تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798913995




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

برای تو می نویسم ای زینب!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پس از عاشورا
یا زینب کبری
برای تو می‌نویسم، ای زینب، ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا، ای آیه صلابت و ایمان، ای باغبان باغستان شهادت.در کوچه‌های قساوت و بیداد، در ازدحام خنده‌ها، در جشن شوم شام جنایت، آنجا که در کران نگاهت جز سرخ چیزی نبود و در تمامی آن کوچه‌های سرد، جز ذلت و سیاهی و نیرنگ و بردگی، رنگی نبود، از حنجره‌ات خنجر فریاد و اعتراض بر قلب شب نشست.تو دیوار باور انسان را با ضربه‌های صدایت، با عزم استوار و بلندت درهم شکسته‌ای. تو زیبایی را در خون، آزادی را در اسارت، یافتن را در همه چیز باختن، محبت خدا را در شکنجه و رنج و مهربانی «او» را در صحنه صحنه کربلا معنی کردی. تو نشان دادی که زن می‌تواند و باید فراتر از همه دام‌ها و دانه‌ها و تمامی باورهای کاذب و ننگ و بسته پرواز کند. تو نشان دادی که کوچه‌ها را نیز می‌توان «کلاس درسی» کرد که معلمش در اسارت، آزادی را تدریس کند، تو فهماندی که شب شکستنی است و ظلم رفتنی! به همه مادران آموختی که هیچ چیز حتی همسر و فرزند، توجیه گریز از کربلا نیست.ای قامت سبز اعتراض، ای نهال بارور ایثار، ای جاری زلال متانت، ای آیه صراحت و عفت، ای آذرخش خشم، ای مظهر لطافت و رحمت و... چگونه می‌توان تو را گفت، تو را نوشت.قلم در ابهام و گیجی شناختت مانده است. انسان در نهایت زیبایی در تو متجلی است. چه کسی را می‌توان یافت که در هنگامه تمسخر و توهین، درهای و هوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه‌های فحش و تهمت و تحقیر، در خنده‌های شوم پلیدان، در قاه‌قاه مستانه جلادان، آرام و مطمئن، بی‌ترس و بی‌هراس، این‌گونه پر صلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب‌های سخت صخره‌‌ای، بر مغزهای منجمد و خام خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند!چه کسی را می‌توان یافت که در انبوه اسیران؛ کودکانی که پدر می‌خواهند و رنج تازیانه‌ها و گرسنگی و زخم و تشنگی بی‌تابشان ساخته، قامت مقاومت و دلاوری برافرازد؟ کیست که 72 پرچم سرخ، 72 نگاه آشنا را در پیش رو دارد و بیماری در پهلو و کودکانی همه اشک و گریه و راهی دراز و فرساینده و داغ بزرگ شهادت یاران و رنج غربت شیعه و کوچه‌هایی همه دشنام و مجلس جشن جلادان پیش روی و با این همه صبور، مقاوم، استوار و مطمئن.کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد؟در کوچه‌های قساوت و بیداد، در ازدحام خنده‌ها، در جشن شوم شام جنایت، آنجا که در کران نگاهت جز سرخ چیزی نبود و در تمامی آن کوچه‌های سرد، جز ذلت و سیاهی و نیرنگ و بردگی، رنگی نبود، از حنجره‌ات خنجر فریاد و اعتراض بر قلب شب نشست.خدایا این زینب است؟ این زن است؟ این تندیس ایستاده، انسان است؟! خدایا چگونه باور کنم، چگونه می‌توانم «شانه‌های ظریفی» را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه و رنج ایستاده ببینم. خدایا زینب «آیه‌های توانایی» انسان را نوشت، سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.ای کاش در گامهایمان اراده زینب، در چشم، نگاه روشن زینب (س) و در تارتار ذهنمان اندیشه شگفت و بزرگ زینب بود. ای کاش هر زنی و حتی هر مردی، هر روز، هر کجا، خود را در درون آینه پاک روح او، به تماشا می‌نشست. ای کاش در ازدحام و تهاجم «ابتلا و آزمون» نشکنیم و همچون زینب راهی را که حسین با «سر» رفت و با «پا» طی کنیم و با حنجره‌ای که از شهید «وام» گرفته‌ایم آرامش مرداب‌گونه بیداد و استکبار بشکنیم و گلزار سرخ شهادت را با «پیام و صبوری و وقار و صلابت» پاس داریم. دکتر محمدرضا سنگری، سال 1361، جبهه جنوب 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن