تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را رها مكن حتى اگر بعدش شعر باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

Future Innovate Tech

باند اکتیو

بلیط هواپیما

بلیط هواپیما

صمغ های دارویی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799880474




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يادداشتي بر فيلم «يك بار» يك بار براي هرگز


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: يادداشتي بر فيلم «يك بار» يك بار براي هرگز
جواد رهبر

كم كم داشت باورمان مي شد كه دوران طلايي سينماي موزيكال به سر آمده و نمونه هاي درخشان اين ژانر را فقط بايد در سال هاي دور جست و جو كرد و اين وسط غصه مان گرفته بود كه ما فيلم دوستان جوان سهمي از سينماي موزيكال نداريم و شايد هم هيچ وقت نخواهيم داشت.

داشتيم جلوي قديمي ها آرام آرام زبان به اعتراف مي گشوديم كه موزيكال هاي پر زرق و برق عصرمان، يعني مولن روژ (باز لورمن، 2001) و شيكاگو (راب مارشال، 2002 ) هم نتوانستند آن طور كه بايد و شايد ما را تكان بدهند. موزيكال هاي خاص و مستقل هم آنقدر پراكنده و تك تك در مي آمدند كه تاثير شگفت انگيزشان به همان زمان نمايش كوتاه شان محدود مي شد. به همين خاطر بود كه به محض شنيدن نام ژانر موزيكال ناخودآگاه به دنياي يك امريكايي در پاريس (وينست مينلي، 1951) و آواز در باران (استنلي دانن، جين كلي، 1952) پرت مي شديم و تازه اگر كمي خوش حافظه تر بوديم دوباره هوس تماشا كردن هفت عروس براي هفت برادر (استنلي دانن، 1954) و آواي موسيقي (رابرت وايز، 1965) به سرمان مي زد.

اما حالا ديگر دوران غصه خوردن مان به سر آمده و نسل ما هم موزيكالي تلخ و شيرين براي خودش دست و پا كرده كه مي تواند با افتخار به آن بنازد و شك نكند كه فيلم از آزمون گذر زمان سربلند بيرون خواهد آمد. جان كارني با فيلم جمع و جور «يك بار» يك مرتبه همه را شگفت زده كرد. يك بار مثل هر فيلم مستقل و كم خرج ديگري يك دفعه مثل بمبي تركيد؛ همه زبان به تحسين اش گشودند و در آخر سال 2007 هم منتقدان بسياري براي آن جاي ثابتي در فهرست 10 فيلم برتر سال خود باز كردند. تعريف و تمجيدها تا به آن حد رسيد كه مايكل فيليپس آن را برخورد كوتاه (ديويد لين، 1945) قرن بيست و يكم ناميد.

1- دو غريبه در شب

روزي روزگاري در دوبلين پسري (گلن هنسارد) زندگي مي كرد كه تعميركار جارو برقي هاي هوور بود اما چون تمام آمال و آرزوهايش در موسيقي خلاصه مي شد، بخشي از روز و شب كنار خيابان هاي شهر مي ايستاد و گيتار مي زد و آواز مي خواند.

روزها ترانه هاي معروف مي خواند و شب ها ترانه هايي را كه خودش در وصف يار سابق اش ساخته بود چون فكر مي كرد اين ترانه ها در روز شنونده يي ندارند تا اينكه يك شب وقتي يكي از ترانه هاي خودش را مي زند و مي خواند (ترانه يي به نام حرف ات را به من بگو) دوربين رودستي جان كارني - كه با آن تكان هاي متعددش يادآور جنبش دگما 95 و آثار لارس فون ترير دانماركي است- به سمت دختري مهاجر و گل فروش (ماركتا ايرگلوا) برمي گردد و از همين لحظه است كه پسر تلخ انديش، خودباخته و گيتار به دوش داستان اولين شنونده حسابي اش را پيدا مي كند؛ دختري كه مي تواند به او انگيزه كافي بدهد و كوك اش كند.

جان كارني با زيركي تمام از همان صحنه برخورد پسر و دختر دست به آشنايي زدايي از مشخصه هاي رايج ژانر موزيكال مي زند.

كارني دو انسان تنها را در موقعيتي ناخوشايند رو به روي هم قرار مي دهد؛ دختر- و واقعاً آيا مهم است كه پسر و دختر فيلم اسمي ندارند؟- رفتار بي ادبانه پسر را تحمل مي كند و آنقدر پاپي او مي شود تا از زير زبان اش بكشد كه اين ترانه ها را براي چه كسي ساخته و وقتي دست آخر پسر جواب مي دهد، «براي يار سابق ام»، دختر در مي آيد كه «اگر يكي از همين ها را الان برايش بخواني حتماً برمي گرده پيش ات» و در اين لحظه است كه پسر با لحن خاصي مي گويد؛ «نمي خوام برش گردونم،» از همين جاست كه دست پسر رو مي شود و دختر مي فهمد كه پسر هنوز ته دلش شديداً خواهان يارش است اما نياز دارد كسي او را از سردرگمي دربياورد و روبه راهش كند تا هم موسيقي اش را عرضه كند و هم سراغ يارش برود.

اگر وونگ كارواي كراوات و كيف زنانه را وسايل آشنايي مرد و زن همسايه در فيلم در حال و هواي عشق (2000) قرار مي دهد، كارني جارو برقي از كار افتاده هوور دختر را بهانه يي قرار مي دهد تا اين زوج، كه در نگاه اول عاشق هم نشده اند، شانس ديدار مجددي داشته باشند. ديدار مجدد به ديدارهاي ديگر و همدلي هاي موزيكال بيشتري مي انجامد و همين جاست كه كارني راز دل شخصيت هايش را براي ما رو مي كند؛ پسر هنوز ويدئوي روزهاي شاد و سبكسرانه يي را كه با يارش گذرانده جلويش مي گذارد و هر چه مي سرايد و مي خواند خطاب به او و به ياد اوست. از طرف ديگر پسر از دختر مي خواهد روي تمي كه او ساخته شعر بگذارد و دختر هم روي آن تم شعري مي گذارد كه دقيقاً خطاب به نامزدش- دختر داستان يك بچه كوچولو هم دارد- است. (ترانه اگر مرا مي خواهي راضي ام نگه دار) داستان كارني درست اينجا شكل مي گيرد؛ پسر تجربه تلخ عاشقانه يي داشته و يارش او را ول كرده و رفته لندن و از طرف ديگر دختر هم نامزدي دارد كه كاملاً به احساسات و ذوق هنري او بي توجه است و اكنون هم دور از او در جمهوري چك به سر مي برد. طبيعي است كه حالا به واسطه اين همه نقاط مشترك، اين دو كاملاً ناخودآگاه جذب يكديگر شوند.

2- تعميركار رودست خورده و دل شكسته جارو برقي هاي هوور

كارني به پشتوانه تجربه هاي دست اول خودش در زمينه موسيقي كاملاً از ميزان تاثيرگذاري صحنه يي كه پسر و دختر ترانه آرام آرام دل باختن را تمرين و بعد اجرا مي كنند مطلع است. جان با حوصله تمام اجازه مي دهد حوادث روزمره زندگي به رابطه اين دو نفر شكل بدهد و اجراي ترانه ها را بسيار روان و آهنگين در جاي جاي فيلم مي گنجاند.

پسر، حالا كه دلش كمي باز شده، مجذوب سرزندگي و استعدادهاي هنري دختر مي شود و آرام آرام به او دل مي بازد. حتي مي خواهد رابطه يي صميمي تر با دختر داشته باشد اما با پاسخ منفي دختر مواجه مي شود.

و نكته اصلي ماجرا اينجاست كه دختر مي داند جذب پسر شده و به نوعي مرد زندگي اش را پيدا كرده اما جلوي اين احساسش مي ايستد؛ هرچه باشد او هم قصد نداشته كسي را به خود علاقه مند سازد. حكايت ساده يي به نظر مي رسد؛ دو انسان، كه انگار براي هم ساخته شده اند، در بحراني ترين شرايط زندگي شان از لحاظ عاطفي با هم روبه رو مي شوند و ناخودآگاه به سمت هم كشيده مي شوند اما ماجرا پيچيدگي هاي خاص خود را دارد و آن اين است كه پسر و دختر دارند بدون آنكه متوجه باشند (يا شايد هم متوجه اند؟) به هم نزديك مي شوند تا همديگر را به سمت شخص ثالث زندگي شان هل بدهند.

داستاني كه كارني روايت مي كند آنجا جالب مي شود كه پسر آنقدر دلباخته مي شود كه حتي به دختر پيشنهاد مي دهد به همراه بچه اش به لندن بروند و زندگي خوبي شروع كنند. اما دختر اين درخواست او را هم رد مي كند.

البته فقط پسر عاشق نشده و كمي بعد مي فهميم كه دختر هم او را دوست دارد. صحنه يي هست كه پسر از دختر مي پرسد؛ «هنوز نامزدت را دوست داري؟» دختر به زبان چك جواب مي دهد؛ «نه، تو را دوست دارم.» اما نه پسر حرفش را مي فهمد و نه ما در آن لحظه از جمله او چيزي دستگيرمان مي شود و زماني هم كه معني آن عبارت را مي فهميم ديگر فيلم تمام شده و كاري از دست هيچ كس ساخته نيست.

3- دوبليني ها

در شهر دوبليني كه كارني آن را به ياد روزگاران خوش همكاري با گروه فريمز چنين ساده و بي غل و غش به تصوير مي كشد، نشانه هايي از مجموعه داستان دوبليني ها اثر جيمز جويس، نويسنده شهير ايرلندي، به چشم مي خورد.

دوبلين زندان مهاجر گل فروش داستان است كه مقهور سرنوشت خويش شده؛ پس مي ماند تا درجا بزند. عشق پنهان اش به پسر را در دل خودش نگه مي دارد و شايد هم مثل گرتا در داستان مردگان (داستان آخر همان مجموعه) در شبي برفي از عشق آتشين مايكل فيوري (اينجا گلن) به خودش براي شوهرش صحبت كند.

زوج فريم يك بار مثل زوج داستان يك حادثه دردناك جويس هم به دليل شرايط زندگي شان محكوم به جدايي اند اما سمت ديگر ماجرا، پسر به لندن مي رود تا هم يارش را به دست بياورد و هم اينكه به آرزوهاي موسيقايي اش جامه عمل بپوشاند (آرزوهايي كه اگر دختر به آنها بال و پر نمي داد شايد براي هميشه در گوشه و كنار خيابان هاي دوبلين پژمرده مي شدند و مي پلاسيدند).

اين دو از عشق هم مي گذرند - و به نظر مي آيد دختر فداكار اصلي ماجراست - اما تاثير جدايي شان بسيار عميق است؛ حالا هر دو به زندگي هاي خودشان برگشته اند و فقط بايد اين وسط اميدوار بود كه طرف هاي مقابل آنها درك كنند زوج قصه ما چه چيزي را زير پا گذاشتند و برگشتند.

4- خيال زندگي

«يك بار» شديداً از دل برآمده است و دقيقاً هم به همين دليل است كه شديداً بر دل مي نشيند. فيلم روايتگر عشقي ناممكن است كه به واسطه سردي منطق سرش بدجوري به سنگ مي خورد. موزيكالي است عاشقانه، واقع گرايانه و تلخ كه دلداده هايش به نفع يكديگر از هم مي گذرند. اما كمي صبر كنيد، مگر انسان چند بار در زندگي اش زوج مناسب خودش را پيدا مي كند؟ اينجا كارني با تلخي ناتوراليستي فيلمش به ما مي گويد؛ يك بار براي هرگز،

شايد هم پسر و دختر شنيده بودند كه روزگاري مارسل پروست 24- 23 ساله نوشته؛ «جاه طلبي بيش از پيروزي سرمست مي كند؛ همه چيز را آرزو شكوفا، تملك پژمرده مي كند؛ خيال زندگي بهتر از زيستن آن است، هرچند كه زيستن اش هم خيال كردنش باشد...»1

پي نوشت؛------------------------

1- خوشي ها و روزها، مارسل پروست، ترجمه مهدي سحابي، نشر مركز، چاپ اول، 1374
 دوشنبه 31 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن