واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
مثلث علمي، جنايي، اجتماعي عزيزالله حميدنژاد، كارش را با مستندسازي شروع و در سال 1365 اولين فيلم مستقل خود را با نام «زندگي در ارتفاعات» كارگرداني كرد. اين فيلمساز دفاع مقدس آثاري چون مرثيه حلبچه، هور در آتش، ستارگان خاك، شكوفههاي سنگي و اشك سرما را در كارنامه كاري خود دارد. حميدنژاد با تازهترين فيلمش با نام «آناهيتا» به گفته خودش سيري نو و متفاوت را آغاز كرده و همين بهانهاي براي گفتوگو با او بود. در سالهاي اخير با آثاري چون هور در آتش، ستارگان خاك و اشك سرما بيشتر به عنوان سينماگر حوزه دفاع مقدس شناخته شدهايد، فيلمنامه «آناهيتا» چه ويژگي داشت كه گام بعدي خود را متفاوت از عرصههاي پيشين برداشتيد؟ موضوع فيلمنامه آناهيتا برايم تازگي داشت، فيلمنامه به نوعي به روز بود و از جنس مردم، چرا كه تلفيقي بود از مسائل دانش تجربي و اعتقادات عرفاني. همين كه شخصي مثل پروفسور ايموتو 10 سال از زندگي خود را صرف انجام تحقيقاتي ميكند و اين نتايج در سطح دنيا به زبانهاي مختلف ترجمه ميشود و در اختيار عموم قرار ميگيرد، برايم موضوعي تازه و جذاب به شمار آمد. اين تحقيق روي آب، عنصر حياتي كره زمين انجام شده است. از آنجا كه در فرهنگ ما آب تقدس ويژهاي دارد، دوست داشتم آزمايشاتي كه ايموتو انجام داده بود را در قالب يك درام اجتماعي به تصوير بكشم و بتوانم احساساتي كه روي من اثر ويژهاي گذاشته بود را براي مخاطب هم در نمادي جذاب ترسيم كنم. پذيرش اين تلفيق براي مخاطب كار چندان سادهاي به نظر نميرسد و اين نوع ساختار فيلم ريسك بالايي را ميطلبيد؟ بله، در عرصه سينما كار بسيار مشكلي به نظر ميرسد، چرا كه عموما ذهن تماشاگر امروزي به موضوعات عام روزمره عادت كرده است. آناهيتا در نوع پردازش خود ويژگي خاصي داشت چرا كه نقش زن را از غالب هميشگي يك زن خانهدار خارج ميكرد. خورشيد (با بازي ميترا حجار) شخصيت جديدي از زن ارائه ميكند كه دغدغههاي مكاشفات علمي دارد و موضوع جالبي به نظر ميآمد. خيلي تلاش كردم كه به درامي دست پيدا كنم كه بتواند مخاطب را درگير نمايد. تعيين ژانر آناهيتا كار چندان سادهاي به نظر نميرسد و خود اين يك نوع سرگرداني را براي بيننده به وجود ميآورد كه با چه نوع فيلمي مواجه است. من با اين مفهوم كه يك فيلمساز بايد ژانر معيني را دنبال كند و در طول تمام زندگي حرفهاياش پايبند به آن باشد موافق نيستم. اين فيلمساز است كه با انتخاب موضوع در فيلمنامه سراغ ژانر ميرود. خيلي برايم مهم نبود كه آناهيتا در چه ژانري ميگنجد، موضوع كلي آن برايم جالب بود. تاكنون بيشتر موضوعاتي كه كار كردم در حوزه دفاع مقدس بود و معمولا پسزمينهاي اجتماعي را نيز همراه داشت تا به اينجا كه به آناهيتا موضوعي اجتماعي با پسزمينهاي علمي را كار كردم. شايد بعد از اين مثلا يك كار تاريخي انجام بدهم كه آن هم تلفيقي از موضوعات ديگر را به همراه داشته باشد. در كل معتقدم در هر ژانري كه فيلمساز فعاليت ميكند بايد نهايت تلاش لازم را داشته باشد تا اثرش اثري ماندگار باشد. چه لزومي داشت كه به قول خود شما اين تلفيق درام اجتماعي همراه با مبحث علمي و متافيزيك نهايتا به سمت و سوي سينماي جنايي برود و اين تغيير مسير را ايجادكند؟ اين سوال شما دوباره به مبحث ژانر برميگردد. به نظر من اين آدمهاي قصه هستند كه مخاطب را با فيلم درگير ميكنند نه موضوع فيلم. من با انتخاب سينماي جنايي قصد درگيري بيننده با كاراكترها را داشتم و فكر ميكنم آناهيتا از عهده انجام اين مسووليت به خوب برآمده. بخش علمي داستان به تنهايي نميتوانست بار كلي قصه را به دنبال بكشاند. درام فيلم بسيار سطحي و ضعيف به نظر ميرسد و لابد انتخاب 3 ستاره اصلي فيلم براي جلب مخاطبان جوان فيلم بوده است؟ بازيگران حرفهاي از پتانسيل ويژهاي برخوردارند كه اگر من كارگردان بتوانم درست از آن استفاده كنم راحتتر ميتوانم به هدف نهايي خودم نزديك شوم و اين ارتباط راحتتر با مخاطب ايجاد ميشود. اين اتفاق ميتواند با نابازيگر هم بيفتد ولي خب قاعدتا زمان و بودجه بالاتري را ميطلبد. داستان من اين گونه ايجاب ميكرد كه براي اينكه زودتر به نتيجه برسم از بازيگران حرفهاي استفاده كنم. انتخاب بازيگران بر چه مبنايي صورت گرفت؟ كانديد اصلي من براي نقش خورشيد گلشيفته فراهاني بود كه بنا بر دلايلي اين اتفاق نيفتاد. بعد فكر كردم بهترين انتخاب ميتواند ميترا حجار باشد. شهاب حسيني از ابتدا براي نقش بهنام مدنظرم بود و پوريا پورسرخ كه حضور خيلي خوبي داشت. جايي خواندم كه پروفسور ايموتو هم بخشي از تحقيقات خود را براي نگارش فيلمنامه در اختيار شما گذاشته است؟ طرح تحقيق فيلمنامه از خودم بود، مكاتباتي هم با شخص ايموتو داشتم كه نهايتا بعد از 3 بار بازنويسي، فيلمنامه آناهيتا تكميل شد. اتفاقاتي در طول فيلم به چشم ميخورد كه خيلي كمكي به پيشبرد قصه اصلي نميكند، صرفا گنجانده شدهاند بدون اين كه دليل مشخصي داشته باشند. اين فيلمنامه داستان بكر و دست نخوردهاي داشت و تركيبي بود از سير اتفاقات. طرح اين قصه برايم مهم بود. پس بچه قصههايي را هم به داستان وارد كردم تا داستان خيلي تكبعدي و يكدست نباشد. شما كه فيلمساز برجستهاي در زمينه دفاع مقدس بوديد چرا نخواستيد در همان حوزه فعاليت داشته باشيد؟ اگر موضوع قابل بحثي وجود داشته باشد و شرايط ساخت آن هم مهيا باشد قطعا در آن حوزه هم فعاليت خواهم كرد و اينگونه نيست و نبوده كه آن را كنار گذاشته باشم. پيش از ساخت فيلمهايي مثل هور در آتش و ... مستند مرثيه حلبچه و زندگي در ارتفاعات را ساختيد كه جا پاي آنها در فيلمهاي داستانيتان بخصوص آناهيتا مشهود است. ايدهآلترين شرايط فيلمسازي وقتي است كه مخاطب تمام وكمال آن را باور كند و به قولي داستان فيلم را جدا از واقعيت نداند. اين اتفاق در فيلمهاي مستند بخوبي ميافتد و حضور در ساخت اين گونه آثار قطعا در فيلمسازي داستاني سازندهاش هم اتفاق ميافتد. من فكر ميكنم تاثير مستندهايي كه ساختم روي همه فيلمهايم بوده و هست. نقش بهنام (با بازي شهاب حسيني) اصلا خوب به بيننده معرفي نميشود. گويا حضور او صرفا براي اين است كه يك تعليق سطحي كوتاه در موضوع قتل داشته باشد. بهنام از ابتدا نسبت به يكسري از موضوعات، موضع داشت و مثلا كارهاي تحقيقاتي خورشيد را نميپذيرفت. اين خورشيد بود كه با كارهاي علمياش روي آب متوجه حضور قاتل در آزمايشگاه شده بود و بهنام تاييدي بود در اين تحقيقات. بهنام در قصه تنيده شده است. خيلي جاها به خورشيد كمك ميكند ولي بابت خودش نگران است كه نكند با تاييد اين نتايج پاي خودش هم گير باشد. گويا اين فيلم نقش اصلي ندارد، چرا كه خيلي جاها نقشهاي اصلي و مكمل با هم جابهجا ميشوند. مهم اين است كه اين 4 شخصيت اصلي ماجرايي را پيش ميآورند و به كمك هم تمام ميكنند. در اينجا خورشيد حضور پررنگتري دارد، چرا كه باز كردن گرههاي داستان برعهده خورشيد است، پس شخصيت اصلي است. چرا اينقدر كاراكتر پوريا پورسرخ نچسب به قصه الحاق ميشود؟ اگر خاطرتان باشد در اولين سكانسي كه خورشيد جايزه ميگيرد ما دستي را ميبينيم كه روزنامهاي را داخل كيف ميگذارد. پس ما همان ابتدا سوالي را براي مخاطب طرح كرديم و در طول داستان هم پاسخگوي اين سوال بوديم كه اين اتفاق با حضور پوريا پورسرخ ميافتد. پس بيننده زماني بايد اين كاراكتر را ببيند كه ضرورت لازم را داشته باشد. قبلش چرا بايد او را ببيند؟ جايي كه پوريا پورسرخ وارد ميشود بيننده منتظر ديالوگهاي ديگري از اوست نه بياناتي راجع به مولكولهاي آب. اينجا ماجراي قتل مهرناز بيان ميشود و فلاش بكي به قبل. البته اين اتفاق در نسخه اوليه فيلم كه در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمده بود بيشتر به چشم ميخورد كه در اكران فعلي فيلم تصحيح شده. اين تغييرات در نسخه فعلي بر چه مبنايي اعمال شد؟ موضوع كاملا جديد بود و تجربهاي با ريسك بالا را ميطلبيد. فيلم بسرعت به جشنواره رسيد و آن موقع بود كه فهميدم ميشود در تدوين فيلم كارهايي كرد كه جذابتر به نظر برسد و نقاط ضعفش پوشانده شود. آناهيتا در زمان خوبي اكران نشده است و به طور حتم با توجه به تازگي سوژه و خيلي اتفاقات ديگر ممكن است شكست بخورد. شرايط فعلي سينما بسيار بحراني است و واقعا نميشود تحليل منطقي در ارتباط با فروش فيلمها ارائه داد. شايد بحث تبليغات حائز اهميت باشد. الان واقعا زمان مناسبي براي اكران نبود. در عين حال آناهيتا همراه با 12 فيلم ديگر اكران شده كه اين قضيه خيلي موضوعات را تحتالشعاع قرار ميدهد، بايد ديد قرار است چه اتفاقي بيفتد و يادمان نرود كه هر اتفاقي بيفتد مربوط به شرايط حاكم بر سينماي ايران است و واقعا خيلي به خود فيلم ربطي ندارد. الان ميبينيم كه حتي خيلي از فيلمهاي كمدي هم نميفروشند. حتي اگر به قصد فروش هم ساخته شده باشند. آناهيتا به عقيده من دارد برخلاف جريان آب پيش ميرود. شايد اگر بودجه مناسبي داشتيم و تبليغات خوبي در مورد فيلم انجام ميگرفت خيلي بهتر جواب ميداد. در جريان هستم كه خيليها بعد از ديدن فيلم آناهيتا ميكروسكوپ خريدند و تحريك شدند كه آزمايشاتي را روي مولكولهاي آب انجام دهند، خب اين نتيجه بسيار قابل قبولي است، پس يعني ما وارد عرصه جديدي شدهايم و به نوعي فضا را شكستهايم. انتخاب اسم آناهيتا و اسامي كه براي شخصيتها انتخاب شده بود مثل خورشيد و مهرناز، سمبوليك به نظر ميرسد. من سعي ميكنم در همه فيلمهايم اسامي را انتخاب كنم كه متناسب با موضوع فيلمنامه باشد. آناهيتا يك اسم سمبوليك است، چراكه در فرهنگ باستان ايرانزمين، آناهيتا فرشته نگهدارنده آبهاست. اين فيلم قصه نگرش جديد انسان به آب است. تبليغات كمي هم براي آناهيتا انجام گرفته است. سرمايهگذاري روي تبليغات در زمان فعلي شايد واقعا كار خيلي درستي نباشد. غير از اين نيست كه تبليغات به فروش فيلم، كمك شاياني ميكند. خيلي از فيلمها واقعا امكان تبليغ زيادي ندارند. اميدوارم با موضوع متفاوت و در عين حال تبليغات كم به يك فروش نسبي دست پيدا كنيم. الان مشغول ساخت فيلم «كوروش كبير» هستيد؟ حدود 4 سالي است كه تحقيقات و نگارش آن را آغاز كردم. هنوز به مرحله فيلمبرداري نرسيده است. و صحبت آخر... اميدوارم مخاطب با ديدن فيلم آناهيتا احساس كند همان ليوان آبي كه در طي روز مينوشد، قادر است افكارش را ثبت كند. اميدوارم آناهيتا باعث شود يك نگرش جديد به هستي در اعمال ما شكل بگيرد. به گفته ايموتو، با نگرش مثبت، آب تغيير ميكند و شفابخش ميشود. يادمان نرود همه ذرات عالم ذيشعور هستند و همه چيز داراي درك و شعور خاصي است. به اميد آن كه كمي بيشتر بيدار و آگاه شويم. شبنم مدني / جامجم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 666]