واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: :بيش از 2 دهه است که عادت کرده ايم هر روز خبر اهداي جايزه به فيلمي ايراني از سوي يک جشنواره خارجي را در روزنامه ها و خبرگزاري هاي مختلف ببينيم و بخوانيم و احتمالا کمي ذوق کنيم. آن طور که به نظر مي رسد اين روند همچنان ادامه خواهد داشت و فيلمسازان ما کمابيش با دست پر از خارج بر خواهند گشت ؛ اما همه حرف همين است که اين جايزه ها تا چه اندازه در سمت و سو دادن به جريان سينماي ايران موثر بوده اند و اگر سينماي ما به دام جشنواره هاي رنگارنگ خارجي نمي افتاد، آيا وضعيت بهتري در حال حاضر نداشت؟ شايد اين سوال طرح شود که اگر اين جوايز نبودند، آثار سينمايي ما و اصولا فرهنگ ما آنقدرها که بايد شناخته و ديده نمي شد؟ اما اين تنها يک سوي قضيه است ؛ چراکه محتواي آثار جايزه گرفته ، نشان داد که تا چه اندازه فيلمسازان مطابق سليقه جشنواره هاي خارجي ، فيلمي را جلوي دوربين مي برند و آثار توليد شده بسياري هم تنها با اين سودا که زماني در جشنواره هاي خارجي مورد توجه قرار گيرند، بدون کمترين توجه به علاقه هاي مخاطب داخلي پخش نشده و مطرود در گوشه انبارها خاک مي خورند. جواد شمقدري ، مشاور هنري رئيس جمهور و کارگردان سينماي ايران در پاسخ به اين سوال «جام جم» که جشنواره هاي خارجي در سمت و سوق دادن سينماي ايران چقدر نقش دارند، مي گويد: هنرمند مايل است ديده شود و اثر او مورد توجه ديگران قرار بگيرد. جشنواره هاي جهاني از اين نياز بهترين بهره برداري را مي کنند. آنها فيلمهايي که اهداف سياسي و فرهنگي آنان را پوشش مي دهد و به عنوان يک ابزار تبليغي و فرهنگي مي تواند براساس نظام سلطه و تقويت و تجليل آن و در مقابل به تحقير و تخريب ملتهاي آزاده و حرکتهاي آزاديخواهانه و استقلال طلبانه آنان بپردازد، مورد توجه قرار مي دهند و با مطرح کردن اين نوع فيلمها و فيلمسازانش عملا جرياني از فيلمسازي را در کشورهاي هدف و مورد نظر خود تقويت ، ساماندهي و گسترش مي دهند. مشاور رئيس جمهور در ادامه مي افزايد: اين سناريو عينا سالهاست که در سينماي ايران نقش جدي و اساسي را بازي کرده و نه تنها موفق شده اند تصويري سياه و نابهنجار از وضعيت اجتماعي ايران اسلامي و باورهاي فرهنگي انقلاب اسلامي را در اذهان مخاطبان جهاني ثبت کنند؛ بلکه عملا استعدادهاي هنري اين مرز و بوم را به هدر داده اند و فيلمسازان وطني را به خدمت گرفته اند و آنها را بازيچه اهداف ستيزه جويانه خود در مقابل ملت بزرگ ايران و آرمان هاي آن قرار داده اند و در پشت سر اين فيلمها به تخريب چهره ايران اسلامي و ناتواني و عقده گشايي هاي خود، عمق و وسعت بيشتري داده اند و از سوي ديگر نگذاشته اند سينما که زبان موثر و ماندگار روزگار ماست در خدمت انعکاس پيام انقلاب اسلامي درآيد.در مقابل اين نگاه هستند کساني که به موضوع جور ديگري مي نگرند. ابوالفضل جليلي ، فيلمسازي که پاره اي از فيلمهايش در جشنواره هاي خارجي موفق به کسب جايزه شده اند در اين باره مي گويد: «جشنواره» ايراني و خارجي ندارد. جشنواره ، جشنواره است و هر جشنواره اي قوانيني دارد و تعريفي. چه ايراني و چه خارجي. مثلا جشنواره محيط زيست ، تعريفش اين است که فيلمهايي را مي پذيرد که درخصوص تخريب محيط زيست ساخته مي شود. حالا اين فيلمها در ايران ساخته مي شوند يا در اروپا يا در امريکا، ما نمي توانيم بگوييم اين جشنواره خواسته که فيلمساز ايراني ، فيلمي درخصوص تخريب محيط زيست در ايران بسازد که جايزه بگيرد. ديدگاهي وجود دارد که مي گويد، هر جشنواره اي موضوع خاصي را دنبال مي کند و فيلمهايي را که با اهدافشان همخواني دارد، انتخاب و در نهايت به يکي از آنها جايزه مي دهد، اما اين طور نيست که مثلا فلان جشنواره بيايد و بگويد، فلاني لطفا برو و فيلمي اين چنيني بساز. درست مثل جشنواره هاي خودمان مثل جشنواره پليس ، جشنواره رشد، محيط زيست و... اما نکته جالب اين است که اين اتفاق در رابطه با فيلمهاي فرهنگي مي افتد و هيچ کس هيچ مشکلي حتي با مزخرف ترين فيلمهاي تجاري که بسياري از اين مسائلي که درخصوص فيلمهاي فرهنگي در جامعه مشاهده مي کنيد تاثير گرفته از اين نوع فيلمهاست ، ندارد. موضوع هر چه باشد يک واقعيت روشن است و آن اين است که سينماي ايران حال و روز خوبي ندارد و اين طور به نظر مي رسد که بخش بيشتري از توليدات با هدف «جذب مخاطب» که بايد مهمترين بخش توليد و پخش فيلم باشد، ساخته نمي شوند. چگونه است که بخش مهمي از فيلمهاي جايزه گرفته اصلا به نمايش درنيامده اند، اما کارگردانان جايزه گرفته اين فيلمها خبر هميشگي صفحات هنري و سينمايي روزنامه ها هستند؟ آيا جوايزي که به اين فيلمها داده مي شود، واقعي است؟ و فيلمهاي ساخته شده اين چنيني تا چه اندازه موفق به جذب مخاطب مي شوند؟ شمقدري در اين باره مي گويد: بديهي است وقتي نگاه و جهتگيري مبناي ارزش گذاري بر محور اهداف سياسي و تبليغي قرار گيرد، شاخص هاي انتخاب و برتري هم متاثر از آن خواهد بود. مخاطب خارجي چون تصويري واقعي از ايران ندارد و از سوي ديگر هر صبح و شام از سوي رسانه هاي گروهي کشور خود و کانال هاي ماهواره اي ، تصاوير مغشوش و سياه و آشفته از ايران دريافت مي کند با ديدن اين فيلمها که به دست کارگردانان ايراني ساخته شده ، حجت بر او تمام مي شود ضمن اين که ديگر به ايران اسلامي رغبتي نشان نمي دهد و آن را مظهر شرارت مي خواند در عين حال به رسانه هاي خود اعتماد مي کند که اين اعتماد سرمايه خطرناکي است که ممکن است در يک لحظه حساس به پشتوانه آن بزرگ ترين ضربه را به ايران بزند. شمقدري در ادامه مي گويد: اين فيلمها تنها با مخاطب خارجي و ناآشنا به ايران کار دارد چون مخاطب ايران هم اغراق آن را تشخيص مي دهد و هم مي داند اين تصويري غلط از ايران پرعظمت است. اين فيلمها به نوعي يک خودزني و مازوخيسم فرهنگي است که هيچ ملتي از هنرمندانش آن را نمي پسندد. آمار هم نشان مي دهد که اين فيلمها حتي نيم درصد مخاطب ايراني را هم نمي تواند به سالنها بکشاند. با اين همه به نظر مي رسد جايگاه حساس سينماي ايران بايد بيش از اين در مديريت کلان فرهنگي کشور ديده شود. مطمئنا وقتي سينماي ايران يک تعريف جامع و واحد از آني که «بايد باشد» داشته باشد، سريع تر و شکيل تر مي تواند مرحله «گذار» را طي کند تا به «قوام» برسد و اين اميدواري هست که به تبع اين «تغيير» مخاطب هم به دستاوردهاي چنين سينمايي روي خوش نشان دهد. مهدي غلامحيدري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]