنهانسازي واقعيتها و به عبارتي "واقعگريزي"، ميپردازد: بشر با توهم سرميكند، زيرا توهم، فلاكت زيستن را تحملپذير ميكند. اما اگر ماهيت توهم را دريابد و به عبارت ديگر از حالت خوابگونه اش رها شود،حواس خود را بازمييابد و واقعيت را چنان دگرگون ميكند كه نيازي به توهم نداشتهباشد. "آگاهي كاذب" يا تصوير تحريفشده واقعيت، انسان را ناتوان ميكند. حال آنكه رويايي با واقعيت و داشتن تصويري شايسته از آن، به انسان توانايي ميبخشد. بنابراين در روش درماني فرويد، آگاهي نسبت به واقعيتها، بويژه واقعيتهاي پنهان، عامل اصلي و گام اول به شمارميآيد. پس از اين مرحله است كه فرد امكان درك خود و ديگران را داشته و تلاش ميكند آگاهانه تغييرات لازم و مناسب را در خود و رفتارش ايجاد كند. كارل گوستاو يونگ نيز در اين زمينه ميگويد: انسان دوست دارد خود را حاكم روان خويش بداند. اما مادام كه از تسلط بر خلقيات و هيجانات خود عاجز باشد يا نتواند بر شيوههاي گوناگون رخنهيابي عناصر ناخودآگاه در نقشهها و تصميماتش معرفت و وقوف يابد، قطعا مالك و صاحباختيار نفس خود نيست. چگونه ميتوانيم احساسات واقعي خود را از ميان لايههاي عميق ناخودآگاه ذهن تشخيص دهيم؟ شما وقتي جوان هستيد به دليل اينكه حساسيت بيشتري نسبت به برخوردهاي تاييدگرايانه يا تكذيبي ديگران داريد، در عمل ميآموزيد احساساتي را كه توسط ديگران تاييد نميشوند را بشناسيد. اگر افرادي كه با شما ارتباط دارند نتوانند حمايت خوبي از گفتار و رفتارتان داشتهباشند، شما ممكن است در درك و فهم دنياي دروني خود دچار آشفتگي و سردرگمي شويد. يكي از وظايف اصلي هر رواندرمانگري اين است كه به بيمارانش آموزش دهد چگونه گوشدادن به درون خود را آغازكنند و به آنچه احساس ميكنند و ميخواهند واقف شوند. به اين ترتيب،بيماران به طور فزايندهاي با خودشان برخورد صميمي و واقعي خواهند داشت. اگرچه در اين مسير، آنها بيشتر در فشار و محاصره مسايل مختلف قرار ميگيرند تا اينكه بتوانند خود را به واقعيتها بيشتر نزديككنند. "گان بورگ پالم" رواندرمانگر، معتقد است كه اگر به متخصص درمانگري دسترسي نداريد، شما ميتوانيد احساسات واقعي خود را در مواردي كه پيش مي آيد،با روش زير شناسايي كنيد: زماني كه احساس بد جسمي داريد، به خودتان فرصت دهيد كه بهتر مشكل اصليتان را بشناسيد. در يك اتاق آرام و ساكت، دراز بكشيد و چشمهايتان را ببنديد. در اين زمان ممكن است بيشترين احساس ناخوشايندي را داشتهباشيد. اين احساس ناخوشايندي شايد تقريبا غيرقابل تحمل باشد اما تلاش كنيد بر احساسات واقعيتان، بدون كينه و بغض، متمركز شويد. به اين ترتيب به تدريج بيشتر و بيشتر نسبت احساسات و عواطف واقعيتان آگاه ميشويد. نگراني زياد، نفرت، شرم، عصبيت، ترس، وحشت، رنجش و غم همه نمودهايي از احساسات سركوبشدهاي هستند كه به نوعي بر واقعيت و علل بروز آنها سرپوش گذاشته شده است. احساس ناخوشايندي، به اين دليل خطرناك است كه در واقع ، سركوب ميشود؛ نه، به اين دليل كه به ماهيت و علل بروز آن، آگاه ميشويد. اجازه دهيد احساس ناخوشايندي بارز شود و ضمن تماس قوي با آن، اين احساسات را با ايجاد صداها و حركتهايي متعادل و قابل قبول بيان كنيد. احساس ناخوشايندي احتمالا حداقل براي مدت يك ربع ساعت، ازبين خواهدرفت. به اين ترتيب، شما يادگرفتهايد كه چگونه حل مشكلات خود را شروع كنيد. شاد و موفق باشید. منابع -تحليلهاي روانشناختي در هنر و ادبيات.دكتر محمد صنعتي. نشرمركز. - فراسوي زنجيرهاي پندار. اريك فروم، ترجمه دكتر بهزاد بركت، انتشارات مرواريد. - دل آدمي و گرايشش به خير و شر. اريك فروم، ترجمه گيتي خوشدل، نشر نو. - انسان و سمبولهايش (به سوي شناخت ناخودآگاه). كارل گوستاو يونگ، ترجمه حسن اكبريان طبري، انتشارات ياسمن.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 709]