واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم: کمال تبريزي از فيلمسازاني است که خيلي راحت مي توان ويژگي «حرفه اي» را به او نسبت داد. مرور کوتاهي بر فيلمهاي متنوع کارنامه اش نشان مي دهد که براي اثبات اين حرف خيلي نبايد دنبال دليل گشت. همين که او«ليلي با من است» را به عنوان فيلمي با موضوع جنگ - که در زمان خودش موضوع خيلي حساسي بود - ساخته و موفق شده و در مقطعي ديگر با «مارمولک» موفق شد بخش ديگري از تابوهاي ناگزير جامعه را شکسته ، کافي است تا او را فيلمساز متفاوتي بدانيم. اطلاق عنوان حرفه اي به يک کارگردان مثل خيلي عناوين ديگر در کشور ما يک صفت پارادوکسيکال به حساب مي آيد چون به همان اندازه اي که عده اي مي توانند از آن برداشت مثبت داشته باشند، زمينه براي برداشت هاي منفي هم وجود دارد اما يکي از چيزهايي که مي تواند درخصوص اين عنوان محل توافق باشد ، اين است که کارگردان مي تواند هر فيلمنامه اي را با پرداختي درست و اصولي و قابل قبول بسازد و مهم تر اين که خيلي هم روي اين که حتما فيلمنامه را خودش نوشته باشد، تعصب ندارد.فيلمنامه کار را فرهاد توحيدي بر اساس برداشت آزادي از رمان «مرشد و مارگريتا» نوشته ميخائيل بولگاکف روسي نوشته و در آن در فضايي پرتخيل و پرطنز ، زندگي در مسکو و فضاي روشنفکري شوروي آن زمان را به نقد کشيده است. از قرار معلوم ، اين نويسنده براي نوشتن اين کتاب 11 سال وقت صرف کرده ولي چون نتوانست کتابش را از چنگ يکي از قوانين بي رحم دنياي هنر و ادبيات نجات بدهد ، تازه بعد از مرگش بود که «مرشد و مارگريتا» به يکي از برترين و جذاب ترين رمانهاي جهان تبديل شد و طبعا فيلمسازان هم براي ساختش مشتاق شدند. اين کتاب ، يکي از رمانها و کتابهاي عمر خيلي هاست. مثلا در کشور خودمان بهروز افخمي به اين رمان خيلي علاقه دارد و قبل از ساخت «گاهي به آسمان نگاه کن» اگر مي شنيديد که کارگرداني قصد دارد بر اساسش فيلم بسازد، شک نبايد مي کرديد که اين شخص بهروز افخمي است. اما با توليد اين فيلم از سوي تبريزي ، معلوم شد که غير از افخمي کسان ديگري هم به آن توجه داشته اند. «گاهي به آسمان نگاه کن» در سال 81 و تقريبا همزمان با «فرش باد» توليد شد. آن زمان هنوز موج فيلمهاي معناگرا اين قدر وسيع و دامنه دار نشده بود. بازگشت ارواح به زندگي و کمک به آدمها ، يکي از تمهايي است که در فيلمهاي اين چنيني زياد مورد استفاده قرار مي گيرد. اينجا هم داستان از جايي شروع مي شود که هاتف - روحي که از زندگي و زمان مرگ آدمها خبر دارد- از آسمان به زمين و آسايشگاهي که جانبازان جنگ در آن سکونت دارند مي آيد تا به زندگي و سرنوشت آنها بپردازد. يکي از ساکنان آسايشگاه ، جانبازي سرطاني به اسم بهمن است که براي چاپ آخرين کتابش مشکل دارد و درخواست کمکش از دکتر متخصص پوست و زيبايي آزمايشگاه براي گرفتن مجوز چاپ هم به جايي نمي رسد. چون او بيشتر به فکر کار ساخت وساز و زدوبندهاي پنهاني اش با تاجري به نام فاضلي است و قصد دارد با کمک او يک مجتمع بزرگ زيبايي پوست تاسيس کند. فاضلي هم براي پيشبرد کارهايش از کارهايي مثل دادن رشوه و وسوسه کردن مسوول واحد اعطاي وام و اعتبارات بانک فروگذار نمي کند...فيلم در واقع طنز گزنده و تلخي است براي جامعه اي که در آن زندگي مي کنيم و نفس مي کشيم. براي همين است که خنده اي که در بعضي صحنه ها بر لبمان مي نشيند ، پايدار نيست و خيلي زود تمام مي شود.رضا کيانيان ، آتيلا پسياني ، حميد امجد ، هانيه توسلي ، اصغر نقي زاده ، احمد آقالو ، محمود بهرامي ، محمود حريرچيان ، مسعود سخايي ، اسماعيل شنگله و پريوش نظريه بازيگراني هستند که در نقشهاي متفاوت کار حاضر شده اند. فيلم کاراکترهاي زيادي دارد و اين يکي از دلايلي است که نتوانيم خيلي به عمق شخصيت آنها نزديک شويم و داستان خيلي پيچيده جلوه کند و حتي گاهي راه را بر مخاطبي که به آثاري با ساختار ساده تر عادت کرده ، ببندد اما به هر حال «گاهي به آسمان نگاه کن» چه در سينماي ايران و چه در کارنامه تبريزي کار قابل توجهي است. اين فيلم را ساعت 20:15 امروز در تکرار برنامه سينما ماورا از شبکه چهار ببينيد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]