واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: بررسيهاي جديد درباره كاركرد مغز نشان داده است كه بچههاي كمسن و سال وقتي به بهترين شكل موضوعات را ياد ميگيرند كه آن را از كسي كه با او رابطه دوستانه و صميمانه دارند، بياموزند. اگر كودك با كسي پيوند و دلبستگي نزديك داشته باشد پدر، مادر، آموزگار، پدربزرگ و مادربزرگ نهتنها از او بهتر و بيشتر ياد ميگيرد؛ بلكه به طور كلي توان يادگيري در او افزايش مييابد. با توجه به بررسيهاي انجام شده، صلاحيت يادگيري تا سالها در شخص به همين شكل شفاف باقي ميماند. در حقيقت مغز انسان براي اين كه در حد اعلاء بياموزد و رشد كند، به پيوند و دلبستگي نياز دارد. ميتوان مغز را گياهي در نظر گرفت كه سعي دارد به سمت خورشيد حركت كند. ممكن است گياه در سايه هم رشد كند؛ اما به اندازه گياهي كه از نعمت آفتاب برخوردار است، رشد نميكند. عصبشناسي به ما ميآموزد كه بدون خورشيد (دلبستگي) مغز بخوبي رشد نميكند. براي مثال، كودكان يتيمخانهها در مقايسه با ديگر كودكان، رفتارهاي مسالهدارتري دارند و در آزمونهاي هوشي به نسبت نمرات كمتر ميگيرند. البته در اين خصوص استثنائاتي نيز وجود دارد. در گذشته، بچهها در دوران طفوليت در نظام سادهتري در مقايسه با آنچه امروز وجود دارد، مراقبت ميشدند. آنها داراي مادر اول و نيز مادر دوم (مادربزرگ، خاله، عمه و...) بودند. همچنين بچهها داراي پدر اول و پدر دوم (پدربزرگ، عمو، دايي و...) بودند. پدرها در زندگي كودك حضور داشتند، اما كودكان امروزي بيشتر به غريبهها دلبسته و وابسته ميشوند. به جاي مادربزرگ حالا از پرستار و كساني كه در مهدكودكها فعاليت ميكنند، استفاده ميشود. به جاي مادر ممكن است پرستاري به خانه بيايد و از كودك در غياب مادرش نگهداري كند. به جاي پدربزرگ جايگزيني وجود ندارد و حتي ممكن است پدر اولي هم در كار نباشد. اين فقدانها و كمبودها در ابعاد مختلف زندگي كودك تاثير ميگذارد و رشد او را تحت تاثير قرار ميدهد. امروزه بيشترين مشكلات رفتاري در كودكاني وجود دارد كه داراي خانوادهاي آشفتهاند. بعضي بچههاي بدرفتار با اختلالات مغزي مواجه هستند و برخي ديگر تحت استرسهاي شديد احساسي و عاطفي قرار دارند كه بهتر است اين را استرس دلبستگي بناميم. اين بچهها در كار آموختن نيز با دشواري روبهرو هستند. براي آن كه به كودك كمك كنيم تا مغز يادگيرنده خوبي داشته باشد، ابتدا بايد اين استرسها را از ميان ببريم. مواجه شدن با استرس عاطفي بچهها اصولا استرسهاي موجود در بچهها بيشتر به دليل فقدان دلبستگي است. مسير عصبشناختي اين فقدان به اين شكل است: كورتيزول هورمون استرس افزايش مييابد، مغز را پر ميكند و در نتيجه آن برخي از فعاليتهاي عصبي كندتر ميشود. اما بعضي فعاليتها هم تسريع ميشوند. به عنوان مثال، خشم افزايش مييابد و واكنش جنگ يا گريز فعالتر ميشود. كودك استرسزده از فعاليتهاي آموزشي كلاس مطالب كمتري ميآموزد. فقدان دلبستگي روي حافظه كودك اثر ميگذارد و اين نيز به سهم خود يادگيري را با دشواري همهجانبه روبهرو ميكند. در زمينه روبهرو شدن با استرس دلبستگي، مغزهاي دختران و پسران متفاوت عمل ميكنند. در دوران كودكي گريه كردن بسيار شايع است، اما بسياري از پسرها بر دردشان نقاب «حالم خوب است» ميزنند و بسياري از دخترها نيز با قبول مسووليت، دردهاي خود را كتمان ميكنند. بسياري از اين دخترها از برادران و خواهران كوچكتر خود مراقبت ميكنند. دختران استرسزده در اين سنين هميشه شكايت ميكنند كه مثلا زياده از اندازه چاق هستند يا شكل و قيافه خوبي ندارند و در عوض پسرها با استرس بالا، رفتار پرخاشگرانهتري دارند و پيشرفتشان در زمينه يادگيري زبان به كندي صورت ميگيرد. تحقيقات نشان ميدهد پسرها و دخترهاي با استرس بالا، سريعتر عصباني ميشوند و سريعتر خودشان را از جمع ديگران جدا ميكنند با توجه به مدارك و شواهد، مشخص شده است كه مغز جنس مذكر بسرعت مغز جنس مونث پس از يك حادثه دردناك يا استرسآميز به آمادگي براي يادگيري نميرسد. دخترها در مواجهه با استرسهاي عاطفي و احساسي با سرعت بيشتري خود را تطبيق داده و سازگار ميكنند. شايد به همين دليل است كه ميبينيم پسرها در كودكستان و مدارس با مشكلات رفتاري، احساسي و يادگيري بيشتري مواجه هستند. رسيدگي به استرسهاي عاطفي دانشآموزان امروزه كاهش ارتباط و همبستگي ميان خانه و مدرسه روي استرسهاي عاطفي و احساسي دانشآموزان تاثير فراوان بر جاي گذارده است. دانشآموزان تحت فشار و استرسزده حتي اگر يك يا دو نفر هم در يك كلاس باشند، به آساني ديگر دانشآموزان را هم تحت تاثير قرار ميدهند؛ چراكه آنان استرسهاي خود را به نمايش ميگذارند. آنها يا مزاحم بقيه دانشآموزان ميشوند يا موضوع را به درون ميريزند و كيفيت درس خواندنشان بشدت تنزل ميكند. دخترها و پسرها در اين دوره بيشتر استرسهاي خود را به طور متفاوت بروز ميدهند. دخترها بيشتر انفعالي ميشوند و پسرها پرخاشگرتر. به عبارتي، دخترها درونريزي و پسرها برونريزي ميكنند. البته در اين مورد استثناءهاي فراواني وجود دارد. در بعضي موارد، پسرهاي در معرض استرس بالا، رفتارهاي انفعالي پيدا ميكنند. نمرات درسيشان افت ميكند، دوستيهايشان با ديگران به هم ميخورد و ميزان افسردگيشان افزايش مييابد و بعكس دخترها پرخاشگرتر ميشوند و عليه مسوولان مدرسه اعتراض ميكنند. از ديگر عوامل موثر كه بر يادگيري بچهها در اين دوران تاثير منفي ميگذارد، استرس ناشي از روابط ميان دانشآموز و آموزگار است. بيشتر آموزگاران در زندگي دانشآموز به صورت معضل درميآيند كه عوامل موثر بر اين مسالهسازي به رابطه ميان كودك و والد، متاركه پدر و مادر دانشآموز، فقر و نبود حمايتهاي عاطفي برميگردد. دانشآموزان دختر و پسر مقاطع راهنمايي نيز با عوامل تنشزاي عاطفي مختلفي روبهرو هستند. بسياري از دانشآموزان با بحرانهاي فراواني در اين دوره مواجهاند. در حقيقت خانوادههاي بسياري از اين دانشآموزان، بحرانزده هستند كه اين امر موجب ميشود تا اين دسته از دانشآموزان همهروزه با درد و تالم پيوند روبهرو باشند و اين امر باعث ايجاد مشكل اين دانشآموزان در مدارس ميشود. يكي از اين مشكلات رفتاري آزار و اذيت دوستان و همسالان است. بعضي دخترها در برخورد با همكلاسيهاي خود، تندروي ميكنند، اما بعضي ديگر اين گونه نيستند. ممكن است دانشآموز با تيپ جنسيتي خود همخواني نداشته باشد. اين نوجوانها در واقع پسراني هستند كه به همان اندازه كه احساس پسرانه دارند، دخترانه هستند يا دختراني كه به همان اندازه كه احساسات دخترانه دارند، پسر هستند. شايد اينها را بتوان همان پسرهاي حساس يا دختران پرخاشگر در نظر گرفت كه توجه به نيازهاي عاطفي و احساسي اين دسته از دانشآموزان بسيار مهم و حياتي است. و اما راهحل.... براي حل اين گونه مشكلات بايد به پدر و مادرها و نيز معلمان آموزش بدهيم تا بدانند دخترها و پسرها استرسهاي خود را به گونههاي متفاوتي نشان ميدهند. دخترها با راضي كردن ديگران ميخواهند با استرس خود كنار بيايند و در ضمن با دوستانشان درباره استرسهايشان حرف بزنند. اما پسرها استرسهاي خود را به مدرسه ميآورند و ميخواهند توجه ديگران را جلب كنند. البته نميتوان انتظار داشت تا معلمان مدارس تمام استرسهاي دانشآموزان را از ميان بردارند، ولي ميتوانند از طرق مختلف به آنها كمك كنند. به عنوان مثال، امكان تحرك بيشتري به آنان بدهند؛ چرا كه داشتن فعاليت بدني به سالمانديشي و يادگيري بهتر كمك ميكند. حركات بدني يا فعاليتهاي جسماني در مدرسه اقدام مناسبي براي كاستن از استرس است. درباره دانشآموزان مقطع راهنمايي نيز بايد گفت اين گروه از دانشآموزان بيشتر خواهان آنند كه والدينشان از مدرسه فاصله بگيرند. پس در اين صورت لازم است ديگر راهنمايان اجتماعي، مشاوران و مقامات دبيرستاني در كار اين دانشآموزان دخالت داشته باشند. نظرات خوانندگان (0 نظر)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 502]