محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830523604
رو در رو با مرتضي احمدي
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مرتضي احمدي از بازيگران پيشكسوت سينما، تئاتر ، تلويزيون و راديو كه از اولين پيش پرده خوانها و دوبلورها نيز محسوب ميشود. او متولد 10 آبان ماه 1303 در تهران است. از جمله آثار سينمايي اين هنرمند ميتوان به "ماجراي زندگي"،"باباشمل"،"قلندر"،"ذبيح"،"مردي كه زياد ميدانست"،"اتوبوس"،"مدرك جرم"،"جدال در تاسوكي"،"گراندسينما"،"خانه خلوت"،"ناصرالدين شاه اكتورسينما"،"يك بار براي هميشه"،"كلاه قرمزي و پسرخاله"،"آن سوي آينه"،"تارزن و تارزان"،"ستاره بود" و "جعبه جادويي" اشاره كرد. قرار است جمعه 16 آذر ماه بزرگداشت اين بازيگر پيشكسوت در اولين جشنواره فيلم كمدي گلآقا برگزار شود. او در گفتگويي تفصيلي با خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از بيش از 65 سال فعاليت هنرياش سخن گفت. *دوران كودكي من درجنوبي ترين نقطه تهران پائينتر از خيابان گمرك "اميريه" كه به "سبزيكار امينالملك" معروف بود و بعدها خيابان "مختاري" و "راهآهن" شد؛ در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمدم و در همان جا بزرگ شدم. تا قبل از 7 سالگي مكتب ميرفتم و بعد وارد دبستان "منوچهري" در چهارراه گمرك شدم و دوران دبيرستان را هم در دبيرستان شرف گذراندم و بعد از آن وارد كارهاي اجتماعي شدم. * شروع فعاليتهاي هنري با تئاتر و پيشپردهخواني دبيرستان "شرف" تنها مدرسهاي بود كه فعاليت تئاتر داشت و من در سال 1318 اولين تئاترم را در آنجا كار كردم. در سال 1319 شخصي به نام زندهياد منزوي در تئاتر "سپه" كه تازه يك سال بود راه افتاده بود، پيش پردهخواني ميكرد كه او را ديدم و خيلي خوشم آمد. تا قبل از آن هم عاشق صداي مرحوم جواد بديعزاده بودم و تصينفهاي فكاهي تازه مُد شده بود. خانوده من مذهبي بودند و زياد از اين كارها خوششان نميآمد يواشكي تصنيفها را حفظ ميكردم و با بچهها توي مدرسه يا بيرون كه ميرفتيم ميخواندم. در سال 1322 تصميم گرفتم به صورت حرفهاي تئاتر را ادامه بدهم و با توجه به اينكه دانشكدهاي براي اين حرفه نبود، تصميم گرفتم از راه پيشپردهخواني وارد كار شوم. در تئاتر تهران آقايان محسني، شيباني و قنبري به اين كار مشغول بودند، ولي تئاتر فرهنگي كه بعدها بعد از آتشسوزي نامش "پارس" شد، پيشپردهخوان نداشت و من به آنجا رفتم و با توجه به اينكه آنها تصميم گرفته بودند، يكجوري من را رد كنند، اما من همه متلكها را به جان خريدم و ماندگار شدم. در سالن انتظار نشسته بودم كه مرحوم پرويز خطيبي به سراغم آمد و گفت: پسر اينجا چي ميخواهي؟ من هم او را نميشناختم و گفتم: ميخواهم پيشپردهخوان شوم. گفت: پول داري؟ گفتم: بله گفت: چهقدر؟ گفتم: 5زار گفت: پيشپرده من 12 تومان قيمتش است و آن را داد و از من خواست حفظ كنم و پنجشنبه هفته بعد برگردم اما من خيلي زود آنرا حفظ كردم. آنها ميخواستند من را سانس اول روز جمعه جلوي جمعيت بفرستند و درآن سانس كه بيشتر ميدانيها و لوطيها بودند، من را هو كنند تا ديگر سراغ اين كار نيايم. فكر كردم پيشپرده چگونه بخوانم؟ خواستم كاري بكنم كه سنتي باشد و مردم خوششان بيايد پس لباس يك فروشنده دورهگرد را پوشيدم و روز 5شنبه با يك اركستر به رهبري استاد حسن رادمرد تمرين كردم و همان روزي كه روي صحنه رفتم و پيشپرده را خواندم به خاطر سنتي بودنش خيلي مورد استقبال قرار گرفت و همان شب با من قرارداد بستند و پيشپرده خواندن من شروع شد. از 2 ماه بعد هم با بازي در نمايش "اشتباه لپي" به كارگرداني زندهياد نصرتاله محتشم همزمان مشغول بازي در تئاتر شدم و تا سال 1328 در تئاتر پارس مشغول بودم و بعد از آن هم به تئاتر تهران دعوت شدم كه بين دو پرده هم پيشپرده ميخواندم و تا كودتاي 28 مرداد سال 32 آنجا بودم كه بعد از آن كودتاي فرهنگي، تئاتر "سعدي" را آتش زدند و همه چيز به هم ريخت و هنرمندان تماشاخانههاي فرهنگ و تهران با تمام شهرت و محبوبيتي كه داشتند، هريك به گوشه انزوا پناه بردند و من هم كه كوچكترين شاگرد همان بزرگان هنر بودم، راهي اهواز شدم. البته تئاتر هم ديگر وضعيت خوبي نداشت. بازيگران خارجي كه آورده بودند اكثراً به مواد الكلي و مخدر اعتياد داشتند و نمايشها به صورت بدي درآمده بود. من به همراه محسني، انتظامي، شيباني و قنبري 5 نفر بوديم كه كار پيشپرده خواني ميكرديم و اين كار هم يواشيواش به صورت بدي درآمده بود و ديديم ديگر وضع خراب شده و عدهاي هستند كه ميخواهند بروند شبها و در كافهها و عروسيها پيشپرده بخوانند و با اين كارشان حيثيت و آبروي ما را زير سوال ميبرند، در نهايت در سال 30 هم پيشپرده خواني را كنار گذاشتيم. اولين كسي كه پيشپرده را خواند و روي صحنه تئاتر رفت مرحوم منزوي بود و بعد هم مجيد محسني آمد. شيباني، قنبري و انتظامي هم بودند اما از همه بيشتر من ميخواندم. *مخالفت خانواده خانوادهام مخالف كارم بودند. هنر زياد هم جايگاهي بين مردم نداشت. به اين روزها نگاه نكنيد كه خانوادههايي هستند كه ميخواهند پسرشان هنرپيشه شوند و يا دخترشان يك سازي ياد بگيرد و همهي مردم علاقهمند هستند. اما آن زمان اين حرفها نبود. من وقتي پيش پرده خواندم به من رُل كوچك ميدادند و وقتي ميخواستم حفظ كنم خيلي مخفيانه و يواشكي اين كار را ميكردم. من وقتي پيش پرده خواندم چون خيلي مورد توجه مردم بود زود شهرت پيدا كردم، پدرم من را نشاند و گفت: بابا جان من حرفي ندارم، ولي من ريش سفيد خانواده هستم فاميل اين كار را نميپذيرند، بهتر است بروي. من محترمانه از خانه پدرم رفتم و از 20 سالگي مستقل شدم ولي حتي يك هفته نشد كه پدر و مادرم را فراموش كنم. از سركارم كه به راهآهن ميرفتم يا هنگام برگشت به آنها سر ميزدم. پدرم يكي از نارحتيهايش من بودم، چون مرا خيلي دوست داشت، ولي من به خاطر اينكه فاميل به او چيزي نگويند؛ ترجيح دادم مستقل زندگي كنم. *حضور در راديو به عنوان خواننده در ارديبهشت سال 1322 به راديو كه به آن "راديو تهران" ميگفتند و بُردش تنها تا كرج بود، رفتم و شروع به پيش پردهخواني كردم. از همان تاريخ در راديو ماندم. در راديو هم اول بازيگر بودم بعد خوانندگي را هم در حين بازيگري ادامه دادم و ترانههاي محلي زيادي خواندم. شوراي موسيقي راديو مرا به عنوان يك خواننده شعرهايم را تأييد ميكرد و براي هر ترانهاي كه ميخواندم دستمزدي براي من در نظر ميگرفتند. مرحوم پرويز خدينه در سال 1323 نمايشهاي راديويي را پايهگذاري كرد و خودشان مينوشتند و نمايشها بصورت زنده اجرا ميشد به وضعي كه يك ميكروفن بيشتر نبود و 7،8 هنرپيشه رو كله هم سوار ميشديم و نقش ميگفتيم. از همان نمايشهاي راديو مردم مرا از طريق صدا شناختند، چون مطبوعاتي هم نبود كه چيزي بنويسد، من يادم ميآيد در عرض 10 سالي كه كار ميكردم يك عكس 4×3 از من در روزنامه اطلاعات چاپ شد. بعدها مطبوعات و مجلات درست شد و ستونهاي هنري كه عكس ما را گذاشتند. *تلويزيون همزمان با راديو در تلويزيون هم به اجراي نمايش ميپرداختم. البته در تلويزيون هنرپيشهها محدود بودند، مثلاً آقاي انتظامي بود و از طرف وزارت فرهنگ و هنر يكسري بودند، ما هم از طرف راديو بوديم؛ مرحوم بهشتي، مرحوم عباس مصدق، علي تابش آقاي مشكين ، مرحوم مقبلي هم بودند ، خانمها را يادم نيست چون خيلي وقت پيش بود. بعد از حضور در تلويزيون مردم تصوير ما را ديدند، آشنا شدند و ما را شناختند و در خيابان كه ميرفتيم مورد محبت قرار ميگرفتيم. *ورود به سينما من از سال 1332 كه تئاتر ديگر حذف شد به سينما رفتم. دكتر هوشنگ كاووسي كه تحصيلات بالايي داشتند از سفر فرانسه برگشته بودند و اولين فيلمي كه شروع كردند به نام "ماجراي زندگي" بود كه من نقش دومش را بازي ميكردم. تقريباً دو سوم فيلم را آقاي هوشنگ كاووسي كارگرداني كرده بود كه با "ساناسار" تهيهكننده فيلم كه صاحب سينما "ديانا" هم بود برخورد لفظي پيدا كردند و كاوسي كنار كشيد و بقيه را آقاي نصرتالله محتشم كارگرداني كردند. در"ماجراي زندگي" يك رل مثبت داشتم و "محزون" رئيس كارخانه بود و من معاونش را بازي كردم كه بعد آن وسط كار خلافي ميشد كه من جلويش را ميگرفتم. بعد از فيلم اول به علت محبتي كه وزارت فرهنگ و هنر به من داشت تا سال 49 در سينما كار نكردم! كار دوم را بنام "جنجال عروسي" با احمد نجيب زاده كار كردم. *همكاري با علي حاتمي علي حاتمي بچه محل ما بود، كوچهاي بنام حاتمي بود كه هنوز هم هست و در آنجا با عمويش زندگي ميكردند. اسم كوچه هم براي عمويش "عزيزالله خان حاتمي" نويسنده بزرگ راديو بود. علي در كنار عمويش به اينجا رسيد. علي مرد بامرامي بود و ديالوگهايش مينياتور بود و فكر نميكنم كسي پيدا شده باشد كه بتواند مانند او ديالوگ بنويسد. علي يك برادر و يك خواهر داشت كه برادرش حسين هنوز هم با من تماس دارد. در فيلم "حسن كچل" به كارگرداني علي حاتمي فقط در تيتراژ خواندم و بازي نكردم و در مقابل اصرار حاتمي براي بازي كردن، گفتم: «علي جان من هر كار هم بكنم به اندازه تيتراژ مورد توجه مردم قرار نميگيرد» كه همينطور هم شد. "باباشمل"و"قلندر"را هم با او كار كردم و از كارهاي بعد از انقلابش هم بازي در "هزاردستان" را پيشنهاد داد كه آن زمان مساله بيماري همسرم مطرح بود كه مبتلا به سرطان بود كه همه دار و ندارم را خرج او كرده بودم و خواه ناخواه من بايد زياد كار ميكردم و نمي توانستم 2 سال مشغول يك كار باشم، "هزاردستان" 8سال طول كشيد. به او هم گفتم من دوست تو هستم. بچه محل هستيم من چيزي را از تو لاپوشاني ندارم، خيلي بدهكارم، بايد كار كنم. علي هم حرف مرا قبول كرد و چيزي نگفت. ولي به عنوان 2 تا بچه محل و دو تا دوست با هم تماس داشتيم و مرگش هم براي من خيلي سخت بود.علي حاتمي با وسواس عجيبي كار ميكرد و به همين دليل تمام آثارش به يادگار مانده است. *دوبله سال 1322 دوبله در ايران با فيلم سينمايي "دختران فراري"كه توسط دكتر اسماعيل كوشان در تركيه صداگذاري فارسي شد، شكل گرفت و مرحوم عطاالله زاهد از پايه گذاران آن بود و من هم از اولينها در اين رشته هستم و با اينكه روزها و شبهاي من در اختيار راه آهن ، تئاتر و راديو بود باز هم جذب اين حرفه نوپا شدم و قبل از اينكه كار به تركيه و يا ايتاليا بكشد به اين حرفه مشغول بودم. پرويز خطيبي هم از اولينها بود كه آمد و فيلم دوبله كرد كه به جايي نرسيد و متوقف شد تا كاردر دوبله ايتاليا شروع شد و كساني ايتاليا رفتند و دوره ديدند من هم قرار بود به ايتاليا بروم و در گروه اعزامي انتخاب شده بود ولي روز حركت را ناگهان اعلام كردند كه درست روز عروسيام بود و متأسفانه نتوانستم بروم. فيلمهاي فارسي كه آنجا دوبله و وارد ايران ميشد براي صاحبانش صرف نميكرد و به فكر افتادند كه خودشان در ايران كاري بكنند كه از سال 1340 شروع كردند و دوبلورهاي خوبي پيدا شدند و خيلي زود دوبله فارسي در ايتاليا حذف شد و دوبله ايران پا گرفت. سال 1342 "انجمن گويندگان و سرپرستان گفتار فيلم" تشكيل شد كه هنوز هم هست و دوبله ما در بالاترين سطح قرار داشت و بهترين دوبله دنيا شناخته شد كه متأسفانه الآن شايد پائينترين دوبله دنيا را داريم. پيشكسوتان دوبله احمد رسولزاده ،خسروخسروشاهي، منوچهر اسماعيلي، عزتالله مقبلي ، چنگيز جليلوند، خانم نوراللهي ، تاجي احمدي ، ايرج دوستدارو منوچهر نوذري بودند كه متأسفانه بعضيها فوت كردند و عدهاي هم از ايران خارج شدند. بيشتر تخصص من در دوبله به خاطر صداسازي بود و چون اين توان را داشتم بيشتر كارتون دوبله مي كردم ومعروفترين كارتوني كه كار كردم "پينوكيو" بود كه جاي "پدر ژپتو" با صداي بم و ملايم و روباه مكار با صداي تيز صحبت كردم و كمي هم مايه رشتي به آن داده بودم. كنعان كياني هم در پينوكيو رل گربه نره را ميگفت. شايد قبول نكنيد و اين را برويد تحقيق بكنيد. "پينوكيو" دوبله نميشد وبراي اينكه ديالوگ نداشت يك سال مانده بود. چون تمام فيملهايي كه ايران از هر كشوري ميخريد، ديالوگ هم با آن بود .حالا فرانسه بود ديالوگ فرانسوي و آلماني بود ديالوگ آلماني داشت. مترجم ترجمه ميكرد و به مدير دوبلاژ ميداد ، بعد از يك سال، "آركادمي" كه صاحب تلويزيون فيلم بود گفت: اينها را بدهيد تلويزيون. ما نميتوانيم دوبله كنيم،.من ، كنعان كياني و خانم نادره و خانم ناهيد اميريان گفتيم با بديهه سازي اينها را ضبط كنيم و ببينيد چه طوري است. گفت: ضبط كنيد. ما ضبط كرديم البته 4،5 بار اين فيلم را ديديم، اين ميكس شد و همه چيز آماده شد برد تلويزيون، گفت آقا ايني كه هست ميخواهيد بخواهيد، نميخواهيد بياييد فيلمتان را ببريد. 26 تا فيلم نيم ساعته بود وقتي گوش كردند گفتند: ما همين دوبله را ميخواهيم. آن موقع نيم ساعته 120 تومان، يكساعته 240 تومان بابت دوبله ميدادند. گفتيم: «ما داريم با بديههسرايي پر ميكنيم» پس دستمزد را دو برابر كردند، همين رفت آن طرف و شهرت پيدا كرد، ببينيد چه كساني بودند؟ كساني كه كارشان كارتونگويي بود. خانم ناهيد اميريان الان نوه دارد ولي صدايش عين سوزن است و هنوز آن صدا را دارد، "صادق ماهرو" هم بود و "گوريل انگوري" را ميگفت اصلا "ماهرو" شهرت "گوريل انگوري" را بالا برد ، ولي الان متاسفانه ايران نيست. خود ناصر طهماسب يكي از كارتونگوهاي خوب مملكت ما ديگر كار نميكند و برايش كار نميبرند. بيشتر ُرلهاي بزرگ من در انيميشن بود كه "عليبابا" و "پسر دريا" هم از جمله آنها است. *تبعات خواندن پيش پردهها در سالهاي 1323 تا پيش از انقلاب اكثر پيشپردههايي كه ميخواندم شديداً سياسي بودند و باعث شده بود بارها مرا بُردند و كتك زدند و مجروحم كردند به خصوص قوامالسلطنه مرا خيلي اذيت كرد و حتي يكبار من را 6 ماه به كرمان تبعيد كردند كه اگر "محمد مسعود" مدير روزنامه "مرد امروز" نبود، مرا همان موقع به آنجا ميبردند و 6 ماه براي جواني مثل من كه شايد 25،26 سالم بود، خيلي سخت بود. بخصوص اينكه ورزش و فعاليتهاي هنريام را از دست ميدادم. اما با همه اين مشكلات دست از كار نميكشيدم و حتي يادم ميآيد. يك شب ساعت 11 من را در كوچه ملي گرفتند كه فرار كردم ولي باز هم گرفتند و از اين چاقوكشها و اوباشهايي بودند كه قوامالسلطنه كنار خودش جمع كرده بود و طوري مرا زدند كه تا صبح بيهوش شدم. البته من ورزش سنگين مي كردم و اين كتكها براي من چيزي نبود و عادت هم كرده بودم. *راه اندازي باشگاه راه آهن در سال 1332 تيم فوتبالي درست كردم و ميرفتيم زمين راه آهن كه خاكي و سنگلاخ بود و با بچهها كار ميكرديم. روزي آقاي شيك پوشي آمد و ما داشتيم با دستمان سنگها را بيرون ميبرديم. پرسيد: چه كار ميكنيد؟ گفتيم: ميخواهيم زمين را درست كنيم تا فوتبال بازي كنيم. گفت: شما بگيريد بنشينيد. دستور داد مثل برق كارگرها ريختند. آن شخص رييس كل راه آهن بود كه همان موقع گفت: ميتواني براي راه آهن تيم درست كني؟ گفتم: «بله ، ما در شهرستانها بازيكنان خيلي خوبي داريم فقط شما انتقال به تهران را ممنوع كرديد» كه او دستور داد و ما تلفن كرديم آمدند شخصي كه به آقا مدد معروف بود در اين زمينه خيلي به ما كمك كرد و حق بزرگي به گردن فوتبال مملكت ما دارد. بازيكنان زيادي جذب كرديم و اين شد ريشه باشگاه راه آهن. همان زمان بلافاصله به استخدام راه آهن درآمدم و سرپرست اداره كل خط و امنيه راه آهن بودم و بعد از 32 سال بازنشسته شدم. خودم هم در تيم بازي مي كردم و كاپيتان بودم ومربي هم بودم.دو بار هم سرپرستي تيم را بر عهده داشتم. همان تيم ادامه پيدا كرد و تا به امروز رسيد. اين روزها هم نتايج تيم را تعقيب ميكنم، مرتب خبرها را ميخوانم تا ببينم در فوتبال به كجا رسيدهايم. ميتوانم بگويم از من قديميتر تماشاچي فوتبال در ايران نيست. يكبار در زمان دكتر دادكان خواستند مراسمي در بازي پرسپوليس و استقلال بگيرند و از من و يكي از طرفداران استقلال كه قرار بود قديميترين باشيم، تقدير كنند كه براي استقلال كسي را پيدا نكردند. تا بالاخره دكتر دادكان از رياست فدراسيون فوتبال كنار رفتند و موضوع منتفي شد. تا سال گذشته هم براي ديدن بازيهاي پرسپوليس استاديوم ميرفتم. ولي از امسال ديگر نمي روم و از تلويزيون مي ببينم، براي اينكه آنجا كه ميروم پرسپوليس گل كه ميزند 30 نفر ميريزند، رو كله من بدبخت. فكر نميكنند من پير شدم، تحمل ندارم. يا تيم كه گل ميخورد داد وهوار كه آقا تو كه با باشگاه طرفي و ميروي و ميآيي چرا هيچي نميگويي؟ در حاليكه من چه كاره هستم؟! ادامه دارد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]
صفحات پیشنهادی
رو در رو با مرتضي احمدي
رو در رو با مرتضي احمدي-مرتضي احمدي از بازيگران پيشكسوت سينما، تئاتر ، تلويزيون و راديو كه از اولين پيش پرده خوانها و دوبلورها نيز محسوب ميشود. او متولد 10 ...
رو در رو با مرتضي احمدي-مرتضي احمدي از بازيگران پيشكسوت سينما، تئاتر ، تلويزيون و راديو كه از اولين پيش پرده خوانها و دوبلورها نيز محسوب ميشود. او متولد 10 ...
ديدار برادر احمدی نژاد با لاريجاني
رو در رو با مرتضي احمدي-مرتضي احمدي از بازيگران پيشكسوت سينما، تئاتر ، تلويزيون و راديو كه از اولين ... علي يك برادر و يك خواهر داشت كه برادرش حسين هنوز هم با ...
رو در رو با مرتضي احمدي-مرتضي احمدي از بازيگران پيشكسوت سينما، تئاتر ، تلويزيون و راديو كه از اولين ... علي يك برادر و يك خواهر داشت كه برادرش حسين هنوز هم با ...
«گل آقا» و «مرتضي احمدي»
«گل آقا» و «مرتضي احمدي»-خبرگزاري فارس: نخستين جشنواره فيلمهاي كمدي گل آقا 16 آذرماه با تجليل از «مرتضي احمدي» هنرمند پيشكسوت ... رو در رو با مرتضي احمدي ...
«گل آقا» و «مرتضي احمدي»-خبرگزاري فارس: نخستين جشنواره فيلمهاي كمدي گل آقا 16 آذرماه با تجليل از «مرتضي احمدي» هنرمند پيشكسوت ... رو در رو با مرتضي احمدي ...
دیدار کاشانی با قدیمیترین هوادار پرسپولیس
دیدار کاشانی با قدیمیترین هوادار پرسپولیس مرتضی احمدی بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون، خواننده ضربی خوانی (رو حوضی) و گوینده است و در تیم فوتبال راهآهن ...
دیدار کاشانی با قدیمیترین هوادار پرسپولیس مرتضی احمدی بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون، خواننده ضربی خوانی (رو حوضی) و گوینده است و در تیم فوتبال راهآهن ...
یک درخواست از دوستانی که کارت TV با قدرت Capture خوب دارند
از دوستان اگه کسی امکان Capture و آپلود رو داره ، لطفا زحمتش رو بکشه. ... گفتنی است در هر دو نسخه ویدئویی و تلویزیونی، از حضور استاد مرتضی احمدی بعنوان راوی ...
از دوستان اگه کسی امکان Capture و آپلود رو داره ، لطفا زحمتش رو بکشه. ... گفتنی است در هر دو نسخه ویدئویی و تلویزیونی، از حضور استاد مرتضی احمدی بعنوان راوی ...
استيضاح وزير و چالشهاي پيش رو
استيضاح وزير و چالشهاي پيش رو -استيضاح وزير و چالشهاي پيش رو مجلس هفتم در ... كار خويش قرار داد و در اين ميان، استيضاح مرتضي حاجي، وزير وقت آموزش و پ. ... علي احمدي، وزير آموزش و پرورش با 82 امضاء روز چهارشنبه اعلام وصول شد تا بدين ...
استيضاح وزير و چالشهاي پيش رو -استيضاح وزير و چالشهاي پيش رو مجلس هفتم در ... كار خويش قرار داد و در اين ميان، استيضاح مرتضي حاجي، وزير وقت آموزش و پ. ... علي احمدي، وزير آموزش و پرورش با 82 امضاء روز چهارشنبه اعلام وصول شد تا بدين ...
مرتضي نبوي احمدي نژاد بيشترين رأي را دارد
مرتضي نبوي احمدي نژاد بيشترين رأي را دارد-مرتضي نبوي احمدي نژاد ... وحدت برسند در اين صورت اگر اصولگرايان با تكثر نامزدها رو به رو باشند، نتيجه چه خواهد بود؟
مرتضي نبوي احمدي نژاد بيشترين رأي را دارد-مرتضي نبوي احمدي نژاد ... وحدت برسند در اين صورت اگر اصولگرايان با تكثر نامزدها رو به رو باشند، نتيجه چه خواهد بود؟
من و زندگي، خاطرات مرتضي احمدي
«مرتضي احمدي» در اين کتاب با بياني شيرين به شرح خاطرات قديم و دوران کودکي ... تنها بازيگر نقش کمدي آن من بودم از آنجا که ديدن نمايش هاي رو حوضي براي من تجربه ...
«مرتضي احمدي» در اين کتاب با بياني شيرين به شرح خاطرات قديم و دوران کودکي ... تنها بازيگر نقش کمدي آن من بودم از آنجا که ديدن نمايش هاي رو حوضي براي من تجربه ...
شكرستان ؛ دريچهاي رو به دنياي انيميشن
شكرستان ؛ دريچهاي رو به دنياي انيميشن-شكرستان ؛ دریچهای رو به دنیای ... آدمها میتوانند با اشیاء و حیوانات و گیاهان صحبت كنند و زندگی دیگر موجودات نیز از شكل نباتی و ... راوی شكرستان مرتضی احمدی است كه مخاطبان بزرگسال دنیایی از او خاطره دارند.
شكرستان ؛ دريچهاي رو به دنياي انيميشن-شكرستان ؛ دریچهای رو به دنیای ... آدمها میتوانند با اشیاء و حیوانات و گیاهان صحبت كنند و زندگی دیگر موجودات نیز از شكل نباتی و ... راوی شكرستان مرتضی احمدی است كه مخاطبان بزرگسال دنیایی از او خاطره دارند.
مرتضي نبوي در گفت و گو با ايرنا: دوم خرداديها به وحدت ...
13 ا کتبر 2008 – مرتضي نبوي در گفت و گو با ايرنا: دوم خرداديها به وحدت نميرسند/احمدي ... سختي را پيش رو داريم نبوي گفت: در انتخابات مجلس ميشد تفاهمي كرد تا ...
13 ا کتبر 2008 – مرتضي نبوي در گفت و گو با ايرنا: دوم خرداديها به وحدت نميرسند/احمدي ... سختي را پيش رو داريم نبوي گفت: در انتخابات مجلس ميشد تفاهمي كرد تا ...
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها