تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804406218




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست
اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيستشاعر : سنايي غزنوي از جان قدمي ساز که به زين سفري نيستاي بنده ره شوق ملک بي خطري نيستجز ديده‌ي درويش مر او را سپري نيستتيريست بلا در روش عشق که هرگززيرا که ترا به ز تويي عشوه خري نيستاز خود غذايي ساز پس آنگاه بره پويکس بر تو درين ره ز تويي تو بتري نيستخود را ز ميان خود بردار ازيراکصد جان مقدس را آنجا خطري نيستتن را چه قبولي نهي آنجا که ز عزتکز خون يکي عاشق حالي اثري نيستکشتند درين راه بسي عاشق بي‌تيغکاندر صدف عشق به از غم گهري نيستدر بحر غمان غوطه خور از روي حقيقتدر پرده‌ي اسرار خدايي گذري نيستبار از خداوند مچخ زان که کسي راچون گرد ميان تو ز بدعت کمري نيستبر دوش فکن غاشيه‌ي مهر درين کويکاندر چمن عشق تو زين به مطري نيستاز ابر پشيماني اشکي دو فرو بارکاندر چمن صنع خدايش نظري نيستدر روشني عشق چه خوشي بود آن رادر باغ اميدش ز عنايت شجري نيستکي ميوه‌ي رحمت خورد آنکس که ز اولباز آي کزين درگه به مستقري نيستاي در ره عصيان قدمي چند شمردهبر عمر به از تو به تو کس نوحه‌گري نيستاز کرده‌ي خود يادکن و بگري ازيرااز عاقبت کار کسي را خبري نيستبر طاعت خود تکيه مکن چون بحقيقتپس به ز نکونامي ما را هنري نيستچون نام بد و نيک همي از تو بماندپاداش ده و مفضل و نيکو ثمري نيستنيکي و سخاوت کن و مشمر که چو ايزدکامروز بهر شهر چنو مشتهري نيستگرد علما گرد بخاصه بر آنکسچون او به گه علم و محامد دگري نيستخورشيد زمين يوسف احمد که فلک رامر چارگهر را گه زايش پسري نيستآن ابر گهرپاش که در علم چنوييبا نفع تراز وي به گه جود بري نيستآن شاخ عطا بخش که در باغ شريعتبي مدحت او در دل يک تن فکري نيستبي خدمت او در تن يک جان عملي نيستيک خانه ندانم که در آنجا عمري نيستنام عمر از عدل بلندست وگر نيدر باديه‌ي تقوا خشکي و تري نيستاز روزه و از گريه چو يک کام و دو چشمشکس را به جهان اکنون جد و پدري نيستآري چه عجب زان که چو جد و پدر اودر ديدش بي‌شرمي و در سر بطري نيستعلم و خردش بيشترست از همه ليکنکو را بجز از حضرت جنت حضري نيستاي قدر تو گشته سفري در ره دانشآن دل که درو ز آتش مهرت شرري نيستدر آب فنا غرق شد از زورق کينهدر کام سخن به ز زبانت شکري نيستبگداخت حسود تو چو در آب شکر زآنکيک چيز نداري که درو زيب و فري نيستچشم بد ما باد ز تو دور که از لطفنفعست جهان را و کسي را ضرري نيستالمنه‌لله که درين جاه تو باريکاندر دل تو از حسد کس مقري نيستدر عين بهشتي تو هم اينجا و هم آنجادر طبعت از اين بي‌حسدي به هنري نيستداري خرد و علم و سخا ليک بر عقلنه هر که کند بانگي آنجا حشري نيستنه هر که برآمد بر کرسي امامتخورشيد چه سود آن را کو را بصري نيستکرسي چکند آنکه ندارد خبر از علمدر شب چو مه او را بر خواندن سهري نيستخورشيد جهان کي شود از علم کسي کوخود مايه‌ي شوخي را حدي و مري نيستعلم و خرد واصل همي بايد ورنهبا کس ده و پنجيت نه و شور و شري نيستفتوي دهي و علم همي گويي و ليکنصد بحر به نزديک خرد چون شمري نيستهر کس نبود چون تو گه علم ازيراکزيرا به جان چون شه ما دادگري نيستخود دور بي‌انصافان بگذشت درين شهرچون او ز ثريا ملکي تا بثري نيستشاهي و چه شاهي که گه عدل و گه علمجز بخشش او را ز طبيعت ظفري نيستآن شاه مظفر که برو از سر کوششبر نه فلک و هفت زمين شاه و سري نيستمسعود جوان بخت جوان عمر که چون اوآن را که ز احوال خراسان خبري نيستقدر شه غزنين نشناسد به حقيقتمر ملک جهان را به ازو تاجوري نيستبادا سر او سبز و دلش شايد که امروزکامروز درين فن چو سنايي دگري نيستاي خواجه چنين دان ز سر عقل و فصاحتلفظش چو گهر هست گرش سيم و زري نيستکي ديده و رخ چون زر و چون سيم کند آنککز شاخ ثنا به ز سخاوت ثمري نيستدر شاخ ثناي تو چو زد چنگ سخا کنتا کار جهان بي ز قضا و قدري نيستتا دور فلک بي ز نوا زو المي نيستزيرا ز قضا هيچ کسي را حذري نيستچندانت بقا باد که ممکن بود از عمربر چرخ بقا به ز جمالت قمري نيستبادات فزوني چو مه نو که جهان رازيرا به از آن در به جهان هيچ دري نيستبر درگه جبار ترا باد مقيميجز ياد تو دين‌پرور و اندوه‌بري نيستاي بار خدايي که مرين سوختگان رازيرا که به عصيان چو سنايي دگري نيستبپذير به فضل و به کرم عذر سنايي
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن