واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: ترقيعه زير ترجمه خلاصهواري از نقد عبدالرحمن بدوي (2002 - 1917) فيلسوف مصري از كتاب تلخيص ابن سينا از «فن شعر» ارسطو ميباشد.نويسنده داراي 150 اثر فلسفي و متاثر از هايدگر؛ فيلسوف بزرگ آلماني است. بدوي تحصيلات عاليه خود را در آلمان و اتريش گذراند. عنوان پايان نامه دكتري وي «الزمن الوجودي» بود كه طه حسين تعليقهاي بر آن نوشت و در آن آمده است كه: «براي اولين بار يك فيلسوف مصري ميبينم كه در آن مشكل مرگ را در فلسفه وجودي و در زمان وجودي به بحث گذاشته است. عبدالرحمن بدوي از سال 1973 به مدت يك سال به عنوان استاد ميهمان در دانشكده الهيات دانشگاه تهران حضور به هم رسانيده بود. وي جزو 50 شخصيت تدوين كننده قانون اساسي مصر در سال 1953 است. اولين كتاب وي باعنوان نيچه در سال 1939 منتشر شد. وي داراي تاليفاتي به زبانهاي فرانسوي، اسپانيايي، آلمان و انگليسي است. بدوي در 85 سالگي در قاهره دار فاني را وداع گفت. شايد آنچه در نقد كتاب تلخيص ابن سينا از «فن شعر» ميآيد موجبات غضب پيروان ابن سينا را فراهم سازد. نقد ما به خاطر اينست كه اولا؛ ابن سينا وعدههايي به ما داده است كه هيچ كدام از آنها را عملي نكرده است و ثانيا؛ كوتاهي ابن سينا تبعات و عواقب وخيمي را براي ادبيات عرب در پي داشته است. و اما وعدههايي كه در پايان تلخيص كتاب «فن شعر» ارسطو توسط ابن سينا گفته شده است از جمله [نقل قول] «قسمتي نيك از اين بحث باقي مانده است» و اين سخن ما را به سخني كه ايشان در آغاز منطق المشرقين آورده، رهنمون ميسازد، كه در آنجا نيز ما را به پرداختن به منطق جديد و نوآوري در آن برخلاف سنت ارسطويي وعده داده است؛ سپس از اين نوآوري منصرف ميشود؛ با بهانه اينكه نميخواهد با اهل زمانه خودش مخالفت كند. مبالغه و گزاف نيست، اگر ما ابن سينا را به دادن شعارهاي بزرگ و غيرواقعي متهم كنيم. همه ما جايگاه ويژهاي را كه كتاب «فن شعر» ارسطو در عصر جديد به دست آورده را ميدانيم و نيز واكنشها و عكس العملهاي گوناگوني كه در مقام نفي و تأييد آن برآمده را ميشناسيم! كتاب «فن شعر» ارسطو چه تاثيري بر پيشرفت و سير ادب عربي دارد؟ شايد كسي بگويد؛ شرايط حاكم بر جهان اسلام با شرايط موجود در اروپا پاك متمايز است و اگر آنچه بر يكي اتفاق افتاده بود را بر ديگري نيز حمل كنيم، امري بس دشوار و لايطاق است. اگر قائلان به اين مقوله برآنند كه شعر و ادب عربي يا فارسي به صورت اجمالي نمايشنامه و تئاتر را نميشناسد و عرب به خاطر عدم آشنايي با مسائل مطرح شده در كتاب «فن شعر»، از آن بهره كافي را نبردهاند؛ بهترين جوابي كه به اين ادعا ميتوان داد اينست كه: اين وضعيت، مشابه همان وضعيتي كه در دوره ميانه در اروپا و آغاز دوره رنسانس رخ داده بود. در آن دوره هيچ گونه نمايشنامهاي با زبان اروپايي وجود نداشت و آن نمايشنامههايي كه با عنوان «رازها »les misteres معروف است در واقع همان نمايشنامههاي هنري كه ارسطو گفته نيستند، بلكه نمايشنامههاي ديني هستند كه از كمترين ارزش تخيلي برخوردار نبودهاند. ديگري ميگويد: «دليل عدم استفاده عرب از كتاب «فن شعر» بخاطر ترجمه نادرست و نارساي آن است و همچنين شرحهاي مفيدي همچون شرح «اسكندر افروديسي» بر آن صورت نگرفته است» البته اين بهانه نادرستي است، اما انصافا ترجمه «ابي بشر متي بن يونس القنائي» ترجمه نارسايي است مخصوصا در ترجمه اصطلاحات اصلي همانند «تراژدي و كمدي» كه آنها را به ترتيب «مدح و هجا» ترجمه كرده است. البته اينگونه موارد نادر و شاد هستند و اگر ترجمه متني نارسا بوده است محصور به كتاب «فن شعر» نيست بلكه به اغلب كتب ارسطو سرايت كرده است و مخصوصا كتاب «السوفسطيقا» كه چهار نوبت ترجمه شده ولي سقيمالعباره مانده است. ضمنا ترجمههاي عربي صورت گرفته از كتاب «فن شعر» براساس يك نسخه خطي كه شايد به قرن ششم ميلادي برميگردد صورت گرفته است. پس از ملاحظه ترجمه عربي برگردانده شده از سرياني و تطبيق با متن يوناني به عينه ميبينيم كه بهره عربها به نسبت اروپاييهاي دوره رنسانس از كتاب «فن شعر» به مراتب پررنگتر است و اينجا هيچ حاجتي به اقامه حجت در رابطه با اختلاف بين شرايط موجود درجهان عرب و اوضاع اروپا نيست و تمام علت در تفاوت برداشت ذوعقولي است كه به اين اثر پرداختهاند و اگر براي ملت عرب، تقدير موفقيتي همچون موفقيت «فرانچسكو روبرتلي»Robertelli را رقم ميزد ، شايد شاكله ادبيات عرب دگرگون ميشد. و شايد شاعر بودن ابن سينا، گناه وي را در اين باب دو برابر ميكند و بر او لازم ميبود كه شعر را درك ميكرد و جايگاه و مكانت آن را ميشناخت و شعرا را به اين بخشهاي مهم كه در جهان غرب نا آشنا بودند آگاه ميساخت. در بررسي تفصيلي تلخيص ابن سينا از كتاب «فن شعر» ارسطو، موارد ذيل روشن ميشوند: اولا: ابن سينا سعي كرده كه فقط تلخيص صرف كند و اين تلاش وي در موارد ذيل نمايان است: الف) ذكر شواهدي از شعر عربي؛ كه البته ابن سينا اين مساله را به خوبي پوشش نداده است و شايد ابن رشد در اين ناحيه به خاطر احاطه كامل و پرداخت تطبيقي آنچه كه ارسطو در مورد شعر يوناني انجام داده با همتاي خود يعني شعر عربي، موفقتر باشد در حالي كه شواهدي كه ابن سينا آورده محدود به مقدمه آن تلخيص است. ب) استناد به صورتهايي كه اتباع «ماني» در باب محاكاه آوردهاند؛ و اين بيانگر اين است كه ابن سينا معرفت كافي به مكتب «ماني» داشته است و اين قضيه، انتقاد به ابن سينا را سنگينتر و دو برابر ميكند. ج) يك بار هم «كليله و دمنه» را ذكر كرده و بين آن و افسانههاي مورد استفاده در نمايشنامهها و داستانهاي شعري/حماسي مقايسهاي انجام داده است و كاش اين موضوع را تفصيلا مورد بررسي قرار ميداد، خصوصا در رابطه با افسانههاي ايراني همچون «هزار افسانه» وي فقط به اين مورد اكتفا كرده است كه «افسانههاي موجود در شعر بايد به سمت خيال و تخيل پيش رود، در حاليكه افسانهها در كليله و دمنه گرايش به نظريه پردازي دارند» كه نظر درستي است. ثانيا: ابن سينا معاني اصلي كتاب فن شعر را به خوبي دريافته و بنحو احسن تلخيص نموده است. وي تراژدي را به خوبي تعريف كرده است: «تراژدي، يك محاكاه داراي فضيلتي كامل و مرتبهاي عالي است وروي جزييات از جهت ملكه و نه از جهت فعل تاثير مستقيم دارد...» وي به تقسيم بنديها به شكل احسن پرداخته است؛ هميشه اصطلاح تراژدي را به كار ميبرده و خطا بودن اصطلاح مدح را گوشزد ميكرده است. ثالثا: ابن سينا به خاطر فهم درست از كتاب فن شعر به فرق بزرگ بين شعر عربي و يوناني پي برده است. در نظر وي شعر يوناني از افعال و اخلاق بحث ميكند در حاليكه شعر عربي موضوعي و انفعالي است. البته آنچه از تلخيص ابن سينا برميآيد اين است كه وي در معرفت و شناخت شعر يوناني تلاش كمي انجام داده است. البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه ابن سينا در باب مقدمات تراژدي و در باب محاكاه و در باب ايقاع، يك صورت واضح و روشني از ويژگيها را ارائه نموده است. در حين بررسي منابع مورد استفاده ابن سينا در تلخيص اين كتاب فقط به دو رفرنس برميخوريم: 1- «في الشعر» ارسطو 2- «مقاله في قوانين صناعه الشعراء» فارابي در بعضي موارد كلام ابن سينا مبهم مانده است و اين به دليل اينكه نظر فارابي را به صورت فشرده بيان نموده است و بدون اطلاع از آراء فارابي، فهم و درك كامل سخن ابن سينا مشكل ميشود. پس فارابي اين احاطه به جزييات و تقسيمات را از كجا فرا گرفته است؟ 1- از طريق آشنايان با شعر يوناني همچون «يوحنا بن حيلان» 2- دسترسي به تعليق و شرح «ثامسطيوس »Theistius بر كتاب فن شعر ارسطو 3- استفاده و بهره بردن از كتاب ارسطو در صناعت شعر كه توسط ابو بشر متي بن يونس ترجمه شده بود. اما مشكلي كه در مقاله فارابي وجود دارد در بيان بعضي از واژههاي يوناني است؛ مثل كلمه «ايني» [واژه يوناني] كه تعريف آمده از فارابي، تصحيح آن را به كلمه ايفي يعني حماسي غيرممكن ميكند. پس ابن سينا اين تقسيمات را بدون كم و كاست و بدون توضيح معنايي يا نقدي آنها را از فارابي نقل و اقتباس كرده است و شايد در اكثر مسائل فلسفي، ابن سينا بدون خواندن يا فهميدن آثار فارابي، فهم مسائل كتاب فن شعر برايش ميسر نميبود. چرا كه فارابي متخصصترين فيلسوف در تمدن يوناني بود. با آغاز فصل دوم كتاب، ابن سينا شروع به تلخيص پي در پي متن ارسطوطاليس ميكند كه در برخي موارد احيانا تكرار و تداخل ديده ميشود. او در فصل دوم به ذكر اقسامي كه در فصل اول آورده بود همچون درام، تراژدي، كمدي ميپردازد و به محاكاه نيز اشارهاي ميكند كه يك نكته گرانبهايي در مورد مقارنت بين شعر يوناني و عربي در پي دارد. در نتيجه تلخيص ابن سينا از كتاب فن شعر به اين مطلب ميرسيم كه شعر يوناني شعر ارادي و مشوق فعل عمومي است در حالي كه شعر عربي شعري عاطفي، ذاتي و متعلق به محدوده شخصي شاعر ميباشد. ابن سينا در جريان تلخيص به اين نتيجه رسيده بود كه ارسطو در قواعدش، ويژگيهاي شعر يوناني را استقراء كرده است و نميتوان آن را بر شعر ديگر ملل منطبق نمود و اين كوتاهي فهم ابن سينا را در دريافت متن ارسطو ميرساند. شايد ابن سينا احساس ميكرد كه در صورت پرداختن به همه نمونهها و شواهدي كه ارسطو بيان كرده خواننده خود را از دست ميدهد و اگر اطاله كلام كند تفسير تراژدي و كمدي مورد توجه و فهم عرب قرار نميگرفت! پس منصرف شدن ابن سينا از پرداختن به تمام نظريات ارسطو غريب و نامانوس است. بنابراين از ابن سينا نبايد انتظار داشته باشيم كه به قضاياي همچون «تطهير»، «وحدت موضوع و زمان و مكان» يا «موازنه بين حماسه، غصه و اندوه» بپردازد كه اروپاييان را به خود مشغول ساخته بود. و اين مساله مستلزم اين ميباشد كه فرد بايد به دانش نمايشنامه و تئاتر احاطه داشته باشد، كه در ابن سينا تحقق نيافته بود و شايد تمامي مترجمان يوناني به عربي در اين مورد در تنگنا باشند و پژوهشهاي آنان محصور به متون نحوي بود و كتب ارزشمند ادبي يوناني نظر آنها را جلب نميكرد. عبدالرحمن بدوي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 923]