واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: فقط يك تلنگر كافي است حتي يك اشاره تا او عصباني شود و يقه فرد روبهرويش را بگيرد و داد و قال راه بيندازد. همه ميگويند او مثل يك بشكه باروت است. ميگويند كافي است يك حرف دو تا بشود و او جوش بياورد.ميگويند عصباني كه ميشود، خون جلوي چشمش را ميگيرد و ديگر چيزي نميفهمد. ولي خودش اين حرفها را قبول ندارد فقط ميگويد بيشتر آدمها لجش را درميآورند. همانهايي كه زرنگي ميكنند و جاي پارك ماشينش را ميگيرند، همانهايي كه در صف از او جلو ميزنند و ناديدهاش ميگيرند حتي بقال محل كه جنسش را گرانتر از همه ميفروشد يا همسايهاش كه صداي ضبطش را بلند ميكند. سر حرفش كه باز ميشود از همسرش هم گلايه ميكند و ميگويد بعضي وقتها راه رفتن او هم خونش را به جوش ميآورد، ميگويد بعضي اوقات اگر تنه كسي به تنهاش بخورد، فورا داغ ميكند و صدايش را بلند ميكند تا زود حقش را بگيرد. او اصلا عاشق دست به يقه شدن است، ولي خودش اين را نميداند. فقط ميگويد بيشتر آدمها ناراحتش ميكنند و چون حقش را ناديده ميگيرند، او مجبور است جلويشان بايستد. از اين قبيل آدمها كم نيستند. آنهايي كه همه ميدانند از خشم قرمز ميشوند و از شدت عصبانيت چشم را ميبندند و دهان را باز ميكنند تا ناراحتيشان را سر عالم و آدم هوار كنند؛ ولي خودشان هيچ گاه قبول نميكنند كه آدمهايي عصباني هستند. گردشي كوتاه در شهر خيلي خوب ثابت ميكند بيشتر آنهايي كه حالا شهرنشين شدهاند و مجبورند عواقب زندگي در يك شهر شلوغ و پرهياهو را تحمل كنند، با كمترين محركي دچار خشم شده و مقابل كسي كه او را به اين حالت درآورده است، گارد ميگيرند. از نظر يك شخص عصباني هميشه آدمهاي ديگر مقصرند و كاري ميكنند تا او تاب و تحمل از دست بدهد و موجودي پرخاشگر شود، البته شايد بخشي از اين حرف درست باشد. شايد اين آدمهاي اطراف ما هستند كه با بيملاحظهگيهايشان ديگران را عصباني ميكنند و آنها را به خشم ميآورند. اين هم حرف درستي است كه اين روزها محيط سالم و امن رواني كمتر پيدا ميشود و آدمي هر كجا كه باشد، بالاخره عاملي براي تحريكش يافت ميشود، ولي هرچه هم كه اين حرفها درست باشد، چارهاي جز زندگي مسالمتآميز با ديگران وجود ندارد؛ چراكه ما آدمها چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد به زندگيمان در آرامترين حد ممكن ادامه دهيم. عصبانيت، واكنشي طبيعي البته حرف زدن از مذموم بودن عصبانيت و اين كه فرد عصباني بالاخره يك روزي اطرافيانش را به ستوه ميآورد، به اين معني نيست كه هيچ آدمي حق عصباني شدن ندارد. چارلز اسپيلبرگر، روانشناسي كه متخصص مطالعه خشم است، ميگويد: خشم حالتي عاطفي است كه شدتش از تحريك ملايم تا عصبانيت شديد تغيير ميكند، يعني او نيز قبول دارد كه خشم جزيي از ذات آدمهاست، چون به اعتقاد او، درجهاي از عصبانيت براي زنده ماندن لازم است؛ هرچند اين جمله نميتواند توجيه خوبي براي هجوم آوردن ما به هر شخص يا شيئي باشد. اما در اين كه خشم با همه ضروري بودنش بايد كنترل شود و مديريتش به دست شخص بيفتد، شكي نيست؛ ولي به هر حال اين كاري است كه از هر كسي ساخته نيست. شهروز پرورش، روانشناس باليني در اين زمينه به آستانه تحمل افراد اشاره ميكند و ميگويد: ظرفيت هر فرد در برابر رويدادها، هيجانهاي مثبت و منفي و استرسها با افراد ديگر متفاوت است. گاه ممكن است با شنيدن واژه آستانه تحمل، رويدادهاي منفي و استرسها در ذهن ما تداعي شود در صورتي كه افراد زيادي هستند كه آستانه تحمل آنها در مقابل هيجانهاي مثبت نيز تنظيم و تقويت شده است، مثلا وقتي گفته ميشود فلاني ظرفيت محبت زيادي را ندارد. او توضيح ميدهد: ريشه اوليه آستانه تحمل در افراد ارثي است، ولي مانند ساير مولفهها و مهارتهاي شخصي همچون اعتماد به نفس و... هميشه در حال نوسان است يعني افرادي كه به مهارتهاي كنترل و تقويت آستانه تحمل مسلط نيستند. به احتمال زياد در برخورد با تنشها و مشكلات، واكنشهاي سالمي را نشان نخواهند داد. اين در حالي است كه امكان دارد تا سني خاص اختيار افراد دست خودشان نباشد و در نتيجه عوامل زيادي در تكوين شخصيتشان دخالت داشته باشند، ولي بعد از اينكه افراد به سن بلوغ فكر ميرسند، موظفند مانند وضعيت فيزيولوژي، شرايط رواني شخصيتي خود را توسط متخصصان چكاب كنند و بهبود بخشند. اين روانشناس ادامه ميدهد: يكي از مهارتهاي زندگي كه به تعامل سالم ميان انسانها منجر ميشود، توان حل مساله است به طوري كه در مسير بروز يك اختلاف بين دو نفر يا بيشتر بايد 15 مرحله طي شود تا كار به آخرين مرحله يعني درگيري برسد. بهترين و سادهترين راه هنگام عصبانيت نفس كشيدن عميق و پس از آن تكرار جملات آرامبخشي چون «سخت نگير» استپرورش در ادامه تاكيد ميكند كه در شهرهاي بزرگي چون تهران، كوچكترين اختلاف بسرعت تبديل به خشم و درگيري ميشود و درخصوص آن ميگويد: در حال حاضر آستانه تحمل اجتماعي افراد بشدت ضعيف شده است و اين سطح پايين آستانه تحمل عوارض و خطرات رواني اجتماعي و حتي جاني بسيار زيادي به دنبال خواهد داشت، به طوري كه افراد ممكن است گاه به خاطر يك مساله ساده به خاطر نداشتن كنترل برخورد و روي آوردن به پرخاشگري، دست به رفتارهاي زيانباري چون قتل بزنند. او درخصوص دلايل رواني اجتماعي ضعف آستانه تحمل ميگويد: در روانشناسي اجتماعي، موضوعي به نام اضافه بار رواني وجود دارد. يعني بعضيوقتها مجموع فشارها و استرسها در اجتماع بيشتر از آستانه تحمل افراد ميشود. در اين نوع جوامع مردم حوصله حرف زدن با همديگر را ندارند. پس ديگر انتظاري نيست كه آنها به سمت حل مسائل و مشكلات خود همراه با احترام و حفظ عزت انساني بروند و بديهي است كه در چنين جوامعي جمعيت و زندانها بالا و حجم پروندههاي قضايي نيز بسيار زياد است. او با ارائه توضيحات بيشتر ميگويد: تحقيقات روانشناسان در چند سال گذشته نشان داده كه سهم نابسامانيهاي رواني در تهران حدود 30 درصد كل جمعيت كشور است. به طوري كه فرسودگي عصبي رواني در تهران درصدر مسائل رواني قرار دارد. فرسودگي رواني يا خستگي عصبي به اين معناست كه افراد از انرژي روانيشان بدون اينكه تقويتي صورت پذيرد به صورت مكرر استفاده ميكنند و همانند باتري ضعيف شدهاي كه شارژ نميشود، كارايي كامل خود را از دست ميدهند. راهحلهاي كاهش عصبانيت ولي افراد هر چه قدر هم زود خشم باشند و آستانه تحملشان پايين باشد، باز هم ميتوانند به درجاتي از خودكنترلي برسند. براي اين منظور راههاي متفاوتي پيشنهاد شده ولي به نظر ميرسد مثل هميشه گام نخست باور داشتن به تاثير اين راههاست. روانشناسان ميگويند بهترين و سادهترين راه هنگام عصبانيت، نفس كشيدن عميق و پس از آن تكرار جملات آرامبخشي چون «سخت نگير» است. با ماساژ دادن شقيقهها و خنك كردن بدن هم ميتوان خشم را فرونشاند ولي به تاكيد روانشناسان با تلاش براي سرگرم كردن خود چه با ديدن يك فيلم، چه با حرف زدن با دوستان يا حتي تلاش براي خنديدن ميتوان خود را از شرايط ناخوشايند پس از بروز عصبانيت رها كرد. البته در اين ميان راههاي ديگري هم پيشنهاد ميشود كه شايد كمي عجيب به نظر ميرسد. مثلا ميشود بالش يا كوسني را برداشت و با مشت كوبيدن روي آن خشم خود را تخليه كرد يا حتي درون آب فرياد كشيد. تكنيك آيينه هم از آن راههاي پيشنهاد شده است به اين صورت كه ميتوان جلوي آيينه ايستاد يا در خيال خود اين كار را كرد. بعد هر چه دلمان خواست به كسي كه از دستش عصباني شدهايم، بگوييم. گفته ميشود تكنيك آب و آرامش هم خيلي موثر است. روشي كه در آن شيشه آبي را در يخچال ميگذاريم و هر وقت كه عصباني شديم به سراغ آن آب ميرويم و كمي از آن مينوشيم و به خود ميگوييم «اين آب به من آرامش ميدهد.» البته شايد تمام اين روشها سودمند باشد، ولي به نظر ميرسد بيشتر روشهاي مقطعي هستند در حالي كه بالا بردن آستانه تحمل مهارتي است كه نياز به در كنار هم قرار گرفتن بسياري از عوامل دارد. پرورش در اين باره ميگويد: براي بالا بردن آستانه تحمل دولتها و سازمانهاي مربوطه بايد افراد را از نظر سلامت رواني در وضعيت مصونيت قرار دهند. اين در شرايطي است كه خانوادهها نيز بايد با آگاهي و هشياري مراقب بهداشت رواني خود باشند. در اين ميان خود فرد نيز موظف است با يادگيري مهارتهاي لازم و بهكارگيري شيوههاي مناسب، روان و شخصيت خود را سالم نگه دارد و با گام برداشتن در مسير خودشكوفايي از زندگي و انسان بودن لذت ببرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]