محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854592163
حجازيات در ديوان شريف رضي (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) اگر چه مقابله با اين غزل بسيار زيبا و هنرمندانه دشوار است و بسياري از شاعران به استقبال آن رفته ولي به توفيق مقبولي دست نيافته اند. (طغرايي، ص178، صفدي، ج2، ص279) از شاعران معاصر عرب محمود سامي البارودي به معارضه با اين قصيده جميل پرداخته است. اينک اهمّ ابيات غزل مذکور که در سال 395ه سروده شده است. درپي مي آيد: يَا ظَبيِةَ البَانِ تَرعَي في خَمائِلِه لِيهنَکِ اليَومَ اَنَّ القَلبَ مَرعَاک (1) اَلماءُ عِندکِ مَبذوُلٌ لِشارِبِه وَ لَيسَ يُرويِکِ إلَّا مَدمَعيِ البَاکي (2) هَبَّت لَنَا مِن رِياحِ الغَورِ رَائِحةٌ بَعدَ الرُّقادِ عَرَفنَاهَا بِرَّياک (3) ثُمَّ انثنينا، إذَا مَا هَزَّنَا طَرَبٌ عَلَي الرِّحالِ، تَعلَّلنَا بِذِکراک (4) سَهمُ اَصابَ وَرامِيهِ بِذِي سَلَم مَن بِالعراقِ، لَقَد اَبعَدتِ مَرمَاک (5) وَعدٌ لِعينَيکِ عِندِي مَا وَفَيتِ بِه يَا قُربَ مَا کَذَبَت عَينَيَّ عَيناک (6) حَکَت لِحاظُک مَا فِي الرِّمِ مِن مُلَحٍ يَومَ اللّقاءِ فَکانَ الفَضلُ لِلحَاکي (7) کَاَنَّ طَرَفکِ يَومَ الجِزعِ يُخبرِناُ بِما طَوَي عَنکِ مِن اَسماءِ قَتلاک (8) اَنتِ النّعيمُ لِقَلبي وَ العَذابُ لَهُ فَمَا اَمَرَّکِ في قَلبي وَ اَحلاک (9) عِندي رَسائِلُ شَوقِ لَستُ اَذکُرُهَا لَولَا الرَّقيبُ لَقَد بَلَّغتُهَا فاک (10) براستي چه چيز عجيبي در اين ابيات هست که شاعران بزرگ را در طول تاريخ از آوردن نظيرش عاجز ساخته است؟ چرا چشمان محبوب از چشمان زيباي آهوان مليح تر است؟ شايد به سبب آنکه ديدگان انسان با هزار زبان مشتاقانه با دوستدارن خود سخن مي گويند اما چشمان آهو از سخن گفتن به يک زبان هم عاجز است. اين چشمان اگر چه زيباست ولي ملاحتش بسي کمتر از ملاحت و لطافت غمزه هاي زيبارويان آدميزاده است. بخش عمده ملاحت ريشه در ژرفناي روح دارد. و بهترين تجلّيگاه روح عظيم و پر رمز و راز انسان چشمان اوست. عشق، بستر مناسبي است براي جلوه گر ي روح در اين جام جهان نما. پس از اين، شاعر از مناسک حجّ ياد مي کند. و از منا و خيف، جايي که ظالم و مظلوم و غني و فقير و نيکوکار و بدکار گر د هم مي آيند. همين جا است که عشق آن عاشق کش عيار بر دلش هجوم مي آورد و او را به اسارت مي کشد. سَقَي مِنيً وَ لَيَالِي الخَيفِ مَا شَرِبَت مِنَ الغَمامِ وَ حَيَّاهَا وَ حَيَّاک (11) إذ يَلتَقي کُلُّ ذي دَينٍ وَ ماطِلَهُ مِنّا وَ يَجتَمِعُ المَشکُوُّ وَ الشّاکي (12) هَامَت بِکِ العَينُ لَم تَتبَع سِواک هَويً مَن عَلَّم البَينَ اَنَّ القَلبَ يَهواک؟(13) حَتّي دَنَا السّربُ، مَا اَحَيتِ مِن کَمَد قَتلَي هَواکِ، وَ لَا فَادَيتِ اَسراک (14) يَا حَبَّذا نَفنحَةُ مَرَّت بِفيکِ لَنا وَ نُطفَةٌ غُمِسَت فِيها ثَنايَاک (15) وَ حَبَّذا وَقفَةٌ وَ الرَّکبُ مُغتَفِلٌ عَلَ ثَريً وَ خَدَت فِيهي مَطايَاک (16) (ديوان، ج2، ص107) اين غزل بسيار زيبا، رهگشاي غزليّات پر رمز و راز و پر ابهام عرفاني در سده هاي بعد بويژه در حوزه ادبيّات فارسي گرديد. در هر حال، قاطعانه مي توان سيّد رضي را بنيان گذار بي رقيب يکي از زيباترين انواع ادبي در حوزه فرهنگ و ادبيّات اسلامي، يعني غزليّات عرفاني و مقدّس دانست. حجازيّات سيّد رضي نقطه عطفي در سرايش غزل است. عاطفه اي عميق و صادقانه، شوقي غرق در عفاف، چونان بي تابي يک جگر سوخته که آبي گوارا از جلو ديدگانش در گذر است امّا او حق نوشيدن از آن را ندارد. اين است وصف حال رضي در غزليّاتش. به اين ابيات زيبا توجّه کنيد: اُحبّک مَا اَقامَ منيً وَ جَمعٌ وَمَا اَرسَي بمکَّةَ اَخشَبَاهَا (17) وَ مَا رَفَعَ الحجيجُ الَي المُصَلَّي يَجُرّونَ المطيَّ عَلَي وَجاهَا(18) نَظرتُک نَظرَةً بالخَيف کَانَت جَلاءَ العَين منّي بَل قَذَاهَا(19) فَاُقسمُ بالوُقوُف عَلَي اَلال وَمَن شَهدَ الجمارَ وَمَن رَمَاهَا(20) وَ أرکان العتَيق وَ بَانيهَا وَ زَمزَمَ وَ المَقامَ وَمَن سَقَاهَا(21) لَأنت النّفسُ خَالصَةً فَإن لَم تَکوُنيهَا، فَأنت إذَا مُنَاهَا(22) فَلَولَا اَنَّني رَجُلٌ حَرامٌ ضَمَمتُ قُرُونَهَا وَ لَثَمتُ فَاهَا(23) (ديوان، ج2، ص563) اين غزل تمامي ويژگي هاي حجازيّات شريف رضي را در بر دارد. اين قصائد معمولاً کمتر از سي بيت دارند بجز يک قصيده که 55 بيت دارد. (ديوان، ج2، ص480) حجازيّات از وحدت فنّي و وحدت موضوعي خوبي برخوردارند، از نظر موسيقي شعري، بسار روان، شيوا و زيبايند. زيبايي ترکيب ها و الفاظ شيرين، مضامين را دلنشين تر مي کند و بر وضوح و جمال ابيات مي افزايد. از نظر مضمون مي بينيم که در بيت اول غزل پيش گفته، نام مکان هايي از حجاز و مکان هايي مربوط به حج را مي آورد و در ابيات 4تا6 به ديداري اشاره مي کند که بزودي به فراق مي انجامد. در پس سخن از فراق، بخشي از مناسک حج، مانند وقوف در عرفات، رمي جمرات و نوشيدن آب زمزم را ياد مي کند. و در ادبيات پاياني به توصيف حالات عاشقانه خود مي پردازد و در آخرين بيت به عفّت و پاکي خويش اشاره مي ورزد. معمولاً غزليّات سيّد رضي آميخته با حنين و حرمان و شکوي است. از کامروايي وقيحانه در آنها خبري نيست، لذا از وصف مواضع فتنه انگيز زنانه خالي است. به جاي آن پر از عفاف است. رضي در ميدان عشقبازي مردي قانع است. گاهي به يک نگاه بسنده مي کند و گاهي به وعده اي براي وصال دل خوش مي دارد. عدِيني وَ امطِلي وَعِدي، فَحَسبي وِصالاً ان اَراکِ وَ اَن تَرَيني(24) (ديوان، ج2، ص472) چنانکه مي گويد: عَشِقتُ وَ ماليِ يَعلَمُ اللهُ حَاجةٌ سِوي نَظَري وَ العاشِقُونَ ضُروبُ (25) (ديوان، ج1، ص175) آثار تربيت ديني و ارتباط نسبي او با خاندان پيامبر اکرم (ص)در غزليّاتش به وضوح نمايان است. همچنين به دليل مناصبي که بر عهده او بود يعني نقابت، امارت حج و رياست ديوان مظالم، هرگز زبان و قلمش از هيبت و وقارش نکاست. مع الوصف، با همه اين محدوديت ها نبوغ شگفت انگيز رضي موجب شد که شاه نشين غزليّات، در ادب عربي، همواره در انحصار حجازيّات شريف رضي باشد. البته اين به معناي آن نيست که شريف رضي در غزليّاتش از معاني رايج در شعر شاعران پيش از خود بهره نبرده باشد. در غزل سيّد رضي رقّت و نرمي موج مي زند. شعر او محصول ذوقي سليم است که خود جوش است و بدور از تکلّف و تصنّع. شارح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد مي گويد: «إن قَصَدَ الرِّقَةَ في النّسيبِ أتَي بِالعَجَبِ العُجابِ...»(ابن ابي الحديد، ج1، ص35) ابن نباته مصري(قرن هشتم)در کتاب «مطلع الفوائد و مجمع الفرائد)گفته است که بيشترين نوآوري هاي شريف رضي پس از مدح، در حوزه غزليّات رخ داده است (ابن نباته، ص26). براي نمونه، يکي از مهمّترين بدايع رضي در غزليّاتش، استفاده از ترکيب هاي پارادوکسي يا تضاد نماست. يعني دو حالت متضاد از يک منبع واحد بطور همزمان صادر مي شود. به اين ابيات توجه کنيد: يا صاحبَ القلبِ الصّحيح أمَا اشتَفَي ألَمُ الجَوَي مِن قَلبِيَ المَصدوع؟(26) قَلبي وَ طرفي مِنک: هذا في حِمَي قَيظ، وَهذَا في رِياضِ رَبيع (27) أبکي و يَبسِمُ، والدُّجَي مَا بَينَنَا حتّي اَضاءَ بِثَغرِهِ وَ دُمُوعي (28) قَمَرٌ إذَا استَخجَلتَهُ بِعتِابِه لَبِسَ الغُروبَ وَلَم يَعُد لِطُلُوع (29) (ديوان، ج1، ص652) جنبه مهمّ ديگري در شعر عاشقانه شريف رضي وجود دارد و آن دوري وي از عناصر تمدّني آن روز بغداد و تمسّک او به عناصر بدوي و گرد آوردن آنها در قصائد خود است، به طوري که در عرصه غزليّات، ما گمان مي کنيم با شاعري از حجاز يا نجد روبرو هستيم. چنانکه نام محبوبه هاي او از قبيل نام هاي حجازي است و معشوقکان هميشه از ساکنان مني يا خيف يا قبا و سلع اند. رضي از مکان هاي مختلف حجاز و نجد مانند إضم، أحد، سلع، جُمع، ألال، محصّب و زمزم ياد مي کند. در اين جا باز با يکي از جلوه هاي تناقض نما برمي خوريم زيرا مي بينيم که سيّد رضي ملايمت و نرمي را، با انتقال اين غزل از محيط شهري به محيط بدوي که آميخته با خشونت و سختي است، درمي آميزد. شوقي ضيف مي گويد: «به احتمال قوي اين حالت گرايش به بداوت در غزل، به دليل تأثيرپذيري شاعران از اساليب شيعه و متصوّفه در اشعار خاص آنها است، آنان گويي مي خواستند نوعي معبوديّت و قداست به آن ببخشند. به همين سبب به طور خاص به أماکن مقدّس حجاز متوسّل مي شدند. اين گرايش به بدويّت اگر چه بظاهر مايه محدود شدن عرصه شعري مي شود ولي حقيقت، آن است که اين عناصر به غزل سيّد رضي در بيان احساسات و عواطفش وسعت بخشيده است. چه ضرورتي دارد که ما عشق و عاطفه را در بند زندگي حاضر شاعر زنداني کنيم؟ عرصه بيان بسيار گسترده است و چه بهتر که براي بيان عواطف و احساسات از ابزارهاي متفاوتي مدد جسته شود. تعبير از عاطفه منحصر به زمان خاصي نيست، عاطفه وسيع تر از آن است که به زمان، مکان يا شرايط خاصي مقيّد شود. اي بسا که استفاده از عناصر بدوي و قديمي در تعبير، بر توانمندي هنري شاعر مي افزايد و حالت رمزوارگي آن را تقويت مي کند، و عمق اشعار را به اندازه عمق خود اين عناصر در گذشته دور وسعت مي بخشد. شريف رضي بدين وسيله توانست نوعي شعر رمزي را در ادبيّات عربي بنيان نهد.»(ضيف، ص373) يکي ديگر از نوآوري هاي سيّد رضي در غزل، ايفاي نقش عاشق پيشگي به زنان است. محمّدمهدي جعفري مي گويد: «ما در اشعار شريف رضي به تصوير عواطف، احساسات، آرمانها و انديشه هايي دست مي يابيم که در درون سينه زنان مي خلد و افق هاي عاطفي آنان را نشان مي دهد؛ لکن در اشعار شاعران عرب، از روزگار جاهليت تا اواخر سده چهارم هجري، جز گريه بر آثار به جاي مانده از خيمه ها، و داستان دوري و موانع وصل و ناز و غمزه معشوقکان، شکايت و لابه از سوي مردان، و پيشگيري قبيله و جامعه از بروز عواطف عاشقانه که به صورت حضور سرزنشگران، سخن چينان و نگهبانان در غزل جلوه مي کند، چيز بيشتري نمي بينيم.»(جعفري، ص165) چنانکه در غزل زير، شرايط عربي قرن چهارم را که ميراث قرون کهن بوده است نشان مي دهد. در محيطي که زن جرأت نمي کند همانگونه که هست خود را بنماياند. او اگر هم عاشق مي شود حقّ اظهار آنرا ندارد، لذا همواره چنين وانمود مي کند که معشوقه است. لَک اللهُ مِن مَطلُولةِ بِالهَويَ قَتيِلةِ شَوق وَ الحَبيبُ غَريبُ (30) اُقِلُّ سَلامي إن رَأيتُکِ خيفَةً وَ اُعرِضُ کَيما لَا يُقَالُ مُرِيبُ (31) وَ اُطرقُ وَالعينانِ يُومِضُ لَحظُهَا إليکِ، و ما بَينَ الضُّلوعِ وَ جِيبُ (32) يَقولُونَ مَشغُوفُ الفؤادِ مُرَوَّعٌ وَ مَشغُوفَةٌ تَدعُو بِهِ فَيُجيبُ (33) وَ مَا عَمِلُوا اَنّا إليَ غَيرِ رِيبَة بَقاءَ اللَّيالي نَغتَدي وَ نَؤوبُ (34) عَفَافِيَ مِن دُونِ التَقَّيِةِ زَاجِرٌ وَصَونُک مِن دُونِ الرَّقيبِ رَقيِبُ (35) عَشقِتُ وَ مالي، يَعلمُ اللهُ، حَاجَةٌ سِوَي نَظَري وَ العاشِقُونَ ضُروُبُ (36) وَ مالِيَ يالَمياءَ بِالشّعرِ طَائِلٌ سِوَي أنَّ أشعاري عَليکِ نَسيبُ (37) (ديوان، ج1، ص175) آنچه از اين غزل فهميده مي شود، تاثير پذيري شديد هنر بيان از سنن نيرومند حاکم بر جامعه عرب در قرون چهارم است با آنکه شاعر بر عفاف دروني خود و معشوق تکيه مي کند اما باز هم خوف آن دارد که بر ملا شدن اين رابطه پاک براي او گران تمام شود. اصولاً شريف رضي به مقام زن نگاهي متعالي داشت و هرگز حتّي در ميدان عشقبازي، او را ملعبه دست هوسبازان ترسيم نکرد. زن در شعر او مانند مرد، هم مي تواند عاشق باشد و هم معشوق، زيرا او يک انسان است با تمام عظمت ها و زيبايي ها و پيچيدگي هايش. شريف رضي حتّي براي دختر بچگاني که تازه به دنيا آمده اند احترام فراواني قائل بود و ميلاد آنان را به والدينشان تبريک مي گفت و براي آنان شعر مي سرود. مرثيه اي که براي مادر خود گفته، زن را در مقام مادري برتر نشانده است. او مي گويد: لَو کانَ مِثلَکِ کُلُّ أمٍّ بَرَةٍ غَنِيَ البَنُونُ بِها عَنِ الآباء (ديوان، ج1، ص27) اگر همه مادران چون تو نيکوکار و پاک نهاد مي بودند، ديگر فرزندان در وجود خود کمتر به پدران احساس نياز مي کردند. آنچه سيّد رضي در اين قصيده 68 بيتي گفته است، نقطه عطفي است در تبيين مساوات نگاه نسبت به زن و مرد در ادبيّات و هنر عربي. اگر چه عرب ها براي استفاده از استعداد هاي متجلي شده در فرهنگ و ادب اسلامي، تاکنون ميليون ها فرصت طلايي را از صدر اسلام تا کنون از دست داده اند و در اين امر بسيار چيره شده اند. به همين سبب هنوز هم در ميان آنان نگاه به زن نگاهي است بسيار توهين آميز، در حالي که اگر پيامبر اسلام(ص) و خاندان او در 14قرن پيش أسوه خود قرار مي دادند امروز به اين خفّت عظيم گرفتار نبودند. عبداللّطيف شراره مي گويد: «مرثيه اي که متنبّي براي خواهر سيف الدّوله گفته است، ناقدان را بر آن داشته که درباره عشق متنبّي به وي، سخن هايي به حدس و گمان بر زبان رانند، امّا رثاي شريف رضي براي «تقيّه» دختر سيف الدّوله در سال 399ه. بسيار پاک و نيالوده و خالي از هرگونه هوس و غل و غش است.» (شراره، ص13) شايد يکي از مهمّ ترين دلايلي که شريف رضي غزليّات خود را در فضاي حقيقي يا مجازي مرتبط با حجاز سروده است اين باشد که زن را در هاله اي از تقدّس و در لباسي از عفاف و تقوي و تعبّد قرار دهد. در مکّه و مدينه و حج و در راه لقاي خداوند متعال و در ايّام برگزاري عظيم ترين و پر رمز و رازترين عبادت مسلمانان که حضور حاضر مطلق را در نزد غافله غفلت زده بشريّت صد چندان مي کند، سخن از نظر بازي و توجّه به غير خداوند، آنهم از سوي امير کاروان هاي حجّاج عراق، که مرکز قدرت امپراطوري مسلمانان بوده است، چه معنا و مفهومي را به ذهن تيزهوشان و بيداران القاء مي کند؟ آيا سيّد رضي که خود از روحي آسماني و مقدّس برخوردار بوده است نخواسته است بدين وسيله پيکر زيباي غزل را که به هوس هاي رنگارنگ و عفن شاعران خودپرست و هوسباز و حيوان صفت أموي و عباسي آلوده و تباه شده بود، غسل تعميد دهد و در جايگاه والا و شايسته خود بنشاند؟ آيا او نخواسته است راه را براي شهبازان عرصه هنر، بگشايد تا از ميان آنان بزرگ مرداني چون ابن فارض و ابن عربي و محمّدبن سعيد بوصيري و عطّار نيشابوري، مولوي و حافظ شيرازي و عراقي و خواجوي کرماني سربرآورند و جان و جهان را به ياد خداوند يگانه تابناک سازند؟ براستي برافراشتن پرچم اخلاق در مرکز دايره هنر بيان، از سوي سيّد و سالار شاعران عرب زبان، در قرن چهارم هجري به چه معنايي است؟ پي نوشت ها: 1- اي آهوي بان که در ميان درختان انبوه به چريدن مشغولي، امروز بر تو مبارک باد زيرا که اينک قلب من چراگاه تو است. 2- (اي دوست)آبي که در نزد تو است، نوش جان نوشنده اش باد، (امّا اين را بدان که) تو را جز اشک روان من سيراب نمي کند. 3- پس از خوابيدن، خوش نسيمي از بادهاي منطقه غور(باد صبا) بر ما وزيد که ما آنرا از روي عطر خوش تو شناختيم. 4- از آن پس، هر وقت که نسيم طربي ما را اندک تکاني مي داد، کمرمان مي خميد و بر روي اشتران به ياد تو زار و نزار و بيمار مي شديم. 5- تيري به هدفي اصابت کرد که تيراندازش در حجاز بود و هدف در عراق (خود شاعر)، اي عزيز چه هدف دوري را برگزيدي. 6- از سوي دو چشمت با من وعده اي داشتي که بدان وفا نکردي، ديدگان تو چقدر زود به چشمان من دروغ گفتند، (کنايه از فراق زودرس). 7- در روز ديدار، چشمان تو حکايت گر تمام ملاحت و جمالي بود که در چشمان آهوان هست، با اين تفاوت که چشمان روايتگر تو مليح تر مي نمود. 8- گوئيا در روز بي قراري (وصال) چشم تو از نام هاي مکتوم کشتگان (تير نگاهت) به ما خبر مي داد. 9- تو براي دل من هم نعمتي و هم نقمت، وه که به کام دل من چه سان هم بسيار تلخي و هم بسي شيرين. 10- در نزد من پيام هاي اشتياقي است که آنها را بر لب نياورده ام، اگر رقيب نمي بود من آن پيام ها (بوسه ها) را به دهان تو مي رسانيدم. 11- بارش باران، سرزمين منا و شبهاي خيف را سيراب کرد و هم به آنها سلام گفت و هم به (وجود نازنين ) تو. 12- آن جايي که هر بدهکار و طلبکاري از ما، در آنجا با هم ديدار مي کنند و شاکي و متّهم با هم جمع مي شوند. 13- چشم، شيداي تو شد و بجز هواي تو در پي چيز ديگري پي سپر نگشت، چه کسي به فراق خبر داد که دل من هواي تو را در سر دارد؟ 14- تا وقتي که گروه حاجيان نزديک شدند، تو نه قربانيان عشقت را از اندوه کشنده رهانيدي و نه اسيرانت را آزاد ساختي. 15- چه خوش است نسيمي که از دهان تو به سوي ما بوزد و چه نيکو است ذرّه آبي که دندان هاي تو را در خود فرو برده است. 16- و چه زيبا است براي من آن توقف کوتاهي که بر جاي پاي مرکبهاي تو باشد، در حالي که کاروانيان ندانند که اينک در کجا ايستاده اند. 17- من تو را از وقتي دوست داشتم که منا و جمع بر پا شد و از وقتي که کوههاي ابوقبيس و احمر در مکه استوار گرديد. 18- و از زماني که حاجيان به سوي مسجد بالا مي رفتند، در حالي که با پاي برهنه مرکب را در پي خود مي کشيدند. 19- من در منطقه خيف، يک نگاه به سوي تو انداختم که نه تنها مايه چشم روشني ام نشد بلکه گويي خاروخاشاکي در چشمم فرو رفت. 20- سوگند به ايستادن بر کوه عرفات و قسم به هر کس که ريگها را ديد و هر کس که آنها را پرتاب کرد. 21- و سوگند به پايه هاي کعبه و به سازندگان کعبه (ابراهيم و اسماعيل) و قسم به زمزم و مقام ابراهيم و هر که آب زمزم را نوشيد. 22- که تو گوهر جان مني، و اگر اين نباشي حتماً تمام مقصود و آرزوي آن هستي. 23- اگر من در لباس احرام نبودم، شاخ هاي آن آهو را مي گرفتم و دهانش را مي بوسيدم. 24- مرا وعده ديدار بده و چشم براهم گذار و باز وعده بده، زيرا از وصال مرا همين بس که تو را ببينم و تو هم مرا ببيني. 25- عاشق شدم و خدا مي داند که نياز من از اين عشق بجز ديدن (روي ماه تو) نيست، (آري)عاشقان گونه گون اند. 26- اي کسي که دلي فارغ از بيماري عشق داري، آيا درد شيدايي نمي تواند دل پر درد مرا شفا ببخشد؟ 27- دل و چشم من از دست تو: يکي گرفتار گرماي شديد تابستان و ديگري در بند باغ هاي بهار است. 28- در تاريکي شب، من اشک مي بارم و اوچنان مي خندد که با دندان هايش روشنابخش اطراف است. 29- او ماهي است که وقتي او را با سرزنش به شرم واداري، چنان لباس غروب را به تن مي کند که گويي به اين زودي ديگر طلوع نخواهد کرد. 30- اي زن خداوند به تو برکت دهد که قلبي سرشار از عشق داري، کشته شوقي، در حالي که دوست بيگانه وار با تو برخورد مي کند. 31- اگر چشمم به تو افتد از ترس فقط کوته سلامي مي کنم و روي بر مي گردانم تا نگويند که فلاني مشکوک است. 32- وقتي به تو مي نگرم، چشم هايم از گوشه به تو نظر مي اندازد وانگهي دلم در سينه پر تپش و لرزان است. 33- مي گويند: فلاني دل مشغول و شيدا و ترسان کسي است و زني عاشق او را مي خواند و او هم پاسخ او را مي دهد. 34- امّانمي دانند که ما بسان آمد و شد شب و روز، پيوسته بي هيچ شکي با هم در رفت و آمديم. 35- پاکدامني من بي آنکه مانعي از بيرون داشته باشد در اثر پرواپيشگي دروني است و خويشتنداري تو، بدون آنکه نگهباني تو را بپايد، پاسبان تو است. 36- عشق ورزيدم و خدا مي داند که نياز من از اين عشق جز يک نگاه نيست. و عاشقان انواعي دارند. 37- اي لمياء من بيهوده شعر نمي گويم، بلکه شعر من به عشق تو سروده مي شود. منابع و ماخذ: 1ـ ابن ابي الحديد، عبدالحميدبن هبة الله، شرح نهج البلاغه الجامع لخطب و حکم و رسائل الامام اميرالمؤمنين علي (ع)، تحشيه:حسين أعلمي، بيروت، الاعلمي للمطبوعا ت، 1995، 20جلد در ده مجلد. 2ـ ابن فارض، عمربن ابي الحسن، ديوان ابن الفارض، به اهتمام هيثم هلال، بيروت، دارالمعرفه، 2005م ص 170. 3ـ ابن نباته، جمال الدّين محمّدبن شمس الدّين، مطلع الفوائد، تحقيق: عمر موسي پاشا، دمشق مجمع اللّغة العربيه، 1972، ص614. 4ـ اميني، محمدهادي، الشريف الرضي محمّدبن الحسين بن موسي الموسوي، تهران، مؤسسه نهج البلاغه، 1366، ص260. 5ـ جعفري، محمّدمهدي، سيد رضي، تهران، طرح نو، 1375، ص165. 6ـ دشتي نيشابوري، محمّد، آسمان مدينه شرح تطبيقي برده و نهج البرده در ستايش پيامبر گرامي اسلام از شاعران شهير مصري، بوصيري و شوقي، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1379، ص320. 7ـ شراره، عبداللّطيف، الشريف الرضي، بيروت، بي تا، 1993. 8ـ شريف الرضي، ديوان الشريف الرضي، بيروت، دار صادر، بي تا، ج2(ديوان مبناي تحقيق) 9ـ صفدي، خليل بن ايبک، الوافي بالوفيّات، به اهتمام احمد ارناووط، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 2000، ج29. 10ـ ضيف، شوقي، هنر و سبک هاي شعر عربي، ترجمه مرضيه آباد، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1384، ص513. 11ـ طغرايي، حسين بن علي، الغيث المنجم في شرح لاميّة العجم، شرح خليل بن ايبک صفدي، مصر، المطبعة الازهريه، 1290ق، 2جلد در يک مجلد. 12- فاخوري، حنا، تاريخ ادبيّات زبان عربي، ترجمه عبدالمحمّد آيتي، تهران، توس، 1361، ص840. 13ـ محي الدّين، عبدالرزاق، شخصيّت ادبي سيد مرتضي، ترجمه جواد محدّثي تهران، اميرکبير، 1373ش، ص206. 14- نورالدّين، حسن جعفر، الشريف الرضي حياته و شعره بيروت، دارالکتب العميّه، 1990ص160. منبع:نشريه پايگاه نور- ش 13 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2164]
صفحات پیشنهادی
حجازيات در ديوان شريف رضي (2)
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) اگر چه مقابله با اين غزل بسيار زيبا و هنرمندانه دشوار است و بسياري از شاعران به استقبال آن رفته ولي به توفيق مقبولي دست ...
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) اگر چه مقابله با اين غزل بسيار زيبا و هنرمندانه دشوار است و بسياري از شاعران به استقبال آن رفته ولي به توفيق مقبولي دست ...
حجازيات در ديوان شريف رضي (1)
حجازيات در ديوان شريف رضي (1) نويسنده: *محمّد دشتي چکيده حجازيات شريف رضي40 ... غَيرِ مَاضٍ بِلقاءٍ غَيرِ آتٍ (2) فَسَقَي بَطنَ مِنيً وَاک خَيفَ صَوبَ الغادِياتِ(3) وَ زَماناً نَائِمَ ...
حجازيات در ديوان شريف رضي (1) نويسنده: *محمّد دشتي چکيده حجازيات شريف رضي40 ... غَيرِ مَاضٍ بِلقاءٍ غَيرِ آتٍ (2) فَسَقَي بَطنَ مِنيً وَاک خَيفَ صَوبَ الغادِياتِ(3) وَ زَماناً نَائِمَ ...
سیف الله داد در بستر بیماری
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) عشق، بستر مناسبي است براي جلوه گر ي روح در اين جام جهان نما. .... و گمان بر زبان رانند، امّا رثاي شريف رضي براي «تقيّه» دختر سيف ...
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) عشق، بستر مناسبي است براي جلوه گر ي روح در اين جام جهان نما. .... و گمان بر زبان رانند، امّا رثاي شريف رضي براي «تقيّه» دختر سيف ...
عوامل گرایش جوانان و نوجوانان به نماز در مدرسه
عوامل گرایش جوانان و نوجوانان به نماز در مدرسه هنگامی که نوجوانان در موقعیت های مختلف اوقات تحصیلی و هنگام شنیدن اذان مشاهده می ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
عوامل گرایش جوانان و نوجوانان به نماز در مدرسه هنگامی که نوجوانان در موقعیت های مختلف اوقات تحصیلی و هنگام شنیدن اذان مشاهده می ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
نقش انگیزش در پیشرفت تحصیلی
نقش انگیزش در پیشرفت تحصیلی ایجاد هوشیاری و توجه دردانش آموزان: وجود دقت وتوجه ازعوامل مهم درفراگیری مطالب درسی است ودقت ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
نقش انگیزش در پیشرفت تحصیلی ایجاد هوشیاری و توجه دردانش آموزان: وجود دقت وتوجه ازعوامل مهم درفراگیری مطالب درسی است ودقت ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
ادبیات حج (منا)
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) در پس سخن از فراق، بخشي از مناسک حج، مانند وقوف در عرفات، رمي جمرات و نوشيدن ... و در ادبيات پاياني به توصيف حالات عاشقانه خود ...
حجازيات در ديوان شريف رضي (2) در پس سخن از فراق، بخشي از مناسک حج، مانند وقوف در عرفات، رمي جمرات و نوشيدن ... و در ادبيات پاياني به توصيف حالات عاشقانه خود ...
بازي هاي محاکمه در خيابان
بازي هاي محاکمه در خيابان نويسنده: رامتين شهبازي يکي از نشانه هاي سينماي «مسعود کيميايي» بازي بازيگران آن است. بازيگران .... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
بازي هاي محاکمه در خيابان نويسنده: رامتين شهبازي يکي از نشانه هاي سينماي «مسعود کيميايي» بازي بازيگران آن است. بازيگران .... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
فرار از آخر الزمان!
vazeh.com 04:12:45 05:54:41 12:59:20 20:01:58 20:22:52 6:2 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته. ماه مبارک .... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) · حجازيات در ديوان شريف ...
vazeh.com 04:12:45 05:54:41 12:59:20 20:01:58 20:22:52 6:2 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته. ماه مبارک .... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) · حجازيات در ديوان شريف ...
بازيگران گران بي بازده هاليوود
بازيگران گران بي بازده هاليوود در حاليکه «شايالابوف» به ازاي هريک دلاري که دستمزد گرفته 160 دلاربازگشت سرمايه داشته و در ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
بازيگران گران بي بازده هاليوود در حاليکه «شايالابوف» به ازاي هريک دلاري که دستمزد گرفته 160 دلاربازگشت سرمايه داشته و در ... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
شخصيت مرموز ابليس (1)
در کتاب رفيع اوستا، حضور اهريمن آتش سرشت، به عنوان موجد گروه ديوان، پريان، اژدهايان و خرفستران (حشرات موذي )خشم و خشک ..... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
در کتاب رفيع اوستا، حضور اهريمن آتش سرشت، به عنوان موجد گروه ديوان، پريان، اژدهايان و خرفستران (حشرات موذي )خشم و خشک ..... حجازيات در ديوان شريف رضي (2) ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها