واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - آنچه ما را شیفته فیلم میکند، داستان یک مامور امنیتی است که تجربه منحصر به فردی را از سر میگذراند. همانطور که حدس زده بودید، فیلم هفته پیش «فرزندان انسان» ساخته آلفونسو کوارون بود. خوشحالم آن را دوست داشتید و درباره صحنههای درخشان آن بحث کردید. فیلم این هفته اولین ساخته فیلمساز آلمانیاش است که کلی جایزه برایش به ارمغان آورد که مهم ترین آنها اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در سال 2007 و بهترین فیلم خارجی شصت و چهارمین دوره گلدن گلوب بود. در ابتدا که فیلم را میبینیم اصلا فکر نمیکنیم با این همه سردی و سکون و سادگی که بر دنیای فیلم غالب است، از آن خوشمان بیاید، اما یکدفعه به خودمان میآییم و میبینیم با فیلمی پرشور و تکاندهنده طرف هستیم که ما را درون خود غرق کرده است. در ظاهر به نظر می رسد فیلم روایت کشوری است که به قول راجر ایبرت از ترس هجوم دشمنانش از خارج به مردمان خودش در داخل هجوم برد و درنهایت هم از درون متلاشی شد، اما آنچه ما را شیفته فیلم میکند، داستان یک مامور امنیتی است که تجربه منحصر به فردی را از سر میگذراند. اولریش موهه در نقش آدمی که در سکوت و سکون باید تغییر احساساتش را نشان دهد، فوقالعاده بازی میکند. او یک مامور مخفی است که در پیله حرفه و شغلش فرو رفته و به همین دلیل زندگی به شدت کنترلشده دارد. تا جایی که وقتی با پسربچهای در آسانسور روبرو میشود و پسربچه درباره سازمان امنیتی کشور که پدرش را کشته، بدگویی میکند، ناخودآگاه به عادت رایج حرفهاش اسم او را میپرسد تا نام او را در گزارشهای امنیتیاش ثبت کند و بعد یکدفعه به خود میآید و میبیند فقط با یک پسربچه دلشکسته روبروست و حرفش را تغییر میدهد و اسم توپ پسرک را میپرسد. درست از جایی که موهه سوژههای جدیدش را که یک زوج هنرمند هستند تحت نظر میگیرد، معنا و مفهوم امنیتی که او با تمام وجود به آن معتقد و وفادار است، دستخوش تردید و تغییر میشود. او مجذوب شور و گرمایی میشود که در زندگی عادی سوژههایش میبیند، چیزی که خود هرگز طعم آن را نچشیده است. آنجاست که میفهمد همه کارهایی که او و امثال وی برای حفظ و برقراری امنیت جامعه انجام میدهند، میتواند امنیت فردی و خصوصی آدمهای معمولی همان جامعه را از بین ببرد و زندگی عادیشان را به هم بزند. به همین دلیل حتی تمام تلاشهایی که موهه بر خلاف قواعد رایج در حرفهاش برای کمک به سوژههایش انجام میدهد، به نتایج تراژیکی منتهی میشود و تازه او میفهمد که بهتر است اجازه دهد مردم خودشان امنیت را بر زندگی فردی و جمعیشان برقرار کنند. نمیدانم به رنگهای خاکستری و سبز غالب بر صحنهها دقت کردهاید که چه فضای عبوس و رخوتناکی را به فیلم بخشیدند. دقیقا همان چیزی که از یک کشور در حال ترس و ناامنی و بیاعتمادی با حریمهای متلاشیشده و خلوتهای از دست رفته انتظار میرود. اگر فیلم را هنوز ندیدهاید، توصیه میکنم فرصت را از دست ندهید و حتما آن را ببینید. دوستانی هم که فیلم را دیدهاند، به سنت بازیمان اسم آن را بگویند و دربارهاش بحث کنند. 5858
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]