تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860706241
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: « هميشه به آسمان نگاه كن» گفتوگو با حجتالاسلام كاظم صديقي درباره سنت حسنه اعتكاف refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
« هميشه به آسمان نگاه كن» گفتوگو با حجتالاسلام كاظم صديقي درباره سنت حسنه اعتكاف
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: « هميشه به آسمان نگاه كن» گفتوگو با حجتالاسلام كاظم صديقي درباره سنت حسنه اعتكاف
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: انديشههاي امام و رهبري
به مناسبت حلول ماه شعبانالمعظم، پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي، اقدام به انتشار ويژهنامهاي كرده است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، آنچه در پي ميآيد، بخشي از اين ويژهنامه با عنوان « هميشه به آسمان نگاه كن» در قالب گفتوگو با حجتالإسلام كاظم صديقي است:
***
- اعتكاف كه در روزهايي از ماه رجب و ماه رمضان، رنگ و بوي آن جامعهي ما را در بر ميگيرد، در منظومهي آموزههاي اسلام به چه معناست و چه جايگاهي دارد؟
- اعتكاف عبادتي است كه اصل و اساس آن در خود قرآن هم آمده است؛ «و عَهِدْنا إلي ابراهيمَ و اسماعيل أن طهِّرا بَيتي للطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ.» حضرت ابراهيم و پسرش اسماعيل ذبيح را مأمور ميكند كه بيت خدا را تطهير كنند براي طوافكنندگان و براي عاكفين كه همان معتكفين هستند؛ معتكفيني كه ميآيند اينجا براي اعتكاف و نماز ميخوانند و ركَّع، ركوع در غيرنماز ما نداريم؛ بنابراين در قرآن تصريح شده است كه اعتكاف از عبادتهاي بسيار كهن و از سنتهاي حضرت ابراهيم است و اقبال به سنتهاي حضرت ابراهيم و كيش و آيين او از اموري است كه خداوند متعال بر آن تأكيد كرده و هر كسي كه به آن اقبال نكند و از آن روي برگرداند، در قرآن سفيه ناميده شده؛ «وَ مَنْ يرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إبراهيمَ إلا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»؛ معلوم ميشود كه اين عبادت علاوه بر اين كه يك تعبد است، خلوتنشيني، فراغت از غير حق و اُنس با خداست، يك مسألهي منطقي و عقلي هم هست.
در فقه، اعتكاف عبادت مخصوصي است كه معتكف در يكي از مساجد جامع يا در يكي از مساجد مشهوري كه امام عادل دارد، حداقل سه روز خودش را در آنجا محدود كند و به روزه بپردازد. شرط اعتكاف حداقل توقف سه روزه در مسجدي است كه شرايطش را دارد و در اين مدت توقف، روزهداري؛ اين شرط صحت اعتكاف است.
اعتكاف از يك جهت احكام روزه و مسجد را دارد و از يك جهت بوي حج ميدهد. بعضي از محرماتي را كه خداوند بر مُحِرم در ايام حج عمره حرام كرده، آنها را ميبينيم كه در اعتكاف هم حرام هستند. اين نشان ميدهد كه اين عبادت يك معجوني است از عبادتهاي مختلف و قهراً يك مرتبهي بالا و يك پرواز و قلهي اوجي است كه مهاجران خاص خدا بايد به آن نائل شوند.
- اين عمل، چه ابعاد ديگري دارد؟ چگونه در روند خودسازي انسان و تحول معنوي او تأثير ميگذارد؟
- اعتكاف مصداق بارز «وَ مَنْ يخْرُجْ مِنْ بَيتِهِ مُهاجِراً إلي اللهِ و رَسولِهِ» است. شايد بتوان گفت در اين آيهي كريمه و « وَ مَنْ يخْرُجْ مِنْ بَيتِهِ مُهاجِراً إلي اللهِ و رَسولِهِ ثُمَّ يدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَي اللهِ.» اين موت، موت اصطلاحي نيست، بلكه اعمّ از موت طبيعي و موت اختياري است. شايد «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» به اين معناست كه اگر كسي بخواهد در اين عالم به مرحله موت اختياري برسد، بايد با اختيار خودش، خود را دربست تسليم معبود كند و به هيچ اراده و اختياري فارغ از اين دغدغه رو نياورد. خودش را مثل پر كاهي بياثر در موج محبت خدا قرار دهد و همانگونه كه مرده در دست غسال تسليم محض است، انساني هم كه از خود هجرت ميكند و از توجه به خود و تصميمهاي شخصي و كششهاي نفساني خودش رها ميشود، اينگونه است. آنقدر بالا ميآيد كه ديگر خودش را فاني ميكند. «فناء في الله و بقاء بالله» پيدا ميكند. ارادهاش فاني در مشيت پروردگار متعال ميشود. اگر كسي به اين موقعيت رسيد، ديگر اجري برايش نميشود معين كرد و «فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَي اللهِ.»
فقط خداست كه ميداند با بندهاي كه از همه چيزش و از خودش گذشته و به خدا پيوسته، چه كند. براي چنين كسي اجري نميشود گفت؛ بهشت است؟ حوري است؟ قصر است؟ اينها عناوين محدود و قابل احساس است، آن اجري كه خداوند براي حاميان بارگاهش مقدّر فرموده، اجري مافوق احساس است و نميشود با اين احكام آن را ارزيابي كرد.
مطلب ديگر اين است كه همانگونه كه حج يك عبادت جمعي است و حاجيها در يك موضع در يك ايام مخصوصهاي همه مشغول عبادت هستند، اما همه باهماند و صحنهي حج را به يك اجتماع عظيم الهي تبديل ميكنند كه مظهر عظمت و اقتدار معنوي مسلمانهاست، در اعتكاف نيز قشرهاي مختلف در يك جا همه به خاطر خدا جمع ميشوند.
اعتكاف اجتماعي است كه هيچ انگيزهي شخصي ندارد و همهي معتكفان، تك تك، خدا را در نظر گرفتهاند و آهنگ خدا كردهاند، شوق خدا در دلشان قرار گرفته و اين شوق و عشق آنها را از منزلشان به خانهي خدا منتقل كرده است. قطره قطره آمدهاند و شدهاند يك دريا. امواج طوفاني اين دريا در همهي جامعه اثر خودش را ميگذارد. بازتاب معنوي دارد؛ بازتاب بيدارگري، هدايتي و سياسي دارد.
اعتكاف در واقع بيمهكردن يك جامعه است در برابر دامها و بندهايي كه شيطان براي جوانها و آحاد مردم از طريق جاذبههاي دنيا جاذبههاي جنسي، پولي، مقام و موقعيتي، گسترده است و در سطح وسيعي هم عمل ميكند.
هنگامي كه در جامعه جوّي پديد ميآيد كه مسجدها مالامال خداجويان ميشود و آنقدر اين مسابقه پرمشتري است و اين بازار گرم است كه مساجد اعلام ميكنند ما ظرفيت نداريم براي پذيرش داوطلبان، خب اين خودش خيلي برجستگي دارد و عمق دين و ژرفاي ايمان در اعماق وجود مؤمنان را به جهان اعلام ميكند.
اين مسأله هم براي ما يك خودشناسي است كه ما ميتوانيم و ما اين هستيم و سرمايهاي اينچنين داريم و هم دشمن ما حساب خودش را ميكند كه اين مردم، مردم بوالهوسي نيستند كه با زرق و برق گناه بتوانيم آنها را از هويت خودشان تهي كنيم و به مقاصد شيطاني بكشانيم. در واقع اين اعتكاف يك بيمهي طبيعي براي كل جامعه است.
- علت اين استقبال به نظر شما چيست؟ يعني چه عاملي باعث شده كه اين شور در جامعه و به خصوص در جوانان پديد آيد؟
كششها از آن طرف است؛
- گفته ميشود پيش از انقلاب شايد حداكثر هزار نفر، آنهم از بين طلبهها جمع ميشدند و مراسم اعتكاف را انجام ميدادند، اما بعد از انقلاب و به خصوص در اين چند سال اخير استقبال خيلي زياد شده است. فكر ميكنيد علت اين كيفيت و استقبال و به ويژه در اين چند سال اخير چه ميتواند باشد؟
- در قدم اول بگويم كه توفيق الهي؛ از اسرار الهي است. توفيق را خدا ميدهد و به هر كس بخواهد ميدهد؛ به هر مقدار كه بخواهد. «بِيدِهِ الخيرُ و هُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ.» خير به دست خودش است، قدرتش را هم دارد. هر وقت خواست و به هر كه خواست، ميدهد.
اما از چيزهايي كه به عنوان علل اين مسأله ميشود روي آن مطالعه و تأمل كرد، اين است كه انقلاب باطن ولايي مردم را از آن حالت سرّي به عيان كشاند. دنيا نميدانست كششهاي ديني در مردم ما چقدر نيرومند است و تا كجا ريشه دارد. با فرهنگسازيهايي كه كرده بودند و رسانههايي كه در اختيار داشتند، باورشان آمده بود كه ديگر روح مذهب در مردم مرده و انگيزههاي ديني و معنوي نقشي ندارد.
امام رضوانالله تعالي عليه، چون خودش عين معنويت و ذوب در دين و خدا بود، با اخلاص كامل جلو افتاد و مثل آهنربايي كه برادههاي پراكنده را از زير خاكهاي تيره، ميكِشد و جذب خودش ميكند، امام با انقلاب معنويت در مردم، فطرت غبارآلود آنها را بيرون كشيد. اين جريان تنها در مقابل شاه نبود؛ بلكه در برابر همهي جريانهاي ماديگرايي و الحادي و ضدديني بود. «پهلويها» نوك پيكان قدرتهاي سلطهگر بودند و به عنوان جريان مسلط، خودشان را پيروز ميديدند، اما معلوم شد كه لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ وَ لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ.
اين امام بود كه حقايق دروني افراد را بيرون كشيد و در مقابل تانكها و توپها و گلولهها نشان داد كه اين حقايق خيلي قويتر از جاذبههاي مادي است كه شياطين زرق و برق، دنبال آن هستند و فكر ميكنند كار خودشان را كردهاند. اين آتش زير خاكستر بود و آنها بيخبر بودند.
بلافاصله بعد از انقلاب و وقتي دشمن خودش را شكستخورده ديد، گمان كرد كه مؤمنان با تشكيل حكومت از معنويت غافل ميشوند و جنبههاي مادي باعث ميشود به جان هم بيفتند. ابتدا يك سري اختلافات قومي را در كشور مطرح كرد و تا ديد در بعضي از جاها آتشي روشن شده، جنگي سراسري راه انداخت تا بتواند معنويت اسلامي را درهم بشكند و دوباره بيايد و ظلمت ماديت را در اينجا مستقر كند، اما درست برخلاف خواستهي آنها كه «يريدونَ لِيطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأفْواهِهِم وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرونَ.»
اين جنگ، مردم و به ويژه نسل جوان را در خداجويي و در عشق به معنويت و هجرت از دنيا به باطن عالَم تثبيت كرد. جنگ كه تمام شد، يك خلأيي پيش آمد. مردمي كه جنگ را ديدند، جوانهايي كه عشق را تجربه كردند و آزادگي از تعلقات اين عالم را مزهمزه كرده و چشيدند، ديگر جبههاي نبود كه به بهانهي آن، دست از امور دنيوي بكشند و خودشان باشند. آن عطشي كه جبهه ايجاد كرد، هنوز در جانشان بود، اما چيزي كه در خارج جبهه بتواند جاي آن را پر كند، وجود نداشت.
اين در واقع از آن افكار راهبردي معنوي رهبري است كه وقتي اين عطش و خلأ را ديدند، اشاره كردند كه مسألهي اعتكاف رواج پيدا كند و اشخاصي براي تحقق اين آرمان الهي و سازنده، اين سفره را پهن كردند و ديدند و ديديم كه عجب مشتريهايي دارد اين سفره.
امروز اعتكاف، هم به جاي حج است براي كساني كه نميتوانند به حج بروند و هم به جاي جبهه است براي مجاهدان و رزمندگاني كه ميخواستند به خدا برسند و آنجا پلهي پروازشان بود. بسياري از افرادي جامعه كه امور مادي ارضاشان نكرده و گرفتاريها و نيازهايي دارند، اما با درهاي بسته مواجه ميشوند، اعتكاف را بهترين جا براي جلب ارادهي نافذ خدا ميبينند. دليل اين امر آن است كه محيط اعتكاف محيط الهي است؛ محيط دعا و نيايش و توسل است. «إسْتَعينُوا بالصّبْرِ و الصّلاةِ و إنّها لَكَبيرَةٌ إلا عَلَي الْخاشِعينَ.» صبر در روايات به «روزه» تفسير شده؛ به اين معني كه در مشكلاتتان به نماز و روزه متوسل شويد.
اعتكاف اين وسيله را در اختيار نيازمندها و گرفتارها و خداجوياني كه درهاي عرفان را به روي خودشان بسته ميبينند، قرار ميدهد. آنها معتكف ميشوند و از طريق روزهگرفتن و با نماز شبها و سحرخيزيهايي كه دارند، با خدا راز و نياز ميكنند و توفيق بندگي را طلب ميكنند.
- اينكه اعتكاف بايد در مسجد جامع شهر انجام بگيرد كه محل آمد و شد مردم است، چه معني و پيامي دارد؟
- عنايت الهي به جمع است، كه «يدُاللهِ مَعَ الْجَماعَةِ.» دعاي فردي خاصيت دعاي جمعي را ندارد. در روايت داريم كه وقتي براي امام صادق(ع) مشكلي پيش ميآمد، خانوادهشان را جمع ميكردند و ميفرمودند: «من دعا ميكنم، شما آمين بگوييد تا دعاي ما دستهجمعي باشد. زيرا خداوند دعاي جمع را رد نميكند.» خيلي از افرادي كه نزد خدا احساس شرمندگي ميكنند، با اعتقاد به اين كه در جمع معتكفان، آدمهاي آبرومندي در درگاه خدا پيدا ميشوند، ميآيند و خود را با همهي گرفتاريهاشان در ميان جمع قرار ميدهند. آيا خداوند كريم بقيه را بالا ميبرد و يك آدم پرشكسته را كه كشان كشان خودش را به تيزپروازان رسانده است، زمين ميزند؟ نه؛ وقتي قطار حركت كرد، همهي افرادي كه در آن هستند را به مقصد ميرساند. در اين قطار آدمهاي زمينگيري هم هستند، اما خدا به بركت ديگران، آنها را هم به نوا ميرساند. بنابراين اعتكاف يك هديهي الهي و عرشي است. ارمغاني از شهيدان ماست.
- ويژگي ماه رجب چيست كه اهتمام به اعتكاف رجبيه اين قدر مورد تاكيد قرار گرفته است؟
- يكي اين كه ماه رجب آغاز يك جهش به سوي پروردگار متعال است. اين سه ماه، يك فصل است؛ بهار عرفان است و اين بهار بندگي از رجب شروع ميشود. مسألهي دوم اين است كه بر حسب روايات هركسي بخواهد وارد بهشت بشود، در نهر رجب شستوشو ميشود و بعد وارد بهشت ميشود. رجب اسم نهري است كه واردين به بهشت قبل از ورودشان در اين نهر شستوشو ميشوند. تطهير در اين نهر آنقدر شگفتانگيز است كه شستهشدگان در آن خودشان را در آيينه ميبينند و باورشان نميآيد كه اين همان آدم قبلي است. با تعجب از ملائكه ميپرسند كه اين انسان زيبا و پاك چه كسي است؟ پاسخ ميشنوند كه خودت هستي؛ در اثر تحولي كه اين نهر در تو به وجود آورده، آن زيباييهاي عميقي كه در وجودت نهفته بود، آلودگيها را شسته و كنار زده و زيبايي ايمان و فطرتت را آشكار نموده است. آنجا اين پوستهها ميريزد و آن گنج دروني بروز ميكند و زيبايي خودش را متناسب با بهشت نشان ميدهد. از اين رو ورود به بهشت نبوي و بهشت رضوان و لقاء الهي كه شعبان و رمضان باشد، مراقبت رجب را ميطلبد؛ بنابراين اهتمام به خودسازي در ماه رجب، جايگاه ويژهاي دارد.
- اعمال ويژهاي كه در روزهاي اعتكاف انجام ميگيرد، چه جايگاه و اثري دارند؟
- اعمال معروف به «امّ داوود» كه در آخرين روز اعتكاف انجام ميشود، از ناحيهي امام صادق(ع) وارد شده است. امام صادق(ع) يك مادر رضاعي داشتند به نام «اُمّ داوود» و برادر رضاعياي داشتند كه اسمش داوود بود. امام(ع) بيمار شده بودند و ام داوود براي عيادت به محضر ايشان رسيد. هنگامي كه خواست برود، امام صادق سراغ داود را گرفتند. اين بانو گريهاش گرفت و گفت: پدر و مادرم فداي شما؛ داوود را حكومت دستگير كرده و مدتي است كه هيچ اطلاعي از او ندارم. حضرت فرمودند: چرا از اين دعايي كه زود مستجاب ميشود، غافل هستي؟ عرض كرد: كدام دعا؟ امام فرمودند: در ايامالبيض رجب يعني سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم رجب، روزه ميگيري و روز سوم غسل ميكني و بعد از نماز ظهر و عصر آن اذكار و دعاها را ميخواني.
ام داوود ميگويد كه من با دريافت اين نسخه در ايامالبيض اين عمل را انجام دادم. اين روزها كه گذشت، به مقداري كه مدينه تا بغداد مسافت طول ميكشد، فاصلهاش شد، ديدم در زدند. در را باز كردم و ديدم پسرم داوود آمده است. گفتم كه چطور شد؟ گفت: وجود مبارك پيغمبر(ص) به خواب خليفهي عباسي آمده و او را در مورد بازداشت من تهديد كردهاند. او هم وحشت، كرد و مجبور شد مرا آزاد كند. پس اين يك عمل آزمونپسداده و سفارش شده است.
بزرگي از علماي حاضر ميفرمود: درست است كه امام صادق اين را در ايامالبيض رجب توصيه كردهاند، اما اگر كسي گرفتار باشد، در روزهاي ديگر سال هم ميتواند سه روز روزه بگيرد و همين نسخه ي امام صادق را عمل كند تا درهاي بسته به رويش باز شود.
ميگويند مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني كه اهل تشرف هم بودند،ايشان هم امام زمان را ديده بودند و هم در دوران مرجعيتشان، توقيع و دستخط امام زمان را داشتند، در دورهي پيري كه بدنشان ديگر ضعيف شده بود، جاذبهي اعمال ام داوود با همهي دشواري و سختياي كه دارد، ايشان را بيقرار خودش كرده بود. ايشان حتي در اين حالات هم دست از اعمال ام داوود برنميداشت و آن را انجام ميداد.
- اگر بخواهيم يك دستهبندي ارائه دهيم، چه كارهايي بايد در حين اعتكاف انجام شود و چه اعمالي بعد از اعتكاف بايد مورد توجه قرار گيرد؟ پيش از اعتكاف چه آمادگيهايي بايد داشته باشيم تا شرايط بهتري در ما پديد آيد و از اعتكاف بيشتر بهره ببريم؟
- سيد بن طاووس كه سيدالمراقبين است و در ميان ستارگان درخشان پرواپيشگي، مانند او به عدد انگشتانمان هم نداريم، در كتاب إقبالالأعمال ميگويد: «براي درك شب قدر، احياء شب قدر كافي نيست؛ بايد از يك سال قبل مراقبه را شروع كرد تا خداوند انسان را از فيوض شب قدر، بهرهمند كند.» اين مختص به شب قدر نيست. هر گنج عرشي ديگري هم، حركت و طيّ مسافتي ميخواهد. تا انسان به محلي برسد كه گنج در آن نهفته است، بايد راهي را طي كند و مسافتي را پشت سر بگذارد تا به آنجا برسد كه معدن طلاست.
تلاش، نقطهي عطف است والا حركت از قبل بايد شروع بشود. اگر كسي بخواهد از نمازش خير ببيند و از اعتكافش اثر ببيند، اگر بخواهد از نورانيت حرم امام رضا(ع) يا از قبهي امام حسين(ع) يا قبرستان بقيع بهرهمند شود، بايد حجابها را كنار بگذارد.
به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند .... كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي
اگر كسي بيرون از اين خانه خودش را آماده نكرده باشد، راهش نميدهند. انسان بايد اين آمادگي را قبلاً در خودش پيدا كند. مهمترين مراقبت، ترك گناه است. كسي كه ميخواهد در اعتكاف مهمان سه روزهي خدا باشد و خدا اجازه بدهد كه بست بنشيند و در پناه خدا باشد، بايد كاري كند كه راهش بدهند. چلههاي ترك گناه براي اين كار مناسب است. انسان مواظب اعضا و جوارحش و كششهاي قلبش باشد تا هر نامحرمي در اين دل كه ميخواهد به خدا تحويل بدهد، قرار نگيرد.
البته تا انسان به يك مقامي نرسيده، مسؤوليتش آسانتر است. خدا رحمت كند مرحوم آقاي فقيه اراكي را كه فقيه و مفسر و استاد اخلاق بود، ميگفت: «فراق شيرينتر از وصال است؛ تا آدم نرسيده، اميد دارد كه برسد، اما اگر كسي رسيد، هميشه نگران است كه نكند محبوب من را رها كند.» گرفتن هر چيز مشكل است، اما نگهداشتنش مشكلتر است. اگر كسي در اعتكاف به مراتبي نائل شده و درهايي به رويش باز شده باشد، مسؤوليتش خيلي سنگينتر از آن كسي است كه چيزي بهش ندادهاند. البته هر كس نصيبي ميبرد؛ كم يا زياد، اما ميخواهم بگويم مراقبت بعد از عمل، بايد شديدتر و عميقتر و وسيعتر از مراقبت قبل از رسيدن باشد.
- اعتكاف براي كساني كه در مراحل پايينتر هستند، چه ويژگي و دستاوردي خواهد داشت؟
- مسألهي اصلي اين است كه انسان ضعف خودش را با اين اعتكاف متوجه بشود. وقتي از اعتكاف با نورانيت بيرون آمد، بگويد «لا حولَ و لا قوّةَ الا باللهِ العَليِّ العَظيمِ.» من كسي نبودم، اما تو اين توفيق را دادي. پس من هم دينم را و هر چه را كه به من دادهاي، به وديعه ميگذارم. اين همان تضرع، ابتهال و بيچارگي به معني واقعي است. پيامبر اكرم (ص) از اعماق دل اين را نشان ميداد و با همهي وجودش التجا ميكرد كه خدايا يك لحظه من را تنها نگذار و رهايم نكن؛ «لاتَكِلْني إلي نَفْسي طَرْفَةَ عَيْنٍ.» اگر لحظهاي خدا آدم را رها كند، حتي اگر خودش را به عرش رسانده باشد، از آنجا سقوط ميكند.
بهترين راهش اين است كه آدم همراهي خدا را داشته باشد؛ از خدا بخواهد كه با او همراه باشد. راهش را قرآن بارها فرموده: «إنّ اللهَ مَعَ الّذينَ اتَّقَوا/ إنّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ/ ...» اين معيت خدا مال اهل تقواست، مال اهل احسان است، مال اهل صدق و صداقت است. اگر انسان ميخواهد در اين راه نگهش دارند، بايد در خط صداقت و احسان و تقوي باشد.
- برخي بزرگان براي ايام اعتكاف، انس و تدبر در صحيفهي سجاديه را توصيه ميكنند؛ ويژگي اين كتاب چيست؟
- صحيفهي سجاديه زبور آل محمد(ص) است و توصيف ويژگيهاي آن در حد زبان الكن و دل تاريك من نيست؛ در حكم كتابهاي آسماني است. وجود مبارك امام سجاد(ع) جوشش عرش خدا بود، لوح محفوظ بود، آن عرفان امامت و آن عبوديت ولايت خاص حضرت سجاد(ع)، اقتضاي بروز اين حقايق و معارف را داشت. اين صحيفه، مشحون از اسرار خلقت است. هر عارفي و هر كسي كه علاقه دارد خودش را كامل كند، بايد به صحيفه سجاديه پناه ببرد. دعاهاي صحيفه سجاديه يكي بهتر از ديگري است. اين كتاب در واقع تبليغ امام سجاد(ع) بود. شرايط براي تدريس و منبر رفتن فراهم نبود، اما حضرت بر اساس رسالت خود، از طريق نيايشها اين هدايت را انجام دادند. از اين رو، هم مسائل مبارزاتي و ستمسوزي و افشاگري دارد، و هم خودسازي و پالايش روح در آن موج ميزند. هركس خودش را در اين دريا بيندازد، اين موجها او را به ساحل ميرسانند.
يكي از ويژگيهايي كه در صحيفهي سجاديه است، توجه دادن به رهبري آسماني است. هيچ دعايي نيست مگر اين كه با صلوات شروع بشود. در صحيفهي سجاديه مردم علاوه بر متن و طرح بايد به الگو و رهبري هم توجه كنند. اين در حركت الهي، اجتماعي و سياسي ما بسيار سرنوشتساز است. حركت بر اساس اصول ديني بدون رهبر ممكن نيست. لذا بيشتر دعاها با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) شروع ميشوند.
- چطو ميتوان در عبادات به عمق، ژرفا و حقيقت بندگي رسيد و در عين حال از ظواهر هم دست نكشيد؟
- رسيدن به ژرفا هم جزو مسائلي است كه خيلي كارها بايد در راستاي آن انجام داد. قرآن كريم دستور حركت ميدهد؛ «وَالّذينَ جاهَدوُا فينا لَنَهْدِينَّهُم سبلنا.» ميفرمايد شما بياييد تا من ببرمتان. اگر كسي اهل حركت و جهاد و مبارزه نباشد، اهل نجات خود و ديگران نباشد و به عبادتهاي خشك بيحركت اكتفا كند، خدا هيچ چيزي به او نميدهد. آدم بايد راه بيفتد تا خدا ببردش؛ «إنْ تَنْصُرُوا اللهَ ينْصُرْكُمْ ...» با خانهنشيني خدا كسي را به اوج نميبرد.
اگر انسان خدا را بنده باشد- نه تنها در مسجد، بلكه در همهجا؛ در كارش، محيط ادارهاش، در حرف زدن و نگاه كردنش- و اجراي دستور كند، خدا او را به ژرفاي دينش هدايت ميكند كه همان رسيدن به علم مطلق است. بنابراين بايد درس خواند تا قرآنشناس شد، معادشناس شد، خداشناس، پيامبرشناس، دينشناس و آفتشناس شد. شناخت ذهني ما جزو وظايف ماست.
اگر اينها را به عنوان عبادت انجام نداديم، نه تنها نورانيت نميدهد، علم حجاب اكبر ميشود؛ تكبر ميآورد. آدم خودش بُت ميشود. به جاي اين كه مردم را به خدا دعوت كند، به نفس خودش ميخواند. خودش را محور قرار ميدهد و به جاي خدا مينشاند. اما كسي كه علم را به خاطر خدا تحصيل ميكند، علمش هدايتگر است.
اگر كسي بخواهد به عمق برسد، بايد جويا و فرهيخته بشود، بايد درس بخواند، بايد كسب معاني كند، اما روح تعليم و تعلم اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، اين معلومات ذهني حصار ميشود و انسان را از حركت به سوي خدا و از فهم عميق دين باز ميدارد.
- در احاديث و معارف ديني تأكيد زيادي بر تفكر شده است؛ به ويژه در روزهاي اعتكاف. مراد از تفكر چيست و چه مقولات و موضوعاتي را شامل ميشود؟
- اين از آن كلاسهاي داير نشده است، متروك و مهجور است. در حالي كه حقيقت و روح روزه ترك ظاهر است و حركت دروني است. روايت از اميرالمؤمنين(ع) هست: «الْفِكرُ مِرآةٌ صافيةً؛ فكر آيينهاي شفاف است.» انسان هر كاري ميكند، بايد با آگاهي آن را انجام دهد و در موردش تفكر كند تا اهداف قضيه برايش روشن بشود.
همچنين از اميرالمؤمنين(ع) روايت هست كه: «لِسانُ العاقِلِ وَراء قَلْبِهِ وَ قلبُ الأحمقِ وراء لِسانِهِ.» آدم اگر با عقل ميخواست زندگي كند، بايد چراغ عقل را همهجا روشن كند و مسير را ببيند. نكند در آن مسير گودالي باشد و ... خدا قدرت تأمل و تفكر به انسان داده تا هر كاري را ارزيابي كند. مثلاً ببيند رفتن به فلان مجلس چقدر ضرورت دارد؟ اگر رفت، چه عوارضي ممكن است داشته باشد؟ آدمهايي كه اهل فكر و انديشه هستند، عاقبت بهخيرند؛ چون با عقل كار ميكنند؛ «الْعَقْلُ ما عُبِدَ بِه الرحمنُ.»
يكي از بزرگان كه در ابعاد مختلف صاحب نورانيت باطني و معرفت، مرحوم آيتالله شيخ محمدحسين اصفهاني بود؛ شيخ محمدحسين مفسر، نه آقامحمدحسين قرني. ايشان تفسيري دارد بر سوره حمد و مختصري از سوره بقره كه امام (ره) فرموده بودند اگر ايشان موفق ميشد اين تفسير را تكميل كند، بهترين تفسيري بود كه تا حال نوشته شده است. امام خيلي مشكلپسند بودند، اما اين تفسير دل ايشان را هم ربوده بود. شيخ محمدحسين اصفهاني زياد گريه ميكرد. از نظر فقهي هم در حدي بود كه بزرگان ميگويند اگر قبل از مرحوم شيرازي وفات نميكرد، بعد از ميرزاي شيرازي مرجع كل ميشد. او كه اينگونه خواص و بزرگان را مجذوب خود كرده، بسيار اهل تفكر بوده و دستكم روزي يك ساعت با خودش خلوت داشته و فكر ميكرده است.
فكر در تمام شئون زندگي لازمه عقل است. در روايات حتي رفتن به قبرستان و فكر در آخرت و مرگ توصيه شده است. مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي كه خودش سالك اين راه بوده و جزو الگوها و اسوه هاست، ميگويد: فكر لازمهي سلوك است و بدون فكر، اهل سلوك نميتوانند سلوك الي الله داشته باشند.
ميتوان از تفكر در مرگ شروع كرد. هر روز بعد از نماز صبح دقايقي را انسان در خودش تأمل كند كه اگر امروز روز آخر عمر من باشد، من چه كردهام و چقدر براي رفتن آمادگي دارم؟ چه دارم كه با خودم ببرم؟ شبها هم بعد از نماز مغرب توصيه كردهاند كه لحظاتي را انسان به رفتن فكر كند؛ به آخر كارش.
فكر در مرگ آدم را به زهد متصل ميكند. فرمودهاند اگر خيلي غم داشتيد، به قبرستان برويد؛ خيلي هم خوش بوديد، به قبرستان برويد، زيرا قبرستان آدم را سبك ميكند. غمهاي آدم مربوط به دنياست، وقتي ميرود و گذرا بودن دنيا را ميبيند، ديگر برايش اهميتي ندارد كه براي اين چيزها غصه بخورد.
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم .... كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
آدم به اصل خودش هم بايد فكر كند كه من از كجا آمدهام؟ به كجا آمدهام؟ براي چه؟ كجا ميروم؟ بايد اينها را بشناسد. اين مني كه ميگويم «من»، ميبينم و حرف ميزنم و گوش ميكنم، اين من كيست؟ اين را كه ما آنقدر رويش حساب ميكنيم، كشفش كنيم.
مرحلهي ديگر كه گفتنش هم براي ما سخت است، فكر در عدم است. آن را اهلش بايد به ما بگويند كه فكر در عدم چيست؟
يك نكتهي ديگري هم كه به ما توصيه شده، تفكر در آلاء و نعمتهاست. «تَفَكَّرُوا فِي آلاءِ اللهِ وَ لا تَفَكّرُوا في ذاتِ اللهِ» يعني جلوههاي خدا و نعمتهاي خدا، انديشهبرانگيز است. آدم فكر كند كه خدا به من چه داده؟ چه سرمايههايي از خدا گرفتهام؟ آيا سرمايهها را ميشود ارزيابي كرد و ميشود عدد نعمتهاي او را شمارش كرد؟ اگر انسان روح تكامل و روح جهش و اعتقاد داشته باشد، جز فكر به مثبتات و اميدوار شدن، راه ديگري ندارد. آدمهاي منفيگرا به نبودها فكر ميكنند؛ معطل ميشوند و روحيهشان هم خرد ميشود، نميتوانند رشد كنند. آدمهاي مثبت به داشتهها فكر ميكنند و چون سرمايه دارند، ميتوانند سرمايهگذاري كنند و سود ببرند.
فكر كردن به نعمتها انسان را اميدوار ميكند؛ چون نعمتها قابل شمارش نيستند. آدم خيلي چيزها دارد؛ وقتي خودش را غرق در نعمت ديد، در خودش احساس اقتدار ميكند. همچنين خودش را بدهكار ميبيند؛ طلبكاري ندارد. آنچه كه انسان ندارد، نسبت به آنچه كه دارد، اصلاً به حساب نميآيد.
تفكر همچنين نحوه ي استفاده از اين نعمتها را نشان ميدهد كه چگونه بايد از اين نعمتها بهره برد. تفكر در نتيجهي كارها هم مورد ستايش است. كسي از پيغمبر خدا(ص) پرسيد: من دور از شما زندگي ميكنم و هميشه به شما دسترسي ندارم. يك رمزي در زندگي به من بدهيد كه هركجا هستم، از خسارتهاي مادي مصون باشم. حضرت فرمودند «إذا هَمَمْتَ بِشَيْءٍِ فَتَدَبََّرْ في عاقِبَتِهِ؛ هر كار خواستي بكني، نتيجهاش را ببين؛ بعد انجامش بده يا رهايش كن.»
اگر در ايام اعتكاف آدم در اين امور از خودش حساب بكشد و تفكر نسبت به مرگ را از اينجا آغاز كند، از اعتكاف هم كه بيرون رفت، ديگر هميشه انگار در اين حال و هواست. هم در خود و هم در عواقب كارهايي كه كرده فكر كند؛ چه نتايجي دارد اين كارهايي كه من كردم؟ اگر گناه بوده، چگونه ميتوانم خنثايش كنم؟ اگر كارهاي خيري بوده، چگونه ميتوانم اين ميوهها را حفظ كنم تا هميشه در باغ خدا باشم؟
انتهاي پيام
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]
-
گوناگون
پربازدیدترینها