تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816317667




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شخصيت مرموز ابليس (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شخصيت مرموز ابليس (1)
شخصيت مرموز ابليس (1)     از ديدگاه چند اثر کلاسيک ايران و اروپا   نويسندگان: فاطمه شيخلووند(فوق ليسانس زبان وادبيات فارسي، عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي)، دکتر سيد محمد رادمنش(استاد دانشگاه تهران)، ويدا صدرالممالکي(عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي) چکيده   ابليس، در اديان و مذاهب مختلف، چهره اي استثنايي دارد و چنان در پرده ابهام و اوهام فرورفته است که هنوز، کشف ماهيّت وجودي وي، جزو مشکلات اهل تحقيق - به ويژه اصحاب دين و عرفان و فلسفه-مي باشد. درباره اين شخصيّت جنجالي و اسرارآميز، در طول تاريخ مطلب و نظرات گوناگوني بيان شده و مخالفان و موافقان بسياري در خصوص سرکشي ها و گستاخي ها ي وي سخن گفته اند. گروهي از فضلا و دين مداران، او را به جهت متابعت از فرمان الهي محکوم و سرزنش کرده اند و پاره اي از عرفا و متفکران به توجيه نافرماني وي پرداخته اند. در اين مقاله، شخصيّت ابليس در چند کتاب معتبر که از آثار جاويدان ادبيّات ايران و انگليس و ايتاليا است، مورد بررسي قرار گرفته تا از ديدگاهها ي مؤلفان و پديدآورندگان آن آثار، درباره اين موجود مرموز و هزار چهره آگاهي حاصل شود. واژه هاي کليدي: ابليس، دوزخ، ديوان، گناه، نافرماني مقدّمه داستان آفرينش انسان، از همان ابتدا، با همراهي و حضور شيطان آغاز مي شود هر چند که شيطان، زمان هاي بسياري پيش از خلقت بشر، هستي يافته و در کنار ساير ملائک مقرّب الهي به انجام تکاليف خويش مشغول بود. علاوه بر کتب ديني و مذهبي، در مجموعه آثاري که توسط انسان هاي متفکر پديد آمده، در جاي جاي آنها به داستان خلقت و شيطنت ابليس و طرد آدم اشاره شده و رساله ها و کتبي چند نيز بر همين قضيّه اختصاص داده شده است. ارداويراف نامه که به کمدي الهي ايراني معروف شده در 1000سال پيش از کمدي الهي دانته به رشته تحرير درآمده که مربوط به داستان صعود روح ارداويراف يا (ارداويراژ) مصلح دين زرتشتي به عالم ديگر و شرح ديده ها و شنيده هاي او در اين سفر است. کتاب ديگر سيرالعباد الي المعاد نام دارد که اثر جاويدان حکيم سنايي است و در آن شاعر، با هدايت مرشد خود دنياي ديگر را به چشم مي بيند و در بازگشت مشهودات خود را نقل مي کند. يک اثر شرقي ديگر نيز وجود دارد به نام «رسالة الغفران» از ابوالعلاء معرّي که در آن قارح از مخالفين شاعر به حکم خداوند ابتدا از بهشت و سپس از دوزخ ديدن کرده و سوختن ابليس و فرود آمدن گرزهاي گران بر سر او و فرورفتن سيخ هاي نوک تيز در تن وي را ديده است. از ميان آثار غير اسلامي، به نمونه هاي برجسته اي در ادبيّات مسيحي بر مي خوريم که هر کدام از آن ها، شاهکاري بي مانند و ماندگار هستند. کمدي الهي دانته و بهشت گمشده جان ميلتون، به عنوان نمونه هاي متعالي در ادبيّات کلاسيک اروپا جايگاه ويژه دارند. تفاوتي که در اديان و آثار ادبي درباره شيطان ديده مي شود، شايد اين باشد که از ديدگاه اسلام، شيطان موجود ملعون و مطرودي است که در عرصه زمين همچنان به فريب و اغواي بشر اشتغال دارد. در کمدي الهي «شيطان در جهنّم فرمانروايي مي کند و خود وي که هزار و دويست سي متر قد دارد در ميان يخ جاوداني گرفتار است و اين زيباترين سمبل گناه است که دانته آفريده است».(دانته، 1378، صص540-527) موجودي که به آفرينش خود از آتش افتخار مي ورزد و به همين علّت نيز از بهشت رانده شده، اينک در عنصري کاملاً متضّاد با وجود خويش يعني يخ جاوداني دست و پا مي زند و البته در اين يخ جاوداني علاوه بر شيطان، دو نفر ديگر نيز يعني قابيل و يهوداي اسخريوطي حضور دارند در بهشت گمشده نيز، شيطان در دوزخ جاي دارد و همواره در معرض عذاب و شکنجه مي باشد و در عين حال در دوزخ، حکومتي براي خود تشکيل داده و به شکنجه اهل دوزخ فرمان مي راند و مغلوب کننده او- پسر آسمان - همان منجي عالم است که دشمنان را تار و مار مي سازد و به دوزخ مي افکند و دوزخ که بسته مي شود بلافاصله با سرعت تمام به ترميم شکافي که در حصارش ايجاد شده مي پردازد و همه از دست ابليس به آرامش مي رسند. در کتاب رفيع اوستا، حضور اهريمن آتش سرشت، به عنوان موجد گروه ديوان، پريان، اژدهايان و خرفستران (حشرات موذي )خشم و خشک سالي با هدف تخريب جهان، قابل مشاهده است. گرچه در اساطير هندي، سلطان اهريمنان موسوم به (راوانا) توسط (راما) کشته مي شود امّا در آثار متعدد عرفان و اديان هندي و بودايي همواره مباحث تفضيلي(خير) و(شر)، نظر خواننده را به وجود منابع شرارت و کين توزي و فتنه گري معطوف مي دارد. «بطور کلي، در برخي افسانه هاي اساطيري، شياطين، جنّ هاي ناپيدا و ايزدان اسراراآميز و با نفوذ ماوراي جهان هستند که اعمالشان مي تواند اثر نيک يا بد بر رفتار مردم داشته باشد اين موجودات را حد واسط فناپذيران و ايزدان دانسته اند. پس از مدتي اين باور رواج يافت که روانهايي که به مرتبه ي ايزدي مي رسند مي توانند به صورت شيطان درآمده براي عذاب دادن جنايت کاران به زمين باز گردند. فيلسوفان و شاعران به اين مفهوم پرداخته و آنرا دگرگون کردند.»(اسميت، 1384، ص266) به همين جهت است که پيامبر عزيز اسلام چهارده قرن پيش فرموده است: «اسلم شيطاني علي يدي» که به وجود شيطان در هر آدمي اشارت صريح دارد. (ياحقي، 1375، ص62) ابليس در قرآن   ابليس يکي از اسطوره هاي سرشناس و قدرتمند کتاب آفرينش کاينات است که شناخت آن در روشن گري معناي پيچيده خلقت بسيار کارساز تواند بود. اين شخصيّت مرموز و هزار چهره، از آغازينه هاي آفرينش در پرده ابهام و اوهام باقي مانده و هنوز که هنوز است ماهيّت اين موجود اعجوبه و افسانه اي به درستي شناخته نشده است. ابليس شخصيّتي کاملاً نادر و استثنايي و خصلت و فطرتي مغاير با ديگر مخلوقات عالم دارد. اول کسي که گفت:(من)، ابليس بود و اول کسي که نژاد و جنسيت خود را به عنوان ملاک و معيار برتري به رخ آدم و حوا کشيد، هم او بود.«اَنَا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَنِي مِن نارٍ و خَلَقتَهُ مِن طِين»الاعراف (7)/12. من از او بهترم مرا از آتش و او را از خاک سرشته اي. شيطان گستاخي خود را بدانجا مي رساند که با بي پروايي ادعا مي کند: «لَم اَکُن لِاَسجُدَ لِبَشَرٍ، خَلَقتَهُ مِن صَلصالٍ مِن حَمَاءِ مَسنُون» الحجر (15)/33. من کسي نيستم که در برابر بشري که وي را از خاکي برگرفته اي و از لجني بدبوي، سرشته اي، به خاک درافتم.(حسينجاني، 1375). شيطان، تنها نيست. داراي قبيله اي است انبوه. قرآن کريم گويد: «اِنَّهُ يَريَکُم هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِن حَيثُ لَا تَرَونَهُم» الاعراف (7)/27. او و قبيله اش درست از همان جايي که در نظر نمي آوريد و آنها را نمي بينند، شما را مي بينند و زير نظر دارند. کلمه (شيطان) در کتاب آسماني،70 بار آمده، کلمه شياطين 18 بار در ميان الفاظ آيات به کار رفته و ابليس هم 11 بار در قرآن ذکر شده که جمعاً بر 99 مورد بالغ مي شود.(محمد فؤاد الباقي، 1372، صص391، 389، 23). درباره ريشه يابي واژه شيطان از شطن، شطوناً يا شاط، شيطاً و شياطين الجن و الانس سخني نمي رانيم تا از اطاله کلام پرهيز شود، همين طور از ريشه يوناني (ديابلس) که از ماده ابلاس شمرده اند. اين موجود عجيب و غريب با اسامي اهريمن، ديو، عزازيل، خنّاس، بوخلاف، ابومره، بومره، شيخ نجدي، البيني، دياپوس(سخن چين)، مهتر ديوان، ايدون، اپليون(هلاک کننده) و در نهايت فرشته جهنم معروفيّت جهاني و افسانه اي دارد. «عزيزالدّين نسفي، شيطان را نماد طبيعت و ابليس را نماد وهم معرفي کرده است و صاحب کشّاف نيز شيطان را نماد غير صافيه مي خواند که ممزوج با ظلمات است که جاري مجراي خون بني آدم است».(سجادي، 1373، ص1081) حضور ابليس در اديان   محققّان در تحت کلمه شيطان، تأويلي دارند. حکيم صدرا گويد: نفس رذيله هر انساني شيطان اوست. نسفي گويد از بهشت دوم، سه کس بيرون آمد: آدم، حوا، شيطان و در جاي ديگر مي آورد: از بهشت سوم همين سه تن و ابليس و طاووس و مار رانده شدند که منظور از ابليس (قوه واهمه) است و در مطالعه نظريات پژوهش گران، چهره منفي جهان آفرينش همان شيطان است گر چه بيشتر به دو نام معروفيّت دارد. ابليس، پيش از آنکه قرآن شريف در حق او سخن گويد، در متون کهن و اديان ديگر حضوري بارز داشته است. «اهريمن در اوستا به صورت (انگره مئينيو) و در پهلوي باستان به صورت اهريمن و به معني مينوي ستيزه گر، دشمن و بدخواه بهشت آمده است که به خرد خبيث و پليد هم تعبير مي شود. بنا به تعبير اوستا، اهريمن و اهورا مزدا هر دو فرزند (زمان-خدا) موسوم به (زروان) هستند، اما اهريمن زودتر از اهورامزدا متولد مي شود و نه هزار سال فرمانروايي مي کند. اهريمن به وجود آورنده ديوان، پريان، اژدهايان، خرفستران، (حشرات موذي) خشم و خشک سالي است و هدفي جز تخريب جهان ندارد، او مي تواند صورت ظاهريش را (پيکر گرداني) عوض کند و به شکل چلپاسه، مار، مرد جوان يا پيرمردي دانا ظاهر شود»(رستگار فسائي، 1383، ص254). «در اساطير هندي، سلطان اهريمنان(روانا)(Ravana) نام دارد».(رستگار فسائي، 1383، ص257) که به دنبال ربوده شدن (سيتا) توسط سلطان، (راما) همسر سيتا، با شنيدن ندايي از آسمان، راه آزادي سيتا را در پيش مي گيرد و تيرهاي مهلک به سوي (راوانا) پرتاب مي کند و سرش را از تن جدا مي سازد، اما به جاي سر بريده، سرهاي تازه مي رويد و اهريمن غول آساي عمر تازه مي يابد و سرانجام به دست (راما) کشته مي شود. در بررسي شخصيّت ابليس، ديوان جايگاه ويژه اي دارند. «واژه ديو که در پهلوي هم (dew) است در نزد همه اقوام هند و اروپايي، به استثناي ايرانيان، معني (خدا) را حفظ کرده است. در نزد يونانيان (زئوس) و در لغت لاتين (دئوس)(Deus) به معني خداست. اما در ايران اين کلمه به گروهي از خدايان آريايي اطلاق شده است که پيش از ظهور زرتشت، در ايران و هند پرستش مي شدند. و بعد از زرتشت اهورامزدا به عنوان خير مطلق و گمراه کنندگان نيز ديوان و شياطين معرفي شده اند».(رستگار فسائي، 1383، ص264) همچنان که «پريان، اين موجودات لطيف و بسيار زيبا، از طرف اهريمن گماشته شده اند تا پيروان مزديسنا را از راه راست منحرف سازند».(رستگار فسائي، 1383، ص271) و در مبارزه با «تشتر» فرشته باران، زمين را از خشکي ويران سازند، جادوگران نيز آنجا که به جادوي منفي دست مي يازند از آموزه هاي اهريمن پيروي مي کنند. در حکايات ضحاک و اسفنديار و بازور توراني و هاروت و ماروت، همچنين سليمان نبي و اسکندر اژدر سوار و هفت خوان رستم و غيره به اين گروه از پيروان اهريمن بر مي خوريم که با سحر و افسون به خرابکاري مي پردازند. در کتاب مقدّس «در بخش مکاشفه يوحنا، اژدهاو ابليس يکي دانسته شده است».(رستگار فسائي، 1383، ص300) و در شاهنامه گاهي از اژدها با عنوان «دام اهريمن» ياد شده است. ابليس همان مار بزرگ سياه قديمي است که بر زمين انداخته شده و تمام ربع مسکون را مي فريبد. «در کتاب عهد جديد نام شيطان و ديو بسيار آمده است به عنوان موجود پليد و بد از ديدگاه متکلّمين اسلامي ابليس از چند جهت مورد بحث قرار مي گيرد و اصل مسأله، عصيان او از اوامر خداوند در مورد سجده به آدم (ابوالبشر) است. ابليس از نار و ملائکه از نور و آدم از گل آفريده شده اند. در تفسير تبيان آمده است که امر به سجده از باب تعظيم و تکريم آدم بوده است و نه سجده عبادت که ويژه خداوند است». (سجادي، 1373، ص13) نگرشي کوتاه بر مطالعه ابليس   مطالعه در احوال هزار لايه ابليس، نظر خواننده را به متوني ارزشمند از اعصار کهن و قرون اخير جلب مي کند. به جرأت مي توان گفت که کمتر شاعر يا نويسنده اي است که از قبل از اسلام تاکنون از ابليس يا شيطان ياد نکرده باشد. علاوه بر ادبيّات عرفاني، تعليمي و اجتماعي ما، در جاي جاي ادبيّات کلاسيک و متون مقدّس هند و چين، روم، يونان و ديوان هاي سخن سرايان اغلب ممالک جهان، به نام ابليس و اعمال او بر مي خوريم که متفکران گاه رساله يا کتابي درباره وي تدوين کرده اند و يا فصول و بخش هايي را به وي اختصاص داده اند، يا دست کم در سطور و ابياتي از او نام برده اند. در منابع مقدس سرخ پوستان و بوميان آفريقا نيز شيطان يا اهريمن حضوري آشکار دارد و چه بسا مراسم خاصي نيز له يا عليه وي برگزار مي شود که نياز به مطالعات جامعه شناختي و تورّق تاريخ اديان و مذاهب دارد. در تحليل هايي که از موجوديّت و شخصيّت ابليس يا اهريمن به ثمر رسيده همه جا از وي به عنوان عامل اساسي شرّ و گمراهي انسان در کره ارض و القا کننده صفات و خصايل زشت در روان آدمي نام برده شده است. تقابل نور و ظملت يا رويارويي خير و شر، نبرد فرشته سعادت با اهريمن لجوج و مغرور که گاه اين و گاه آن به پييروزي مي رسد از همان آغاز دوران انديشه ورزي انسان، مورد توجّه اجداد و نياکان کهن ما بوده است. در اين مقاله، کوشش نگارندگان بر آن بوده است که شخصيت ابليس در منابعي ارجمند همچون ارداويراف نامه، سيرالعباد الي المعاد، کمدي الهي و بهشت گمشده به شيوه اختصار مورد مطالعه قرار گيرد و از اقوال بزرگان و صاحب نظران نيز در روشنگري نکات مبهم بهره گيرد. دستاوردهاي اين پژوهش به شرح زير است: 1ـ ارداويراف نامه از محبوب ترين کتاب هايي است که به زبان پهلوي ساساني يا فارسي ميانه زرتشتي نوشته شده و مولف آن به نام (ويراف) پيش از سقوط خاندان ساساني درفاصله اواخر سده هاي چهارم و اواسط سده هاي هفتم ميلادي مي زيسته، برخي وي را مشاور خسرو انوشيروان معرفي کرده اند و فارسيان، ويراف را پيامبر دانسته اند که در زمان اردشير بابکان مي زيسته است. آنچه مهم است اثر گرانسنگ و ماندگاري است که موضوع آن در مورد سير و سفر يا همان معراج قدّيسي به نام ويراف به بهشت، برزخ و دوزخ و مشاهده نتيجه کردارهاي آدميان در آن جهان است. اين اثر را بايد نوعي از معرا ج نامه شمرد که در آن روح قبل از مرگ، دنياي پس از مرگ را به نوعي مشاهده و تجربه مي کند. «روان ارداويراف، پس از گذشت از (چينودپل) که همان پل صراط است با راهنمايي سروش و ايزد آذر از همستگان (برزخ) مي گذرد و طبقات بهشت را مي بيند تا به پيشگاه هرمز مي رسد. دو ايزد او را به ديدار دوزخ درکات آن مي برند: «در اژدهاي دوزخ فرو رفت، سهم و تاريکي و سدي و داغي آن را ديد و شکنجه ها و پادافراه گونه گونه ي ديوان بر روان و دروندان (در بندان) مشاهده کرد. و ديد که هر گناه کاري به سزاي بدکاري خويش در رنج است. روان ها مي خروشند و فغان مي زنند و اهريمن آنان را به سخره مي گيرد تاريک ترين دوزخ مُهلک جاي اوست. چاهي خروشنده، بي پايان و گنديده که هزار ني به بن آن نمي رسد. و اگر همه هيزم هاي خوشبوي جهان را بر آتش بسوزانند، از گند آن نمي کاهد و تيرگي آن را با دست مي توان گرفت.»(بهار، 1378، ص299) در اين اثر، مراتب دوزخ و انواع عذاب و مجازات بر پايه گناهي که در دنيا به راهنمايي اهريمن انجام گرفته، توصيف شده است. صحنه هاي پادافراه گناه و مجازاتي که ديوان، اهريمن و آفريدگان آنان بر روان هاي گناهکاران روا مي دارند توصيف مي شود. به عنوان نمونه ارداويراف نقل مي کند: «روان مردي را ديدم که سر تا پاي او آلت شکنجه بر نهاده شده بود و يک هزار ديو از بالا فراز مي کوفتند و به زخم گران و سختي مي زدند. پرسيدم که اين تن چه گناه کرد؟ سروش پرهيزگار و ايزد آذر گويند که اين روان آن مرد دروند است که به گيتي خواسته بسيار گرد کرد و خود نخورد و به نيکان نداد و پخش نکرد و به انبار داشت».(بهار، 1378، ص314). بعد از اين توصيفات، در فصل100 کتاب به موضوعي بر مي خوريم که نشان دهنده اين است که همه اين تقابل ها و صفات بد انساني به راهنمايي اهريمن و آفريدگان آن بوده است. «آن گاه اهريمن پر مرگ جهان ميراننده بددين را ديدم که در دوزخ به دروندان افسوس و ريشخند مي کرد و مي گفت که: «چرا نان هرمز مي خوريد و کار من مي کنيد و به دادار خويش نينديشيد و کامه ي من ورزيد؟ «چنين بسيار افسوس کنان به دروندان سخن مي گفت.»(بهار، 1378، ص327) در آخرين فصل کتاب، زماني که سروش و ايزد آذر، روان ارداويراف را به پيشگاه هرمز آوردند، هرمز فرمان داد که به راه راستي و دين رويد تا به دوزخ نيفتيد. ارداويراف نامه در واقع سفرنامه يک مصلح زرتشتي است که از دنياي ديگر ديدن مي کند و مشاهدات خود را پس از بازگشت از سفر نقل مي کند. و ديدار او ابتدا از همستگان (اعراف) است، بعد به بهشت راه مي يابد و سرانجام سر از دوزخ در مي آورد و اهريمن را که در چاه ويل و عظيمي در داخل زمين و در قعر آن جاي دارد و فرمانرواي آنست مي بيند و در مراجعت، همه را به موبدان گزارش مي دهد. کتاب ارداويراف مجموعه اي داراي8800 کلمه و101فصل است و قبل از ظهور اسلام پديد آمده است، اما در لغت نامه دهخدا ذيل واژه ارداويراف مي خوانيم «نيکوترين منظومه آن به فارسي، مثنوي زرتشت بهرام پژدو شاعر زرتشتي است که ناظم زرتشت نامه بوده و در قرن 7 هجري مي زيسته است».(لغت نامه دهخدا، 1436ق) بديهي است که اين مثنوي بعداً اضافه شده است. در ارداويراف نامه، در فصول مربوط به دوزخ، اهريمن با صفت (پرمرگ جهان ميراننده بددين) وصف مي شود و به دروندان دوزخي دستور متابعت از فرامين خود را مي دهد. ديوان، فرمان برداران او هستند که انواع شکنجه ها و پادافراه هاي گناهان را بر روان هاي گناه کاران روامي دارند. با عنايت به اينکه اين اثر ارزشمند به زبان پهلوي ساساني يا فارسي ميانه زرتشتي کتابت گرديده، لذا به عنوان يکي از آثار ماندگار پيش از دوره طلوع اسلام، از اهمّيت ويژه اي برخوردار است. ارداويراف که در يک سفر روحاني، توفيق حضور در پيشگاه هرمز را پيدا مي کند و با ديدار خود از بهشت و دوزخ، نفرت شديد و انزجار قلبي خود را از اعمال ابليس به صورت داستانک هايي که حاصل مشاهدات او در مراتب دوزخ است بيان مي کند. در بافت اين داستانها، هيچ انعطاف و نرمش کلامي مشهود نيست. روايات با عباراتي خشک و خشن بيان مي شود تا سختي مسأله در ذهن شنونده پرده از واقعيت هاي دردناک و پرخشونت و تحمّل ناپذير بردارد و روح آدمي را به جانب خلاف جهت يعني روي آوردن به بهشت رهنمون کند. منبع:پايگاه نور، ش 13 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 656]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن