واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بهارك محمودي اولين بار تصوير اخمآلودش را در عكسي از فيلم «از كنار هم ميگذريم» به ياد ميآورم، بعد از آن چهره مهربانش را در «فرش باد» ديدم و بالاخره صداي صميمياش را در اين گفتگوي تلفني شنيدم. اما فريبا كامران، به غير از اين سالهاست در عرصه تئاتر مشغول فعاليت بوده و بعد به عالم سينما قدم گذاشته است. آخرين كار صحنه او نيز «ايوانف» به كارگرداني احمد زنجانپور بوده است كه با استقبال فراواني روبهرو شد و عنوان پرفروشترين تئاتر فصل را از آن خود كرد. به بهانه اكران «فرش باد» با او گفتوگويي انجام داديم كه ميخوانيد. ● حالا كه اجراي «ايوانف» به پايان رسيده مشغول چه كاري هستيد؟ ● هيچ كار، فعلاً بيكارم و در حال استراحت. ● چطور شد سر از تئاتر درآورديد؟ ● خوب، من اصلاً كارم را از تئاتر شروع كردهام. سالها در اين عرصه مشغول به كار بودم. فقط سال ۱۳۷۱ بود كه در سينما فيلم «جاده عشق» را به كارگرداني رجب محمدين كار كردم. ● در اين كارنامه متنوع اما كمرنگ كار تلويزيوني هم وجود دارد؟ ● بله، خيلي كم. سالها پيش در سريال «پهلوانان نميميرند» به كارگرداني حسن فتحي كار كردم. پيش از آن هم نقشي در سريال «همسايهها» داشتم. ● اين كمكاري يا به قولي گزيدهكاري براي چيست؟ ● درست است كه كارهايم كم بوده اما متنوع است. اصراري ندارم به هر قيمتي بازي كنم. بيشتر عمر بازيگري من در تئاتر گذشته و در اين عرصه به طور متمادي فعاليت كردهام. اين اواخر كه به كارهاي تصويري نزديكتر شدهام، فاصله بين كارهايم هم بيشتر شده. خوب، خود شما بهتر ميدانيد كه در سينما سوژههاي كه براي زنان وجود دارد بسيار محدود است و اين از مهمترين دلايل كمكاري من به شمار ميرود. ● متاسفانه مقوله هنر، بهخصوص بازيگري، آنهم بازيگري تئاتر در ايران بسيار ريسكپذير و بيپشتوانه است. اين كمكاري حتماً پشتوانه اقتصادي ديگري طلب ميكند. آيا شما به غير از بازيگري به حرفه ديگري نيز داريد؟ ● راستش را بخواهيد من كارمند رسمي بانك هستم. هرچند به اين كار علاقهاي ندارم اما همين بيپشتوانه بودن و بيثباتي حضور در سينما و تئاتر، مرا وادار به اين كار كرده. ● پس جالب است كه با اين وجود باز هم تئاتر را ترجيح ميدهيد. ● نه هر دو را دوست دارم. سينما به عنوان يك هنر و صنعت به ثبت تلاش يك بازيگر دست ميزند و همين باعث ماندگارتر بودن آن است. اما تئاتر هنر ناب است كه غنا و اصالت دارد و ماهها جسم و روح بازيگر را تومان در اختيار ميگيرد. ● خوب پس با تعريفي كه بازيگر حرفهاي را قائل به امرار معاش از طريق اين حرفه ميداند، جور درنميآييد. حال، در چنين جايگاهي دوست دارم بدانم آيا گمان ميكنيد كه روزي چهره فريبا كامران بر سردر سينماها به عنوان يك ستاره، باعث بالا رفتن فروش فيلم شود؟ اساساً با مفهوم "ستاره" در اين سينما موافقيد؟ ● هر چند اين مساله خيلي مهم نيست و تاكنون نيز پيش نيامده است. اما اگر اتفاق بيفتد هم دست رد به سينه آن نميزنم و خودم را به دست جريان ميسپارم. ستارهسازي مستلزم يك سيستم درست تجاري است كه متاسفانه در مورد سينماي ايران اتفاق نيفتاده است. ما شرايط درست و متعادلي نداريم، در اين شرايط آدمها درست سرجاي خود قرار نميگيرند و ستاره شدن هم تصادفي ميشود. اساساً "ستاره" مفهوم بدي نيست. در خارج اين مساله كاملاً طبيعي است و بعضي در واقع هنرمند ستاره هستند و از دانش و هوش لازم بازيگري برخوردارند اما در سينماي كليشهاي ايران كه اساساً شرايط طبيعي ندارد سيستم ستاره سازي اصولي نيست البته من قصد زير سوال بردن ذوق بسياري از همكارانم در اين عرصه را ندارم. واقع امر اين است كه ستاره بايد بر اساس تواناييها و دانش و استعداد بازيگرياش ستاره شود كه متاسفانه ضعف شرايط در ايران عمر كوتاه بازيگري را كوتاهتر ميكند. ● بعد از اين همه سوال فراموش كردم بپرسم اصلاً چگونه وارد عالم بازيگري شديد؛ تحصيلات آكادميك داريد يا به طور اتفاقي سر از اين رشته درآورديد؟ ● من از دوران دبيرستان بهگونهاي سينما را دوست داشتم كه حتي واو مجله فيلم را هم جا نميانداختم. اما رشتهام تجربي بود و به اصرار خانواده براي پزشكي درس ميخواندم تا اينكه روزي آگهي كلاسهاي آزاد بازيگري دانشگاه تهران را ديدم و فوراً ثبتنام كردم. اينگونه شد كه بعد از آن رشته خودم را كنار گذاشتم و هنر خواندم و با وجود اين اوضاع بيثبات اصلاً از اين كار پشيمان نيستم. ● آشنايي و تعلق خاطرتان به سينماي ايرج كريمي چگونه صورت گرفت؟ به غير از «از كنار هم ميگذريم» ظاهراً در دو فيلم بعدي او يعني «شب لطيف است» و «چند تار مو» نيز حضور داشتهايد. ● قبل از شروع كار فيلمهاي كوتاه ايشان را ديده بودم كه واقعاً حيران ماندم و تعجب كردم كه چطور ممكن است كارگرداني با چنين ايدههاي نويي كمتر ديده شده باشد. ● سينماي ايرج كريمي سينمايي كممخاطب و به قولي متفاوت است مثلاً همين «از كنار هم ميگذريم» فيلمي كاملاً خاص بود كه مخاطب خاص خود را داشت. ● بله، اما با وجود آن اكران محدود و اطلاعرساني ضعيف بازتاب خوبي داشت و من خوشحال بودم كه با وجود اين ويژگي تماشاگر به اصطلاح غيرحرفهاي سينما هم با آن ارتباط برقرار ميكند. بدون تعصب ميگويم؛ به نظر من «از كنار هم ميگذريم» فيلمي كاملاً ايراني، خاص و بهدور از كليشه بود كه فيلمسازي چون كريمي ريسك ساخت آن را پذيرفت و موفق هم شد. او اينگونه فيلم ساختن را انتخاب كرده و اگر شرايط همراهياش كند آن را ادامه خواهد داد. ● از ژاله مدرن در «از كنار هم ميگذريم» تا فريباي سنتي در «فرش باد» فاصله زيادي وجود دارد. چگونه سعي در پر كردن اين فاصله و جا افتادن در هردوي اين موقعيتها كرديد؟ ● خوب، من به عنوان بازيگر بايد خودم را به فضاي كلي كار نزديك كنم و چيزي را كه كارگردان از من ميخواهد اجرا كنم. ژاله در «از كنار هم ميگذريم» به عنوان زني امروزي كه خصوصياتي مدرن دارد، انسان سردي است كه با خود درگير است. به دليل خصوصيات فيلمنامه، بازيگر در اين نقش مجبور است درونيتر بازي كند چون از نظر فيزيكي قدرت مانور ندارد و همه نماها تقريباً بسته است و همين به نوعي محدوديت ايجاد ميكند. اما «فرش باد» اينگونه نبود. فيلمي معمولي و داستانگو بود كه چنين خصوصياتي نداشت. بههرحال حركت در مسير فيلمنامه صورت ميگيرد. ● اين كمرنگي حضور فريبا در «فرش باد» و بازي در نقش شخصيتي، كه به عنوان يك زن معمولي و سنتي، كاملاً قابليت ناديده گرفته شدن در سينماي ايران را دارد، شما را نگران نكرد؟ ● كم بودن نقش مهم نيست، بيتاثير بودنش مهم است. بله، در طرح اوليه اين مشكل وجود داشت. اما با اعتمادي كه به گروه داشتم و تغييراتي كه فيلمنامه در طول كار كرد، شخصيت فريبا پررنگتر شد و به نظرم ميرسد خوشبختانه نسبت به عادي بودن نقش چندان منفعل از آب درنيامده. بههرحال «فرش باد» فيلمي است كه شخصيتهاي متعددي دارد. شايد بيشتر از اين نميشد روي يك نفر تاكيد كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]