واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: در راه عشق ما هميشه بود! - نسترن نسريندوست
![](http://www.roozna.com/Images/News/smal_Pic/FootballIran_2008525131033265.jpg)
صداي پرسوز و گداز خواننده در تاكسي ميپيچد: ميخندم و به ياد دوستي ميافتم كه هميشه قسمتي از زندگياش مصداق اين ترانه بود. اين دوست هميشه در راه عشق تا نزديكيهاي وصل ميرسيد ولي هر بار بلايي از بلاياي آسماني راه وصلش را سد ميكرد. كيف پولم را آماده ميكنم و دسته گل را سروساماني ميدهم. نزديكيهاي مقصدم. بالاخره رسيديم به آخرين مسيري كه روي كاغذ نوشتهام. راننده ميپرسد از كدام طرف بروم؟ ميگويم من تا بهحال به اين خيابان نيامدهام. از برخي افراد سوال ميكند و هر كس آدرسي ميدهد.
با ناراحتي ميگويم : ميگويد: و اين توضيح آقاي راننده كافي است تا من به مقصد نرسم. يعني آنقدر دير برسم كه فرقي با نرسيدن نداشته باشد. به آن دوست طلسمشده در وصل فكر ميكنم. يادم ميآيد يكبار دليل طلسمشدگي او ديررسيدن به فرودگاه بوده و پرواز هواپيما. ميگفت راننده سادهترين مسيرها را بلد نبوده و وقتي به او اعتراض كرده، گفته است از بچگي در ايران زندگي نكرده و بعد از گذراندن دوران افسردگي شديد، براي مبتلا نشدن دوباره به بحران روحي در آژانس تاكسي تلفني دوستي مشغول شده است. فكر ميكنم راهحل بدي نبوده است، حداقل به اين وسيله ميتوانسته بحرانهاي روحياش را با ديگران تقسيم كند و كمي از فشار بحران زدگي خود بكاهد. اين بار به آژانس كه زنگ ميزنم با تاكيد ميگويم رانندهاي را بفرستند كه مسيرها را بلد باشد. از اين عاقبتانديشي خودم كيف ميكنم. تجربه در زندگي يعني همين. با خيال راحت از اينكه راننده مسير را ميشناسد و تا رسيدن به مقصد ميتوانم كمي چشمهايم را بر هم بگذارم و استراحت كنم، به اين بيتجربگي دست ميزنم. چشم كه باز ميكنم درست خودم را خلاف جهت مسير اصلي ميبينم. همآوايي نام دو ميدان، راننده را به اشتباه انداخته است. دو ميداني كه سالهاي سال است درست در نقطه مقابل هم نشستهاند تا به راه گمكردههاي خوش خيال بخندند. به راننده ميگويم هماهنگي ميدانها را قبول ميكنم ولي اشتباهتان در نام بزرگراهي كه به ميدان ميرسد ديگر خيلي عجيب است! راننده با كمال خونسردي ميگويد فكر كردم تازگيها در اين قسمت شهر هم بزرگراهي به اين اسم كشيده باشند. به ياد آن دوست ناكام در وصل ميافتم. شايد يكي ديگر از هايي كه هميشه در سرراه وصل او بوده اشتباه گرفتن نام ميدان كه به راهآهن ميرسد با ميدان بوده و لابد آن دوست اين بار بهجاي اينكه بهموقع به راه آهن برسد موقعي رسيده كه ديگر حتي زماني براي آخرين دستتكان دادن به نشانه خداحافظي هم نداشته و اين چنين بوده كه با كسي خداحافظي نكرده است تا منتظرش باشد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 5 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]