واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: هفت نكته پيش از تماشاي "محاكمه در خيابان" مسعود کیمیایی خراش خاكي خاطره اول: محاكمه در خيابان بازگشت مسعود كيميايي به مفاهيمي است كه با آنها سري ميان سرها درآورد. چهل سال پيش وقتي كارگردان جوان و ناشناس «بيگانهبيا» وارد استوديو آريانا فيلم شد، فيلمنامهاي زير بغل داشت كه چرخنده داستان پرخونش، تعصب و غيرت جواني بود كه ميخواست روي پاهاي نحيف خود در محله خاكگرفتهاي در جنوب شهر بايستد و كاريكند كه تنها از يك غيور برميآيد. فرزند كوچك آن خانواده، وقتي لباس عوض كرد، شد سارق نيمه حرفهاي كه شگردش بعد از سرقت پنهان شدن در دارالمجانين بود. او نيز نميتوانست ناموس و غيرتش را با هرچيز ديگري عوضكند. «قيصر» و «رضا موتوري» يادآوري كاملي براي جامعهاي بود كه در پرت و پلاهاي دنياي تازه، داشت چيزهايي را از خاطر ميبرد. به همين خاطر وقتي يكي به روي جامعه آورد كه دارد با خود چه ميكند، كارگردان ناشناس، سرشناس شد. چهل سال بعد از آنسالها بعد از گذر اين همه رويداد و خبر كه آن جامعه و آن كارگردان ديده و شنيدهاند، فيلمي از مسعود كيميايي روي پرده ميرود كه دوباره حرفش ناموس و دستور زبانش غيرت است. دوم: زن گمشده سينماي كيميايي است. او هرگز نتوانسته در دنياي مردانه فيلمهايش راهي براي نمايش زني همپا و همراي مرداني چون قهرمانانش پيدا كند. زنان فيلم او آنقدر در حاشيه داستانهايش بالا و پائين ميرفتندكه در جاهايي حتي مزاحم به نظر ميرسيدند. حالا در «محاكمه در خيابان» به سه زن فرصت داده شده كه در داستانهاي سهگانه فيلم كمي نفس بكشند. يكي در ايوان و يكي در صندلي عقب يك مسافركش و ديگري در يك عروسي بي داماد. آنها وقت گرفتهاند كه تصميم بگيرند و در دنياي مردان بد و خوب، ردي از اشك و حسرت و خون برجاي بگذارند. نيكي كريمي، شقايق فراهاني و شبنم درويش نفسكش اين تنفس زنانه در دنياي فيلمهاي كيميايي هستند. سوم: پيراهن قهرمان اين داستان را همچون فيلمهاي متاخر كيميائي برتن پولاد اندازه و دوخته شده است. فيلم دقايق زيادي با صورت پولاد كار دارد كه تلواسه يافتن مهمترين راز زندگياش را ميزند. پولاد توانسته راهش را پيدا كند. داستان كه برازنده باشد، استعداد مجال بيشتري براي بروز و كمال فرصت بهتري براي عرضه پيدا ميكند. پولاد توانسته تا آخر برود اين راه سخت را. اين فيلم كاملترين پولاد است. چهارم: محمدرضا فروتن در نقش مردي كه در ميانه زندگي در گودال خيانت گير كرده توانسته با سكوت و نگاه، جاي خوبي براي خود باز كند. خانه سرد و خالي و دوستي كه همه چيز او را خود ميبرد. از زن و زندگي تا زخم و تقدير را. فروتن سالها بود كه بهانهاي براي عبور از خودش ميخواست. در اين فيلم او توانسته اين عبور را خوب بگيرد. فروتن فراتر از خودش ديدني است. پنجم: «محاكمه در خيابان» فيلم تازهاي است براي كيميايي. سفرهاي جمعتر از دو فيلم قبلي، اما با سليقهتر و با حوصلهتر. همين كه اصغرفرهادي و تورج منصوري هستند خود نشانههاي خوبي براي اين فيلم محسوب ميشوند. فيلم رنگ ندارد اما خاكستري منتشرش دلبري مفصلي خواهد كرد. ششم: حامد بهداد. حامد بهداد. حامد بهداد و ديگر هيچ. حامد بهداد به جاي پاسخ دادن به ديگران كافي است فقط به خودش نگاه كند. پاسخي كامل براي پرسشي كه سروتهاش فقط همين سه كلمه است: چرا حامد بهداد؟ هفت: هميشه فيلمهاي كيميايي توانستهاند موجي در جامعه به راه بياندازند. هميشه توانستهاند راه خود را از ميان شرايط اجتماعي باز كنند و گفتماني با روزگار برقرار كنند. چه آنها كه جمعيت را متاثر كردند و چه آنهائي كه تنها گروه اندكي را متقاعد كردهاند. بار ديگر فيلمي از مسعود كيميايي در برابر ماست. سرنوشت اين فيلم و جامعهاي كه در برابرش است به روزهاي در پيش رو بسته. فيلم يا پوسته خود را ميشكند و حرفش را منتشر ميكند و يا در پيله پرده سينما پرواز را فراموش ميكند. توقع پيشبيني نداشته باشيد. زيستن در جنوب زندگي، همين امروز است. بازي تازهاي شروع شده است: محاكمه در خيابان. منبع : رویش سینمای ما- مينا اكبري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]