واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بازي هاي محاکمه در خيابان نويسنده: رامتين شهبازي يکي از نشانه هاي سينماي «مسعود کيميايي» بازي بازيگران آن است. بازيگران فيلم هاي کيميايي همواره به دليل جنس خاص ديالوگ نويسي اين کارگردان، بازي هايي غير از آنچه در فيلم هاي کارگردان هاي ديگر ارائه داده اند به مخاطب عرضه مي کنند. شايد اگر بخواهيم در اين زمينه براي کيميايي همتايي در سينماي ايران مثال بياوريم به نام هايي چون داريوش مهرجويي و بهرام بيضايي برسيم که آنها هم بازي هايي خرق عادت شده از بازيگرانشان طلب کرده اند. فيلم «محاکمه در خيابان» هم داراي چنين رويکردي است و از ديگر فيلم هاي کيميايي به خصوص در اين سال ها جدا نيست. با توجه به دو داستان موازي که در فيلم مي بينيم بازي هاي فيلم هم به دو دسته تقسيم مي شوند که در هريک از داستان ها دو بازيگر وجود دارند که نسبت به ديگران برتري پيدا مي کنند. در داستان امير و پرسه هاي او در شهر.«حامد بهداد» درست و اصولي در جايگاه خود ظاهر مي شود و در داستان دوم يعني خيانت و فرار، « محمدرضا فروتن» است که گوي سبقت را از سايرين مي ربايد. اما اگر اين دو داستان را به مثابه يک کل در نظر بگيريم اين « فروتن» است که در ارائه نقش موفق تر از بقيه ظاهر مي شود. يکي از نکات بازيگري که در آثار رئاليستي بيشتر نمون دارد اين است که بازيگر هنگام اداي ديالوگ نبايد به کلمات و مفهوم آنها فکر کند. ديالوگ ها بايد به گونه اي طراحي شوند که بازيگر آنها را در نقش حل کند و بعد به گونه اي ادا شوند که گويا اين خود بازيگر/ شخصيت است که آنها را به زبان مي آورد. در فيلم هاي اخير مسعود کيميايي اين اتفاق کمتر رخ داده است. بازيگران در اين چند فيلم تقريباً به يک زبان سخن مي گويند و گفتگو نويسي ميان آنان به گونه اي است که گويا به سختي کلمات را ادا مي کنند. در اين چند فيلم آخر کيميايي تنها عزت الله انتظامي و مرحوم خسرو شکيبايي بودند که توانستند از عهده اين مهم برآيند و بازيگران ديگر بيشتر به سمت تقليد و بازي رفتند تا زندگي در دنياي واقعي فيلم. اگر بر اين باور باشيم که بازيگر، ويترين يک فيلم محسوب مي شود و بخش مهمي از خلق دنياي فيزيکي فيلم را بر عهده دارد، اين گونه نمايشگري کليت داستان را به سمت اغراق پيش مي برد و از همذات پنداري مخاطب و اثر مي کاهد. اينجاست که شکل رشته چگونگي دريافت و بيان از هم مي گسلد و آنچه باقي مي ماند مونولوگ فيلمساز است که يک تنه مي کوشد حرف خود را به تماشاگر بزند. در مورد بازي هاي «محاکمه در خيابان» هم چنين اتفاقي رخ مي دهد. به هر حال نمي توان از منظر انصاف دور شد که مسعود کيميايي ديالوگ نويس موفقي است و بسياري از علاقه مندان سينما مدت ها ديالوگ هاي برخي از فيلم هاي او را دائم زمزمه مي کنند. اما زمانيکه يک مخاطب براي اولين بار با اين مسئله در فيلمي تازه از وي رو به رو مي شود بيشتر حواس خود را جلب اين نکته مي نمايد که بازيگران چه مي گويند. «پولاد کيميايي» هم سعي مي کند تنها با افزودن کمي حس اين ديالوگ ها را درست ادا کند. اما چون از لحاظ زماني بيشتر در فيلم حضور دارد بودنش براي تماشاگر عادي مي شود. او تا زماني که شمرده و آرام سخن مي گويد خوب است اما در صحنه هايي که صدايش به اوج نياز دارد بازي اش خراب مي شود. اما برعکس او تيک هاي بازي «حامد بهداد» اينجا بسيار به او کمک مي کند. او مي تواند به مدد اين ريزه کاري ها نقش را شيرين تر کند. در چالش ميان گفتگوهاي کيميايي و بازيگر، اينجا «بهداد» پيروز مي شود و ديالوگ ها را به گونه اي ادا نمي کند که از خود بهداد و نقش بيرون بزند و جلوتر حرکت کند. تلخي و شرمساري بهداد در مقابل رفيقش آنچنان که بايد به بار مي نشيند و نتيجه اين مي شود که اي کاش نقش امير را بهداد بازي مي کرد. بازيگران جوان فيلم هم که يکسره مغلوب فيلم و گفتگو نويسي هاي کيميايي هستند و اگر بخواهند تنها در سينماي اين فيلمساز باقي بمانند مسيري طولاني را پيش رو دارند. «حميدرضا افشار» هم که تحصيل کرده تئاتر و بازيگري است مي کوشد با استفاده از تکنيک معضل گفتگوها را حل کند. استفاده از حجم صدا و گاه ميميک هاي ريز، او را تا حدودي به مسير درست هدايت مي کند. در مورد «شقايق فراهاني» هم فرافکني بيش از حد بازي را تحت تأثير قرار مي دهد و در واقع شکل بازي اين بازيگر پس از جدا شدن از صحنه و شکل گيري پازل زندگي اش در ذهن کامل مي شود. در واقع نقش فراهاني در اين فيلم بيشتر افکت يک شخصيت است که تماشاگر بايد در صحنه هاي بعد دائم به آن رجوع کرده و در ذهن کاملش کند. اما دو بازي ديگر از اين مجموعه باقي مانده است: محمدرضا فروتن و نيکي کريمي. اتفاقاً هر دوي اين بازيگران به اين دليل که کمتر ديالوگ مي گويند به نسبت سايرين بهتر هستند.«فروتن» به مدد نگاه و حتي نوع راه رفتن، شکستگي و حرمان يک مرد را به نمايش مي گذارد. او بازي از درون به بيرون را طراحي مي کند که اين بازي در نهايت شمايل يک آدم شکست خورده را تداعي مي کند و چون زمان زيادي را با او نيستيم همين زمان کوتاه کمک مي کند نقش او بيشتر در ياد بماند. ديالکتيک بازي فروتن در صحنه اي که نوار جشن تولد فرزندش را مي بيند با پرده بسيار زيباست و شايد از بهترين فصول فيلم «محاکمه در خيابان» باشد. «نيکي کريمي» هم آگاهانه تا آنجا که مي تواند از شيوه اداي ديالوگ ها به سبک کيميايي مي گريزد. او تلاش مي کند تا گفتگوها عادي باشد. از همين رو اگرچه در تعارض با ديگران قرار مي گيرد اما به هر حال طبيعي تر جلوه مي کند و در پايان هم نگاه او زمانيکه شريک همسر سابقش را دستگير مي کنند به ياد ماندني مي شود. «مسعود کيميايي» بازيگران زيادي را به اين سينما معرفي کرده است. او قريحه بازيگري افراد را مي شناسد، اما در کارگرداني آنها جاهايي که کمتر از خود حوصله به خرج مي دهد کار آنچنان که بايد درست جلوه نمي کند. فصول مربوط به «محمدرضا فروتن» در «محاکمه در خيابان» مي گويد که کيميايي هنوز حس به تصوير و روايت را مي شناسد اما بايد کمي در کارگرداني بيشتر از خود حوصله نشان دهد. منبع: نقش آفرينان، شماره 61 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]