تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804157011




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ساختار فيلمنامه (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 ساختار فيلمنامه (1)
ساختار فيلمنامه (1)   نويسنده: ريموند فرنشمان مترجم: ناديا غيوري   اصول فيلمنامه نويسي: جوهره، ساختار، سبک   ساختار کلاسيک خطي سه پرده اي   قلق فيلمنامه نويسي چيست؟ داستان خوبي که توجه شما را به خود جلب مي کند و شخصيت هاي خوبي که قابل باور هستند. اگر اين دو معيار به درستي رعايت شده باشند، فيلمنامه شما نيمي از راه موفقيت را طي کرده است. بعد از اين دو شرط، نوبت به ساختار درست مي رسد. (تيم بوان، مدير شرکت فيلمسازي ورکينگ تايتل فيلمز)   وقتي فيلمنامه اي را مي خوانيد، به طور غريزي مي دانيد هر چيزي کجا بايد اتفاق بيفتد. در يک فيلم سينمايي، وقتي پرده اول در کمتر از 20 صفحه تمام مي شود، متوجه مي شويم که يک جاي کار ايراد دارد. به همين دليل است که بايد هميشه ساختار را رعايت کنيم. هر چقدر هم که فيلمنامه ما آوانگارد باشد؛ در هر صورت بايد ساختار سه پرده اي را رعايت کند، زيرا فقط اين ساختار است که واقعاً به کار مي آيد. به هر حال وقتي کار شما فيلمنامه خواندن باشد، اولين چيزي که به آن توجه مي کنيد، رعايت ساختار است. (يک فيلمنامه خوان)   بعد از اين که درباره ايده فيلمنامه خود مطمئن شديد، به قصه کار فکر کرديد و شخصيت هايتان را پرداخت کرديد، نوبت به شکل دادن به ساختار داستاني اثر و به تبع آن فيلمنامه مي رسد. (فراموش نکنيد که پرداخت شخصيت ها و شکل دادن به ساختار پيرنگ اثر، دو فعل همزمان هستند و در کنار هم معنا پيدا مي کنند. اين دو مسئله يکديگر را تقويت کرده و باعث پيشبرد، تکميل و شفافيت هم مي شوند.) هر فيلمنامه از مجموعه اي از آشفتگي ها و به هم ريختگي ها تشکيل شده که سير حرکتي آن ها از مسائل کلي به جزئيات است. وقتي براي اولين بار موقعيت باثبات داستان به هم مي ريزد: پرده اول، دوم و سوم شکل مي گيرد. موقعيت به هم ريخته و ناپايدار بعدي آغاز، ميانه و پايان هر پرده را براي ما معلوم مي سازد. حالا بعد از اين مرحله است که مي توانيم هر پرده را به سکانس ها، نماها و در نهايت کنش ها و ديالوگ ها تقسيم کنيم. اما براي خلق يک فيلمنامه پيش از هر چيز بايد جاي درست اين تقسيم بندي ها را بدانيم. شايد بشود گفت که اين موضوع موقع نوشتن تا حدي ما را درگير اعداد و ارقام مي کند، اما به هر حال چاره اي نيست، چون با همين شيوه است که مي توانيم ساختار سه پرده اي را به درستي رعايت کنيم. به نظر شما علت اين مسئله چيست؟ اغلب فيلمنامه هايي که از ضعف ساختار رنج مي برند، به دو گروه تقسيم مي شوند:

الف. فيلمنامه هايي که داراي ساختار تفريطي هستند. (داستان در اين فيلمنامه ها درست به همان شکلي روايت مي شود که در زندگي واقعي اتفاق مي افتد و به طور طبيعي اين نوع از فيلمنامه ها درست مثل زندگي، خسته کننده هستند.) ب. فيلمنامه هايي که ساختار افراطي دارند. (اين نوع از فيلمنامه ها ملغمه اي از سبک هاي مختلف اند، پيرنگ فوق العاده و پيچيده اي دارند، از جلوه هاي ويژه به حد وفور در آن ها استفاده شده و ... اما در مقابل از ضعف قصه رنج مي برند.) در موقع خلق يک فيلمنامه براي اين که بتوانيد مخاطب را درگير يک تجربه احساسي کنيد و او را با خود به نقطه اوج داستان برسانيد، لازم است که از حوادث کاملاً دراماتيک بهره ببريد و به دنبال لحظات دراماتيکي باشيد که داستانتان را پيش ببرند. يک فيلمنامه در حکم نقشه براي فيلم است و مي تواند راه را به ما نشان بدهد. مهم تر از همه اين که فيلمنامه، ساختار اثر را براي ما مشخص مي کند: همان چيزي که مي توان مثل ستون فقرات، باقي اندام اثر، يعني تصاوير و ديالوگ ها را بر روي آن استوار کرد. کار فيلمنامه نويس اين است که اين نقشه را به درستي ترسيم کند. (هاوارد شومان – فيلمنامه نويس)   از زماني که براي نخستين بار سيد فيلد دستورالعمل فيلمنامه نويسي با ساختار سه پرده اي را در روزهاي آغازين رشد صنعت سينما مطرح ساخت، اين قواعد توسعه يافته و مورد بازنگري بسيار قرار گرفته اند. شايد کمي اغراق آميز باشد اگر بگوييم که در اين مدت تمام فيلم ها از الگوي خطي سه پرده اي تبعيت کرده اند، اما مي توان گفت که تقريباً 90 درصد فيلم ها (به ويژه فيلم هاي جريان اصلي هاليوود) به شکل بارزي تابع اين ساختار بوده اند. به عنوان آزمايش مي توانيد به طور تصادفي برخي از فيلم هايي را که در تلويزيون نمايش داده مي شوند و يا در ويديو کلوب ها توزيع مي شوند، انتخاب کنيد و آن ها را با نمودار 3 که در ادامه مي آيد، مقايسه کنيد. آيا اين نمودار در مورد فيلم هايي که بررسي کرديد، مصداق دارد يا خير؟ البته الزامي نيست که قانون ساختار سه پرده اي را يک حکم مطلق فرض کنيد. رعايت اين قانون، ايده آل است. اما آن چه که بيش از هر چيز به موفقيت فيلمنامه شما و ساختار درست روايت کمک مي کند، داشتن يک قصه قانع کننده و نحوه بيان پذيرفتني و باورکردني آن است. توجه: مهم ترين چيزي که بايد همواره براي رعايت يک ساختار درست در ذهن داشته باشيد، اين است: بايد بتوانيد موقع نوشتن فيلمنامه در نهايت به نقطه اي برسيد که در ضمن نوشتن آگاهانه نسبت به آن فکر نکرده ايد. در واقع رعايت ساختار بخشي از کار است که بايد ذاتاً با شما همراه باشد و موقع نوشتن در مرحله دوم اهميت قرار داشته باشد.

اشتباه است اگر بخواهيد از ابتداي کار خود را درگير اعداد و ارقام کنيد. نوشتن فيلمنامه مثل بازي خط – نقطه يا پيدا کردن ارقام صحيح نيست. بايد بگذاريد تا خود داستان به شما بگويد که چطور بايد پيش برود، همه ارقام و اعدادي که درباره ساختار سه پرده اي در کلاس هاي متفاوت به شما آموزش داده مي شود، يا در کتاب هاي مختلف مي خوانيد، فقط بايد به منظور رشد و تقويت قوه نوشتن فيلمنامه به کار گرفته شوند و توانايي حدس زدن و الهام را در شما بالا ببرند. بعد از آن ديگر مي توانيد همه اين ارقام را کنار بگذاريد و کار خود را بکنيد. به عبارت ساده تر: بياييد ابتدا اين قوانين را ياد بگيريد و بعد همه آن ها را دور بريزيد. (ديويد وب پيپلز، فيلمنامه نويس هفت و نابخشوده)   جمع بندي مطلب: • اغلب فيلم هاي تلويزيوني (حدود 60 دقيقه) با استفاده از ميان برنامه هاي تبليغاتي به سه بخش يا پرده تقسيم مي شوند. • يک فيلم داستاني نيم ساعته و يا يک کمدي موقعيت به دو پرده تقسيم مي شود.

• در يک فيلم سينمايي، تشخيص پايان هر پرده از طريق نمايش تبليغات ممکن نيست، بلکه با تجزيه و تحليل فيلم هنگام تماشاي آن به اين بخش بندي پي مي بريم. (وقتي همين فيلم سينمايي را در تلويزيون نمايش مي دهند، اغلب تبليغات را در پايان پرده اول، نيمه پرده دوم و پايان پرده دوم نشان مي دهند.) بد نيست که نسبت هاي زير را به خاطر بسپاريد: (نمودار 1)   بنا بر نسبت هاي فوق، اگر فيلمنامه شما دو ساعت يا 120 دقيقه باشد، تقسيم بندي به اين شکل درمي آيد: 30 دقيقه / 60 دقيقه / 30 دقيقه. رعايت يکي از قوانين پذيرفته شده در فيلمنامه نويسي (ر. ک به بخش 2) درباره رمان را فراموش نکنيد: هر صفحه در فيلمنامه معادل يک دقيقه از زمان نمايش فيلم است. و از آن جايي که فيلمنامه شما هم نبايد از 120 صفحه (حداکثر) طولاني تر باشد، هر پرده تقريباً معادل 30 صفحه (پرده اول) / 60 صفحه (پرده دوم) / 30 صفحه (پرده سوم) خواهد بود: البته تقسيم بندي يا تعريف 1/4 / 1/2 / 1/4 هم قانون مطلقي نيست. بسيار اتفاق مي افتد که در فيلمنامه هاي 90 دقيقه اي /90 صفحه اي، با تقسيم بندي 10/60/20 روبه رو مي شويم، اما به هر حال در اين مرحله بهتر است که همان الگوي 120 صفحه اي را ملاک کار خود قرار دهيم.

(نمودار 2)   موقع مطالعه مطالب اين بخش، به نمودار شماره 3 هم توجه داشته باشيد. هرچند که رعايت دقيق اين نمودار متضمن موفقيت شما در نوشتن فيلمنامه نيست (اساساً هيچ فرمولي براي تضمين موفقيت وجود ندارد)، اما اين موضوع حداقل به شما کمک مي کند که نحوه داستان گويي خود را نظام مند کنيد تا به اين ترتيب مخاطبان بهتر از قصه شما سر در بياورند. تمرين: حالا پيش از اين که مطلب را ادامه بدهيم، از شما مي خواهم که پنج فيلم را تماشا کنيد: شاهد، بازي اشکبار، دون ژوان دومارکو، مزرعه رؤياها و مسابقه حضور ذهن. هر کدام از اين فيلم ها را با نگاهي کلاً انتقادي و به طور مجزا ببينيد، اما لازم نيست يادداشت برداريد. (اين کار را بگذاريد براي بعد.) در هر پرده چه اتفاقي مي افتد؟ تکرار مطالب: شما به هنگام نوشتن فيلمنامه يک هدف نهايي داريد و آن چيزي نيست جز رسيدن به نقطه اوج نهايي در پرده سوم. (البته اين نقطه اوج لزوماً در صحنه آخر فيلم نيست.) در واقع تمام عناصر فيلمنامه شما از جمله همه توضيحات و تصاوير، هر خط از گفت و گوها، جزئيات شخصيت پردازي، همه موانع و هر ضربه اي که به شخصيت وارد شده و همين طور هر کشمکشي که حل مي شود، بايد به منظور رسيدن به همين نقطه اوج نهايي و ايجاد بيش ترين تأثير احساسي روي مخاطب به کار گرفته شود. توجه: شيوه يا استراتژي نوشتن «از انتها به ابتدا» همان طور که در کل فيلمنامه کاربرد دارد، در مورد هر پرده نيز قابل استفاده است. در واقع قبل از خلق هر پرده، بايد بدانيم که پايان آن پرده (نقطه اوج) چيست؛ با اين کار مي توانيم نوشتن از «انتها به ابتدا» را شروع کنيم و مطمئن باشيم که هر عنصري کارکرد مناسب خواهد داشت و ما را در رسيدن به هدف ياري خواهد کرد. نمودار3- ساختار خطي سه پرده اي 1-1. پرده اول (نگاهي اجمالي)   فيلمنامه هاي زيادي خوانده ام که خسته کننده و ضعيف بوده اند و در همان چند صفحه اول با وجود اين که مقدمه چيني درستي هم داشته اند، توانسته ام کل قصه را حدس بزنم. به نظر من فيلمنامه نويس بايد در 30 صفحه نخست فيلمنامه، براي داستانش مقدمه چيني کند. اگر ببينم که اين اتفاق در فيلمنامه نيفتاده، به سراغ کار ديگري مي روم. (سيد فيلد)   در پرده اول همه آن چه که قرار است قصه با آن ها ساخته شود، به مخاطب عرضه مي شود: شخصيت هاي اصلي، بستر داستان (تعيين حدود معمول اجتماعي، محيطي و رواني)، لحن اثر (واقع گرايي محض مثل فيلم مخمصه، اسطوره اي مثل فيلم هاي Loch Ness و مزرعه رؤياها؛ عاطفي و احساسي مثل فيلم هاي حس و حساسيت و قهرمان محلي؛ خنده دار و مضحک مثل فيلم در انتظار بازدم؛ داستان شاه پرياني مثل فيلم ادوارد دست قيچي و ...)، مشکلات، تمايلات، علايق عاشقانه، مدت فيلم (زمان واقعي يا داستاني آن) و محدوده هاي زماني (همه کارهايي که بايد زمان مشخصي اتفاق بيفتد). هيچ عنصر مهمي نبايد بعد از پايان پرده اول (به ويژه در صفحات آغازين پرده دوم) وارد داستان شده و به مخاطب معرفي شود. در همان فضاي سي صفحه اي پرده اول، که فضاي چندان زيادي هم نيست، موارد بسياري هم هست که بايد معلوم شود. بياييد براي درک بهتر موضوع اين 30 صفحه را ده صفحه به ده صفحه بررسي کنيم. 2-1. ده صفحه اول   آغاز يک فيلمنامه بايد «نبض تپنده» آن باشد. (آلن پلاتر – نويسنده)   حياتي ترين بخش هر فيلمنامه، ده صفحه اول آن است. تقريباً همه خواننده ها معتقدند که اگر ده صفحه اول يک فيلمنامه (اين روزها حتي اين رقم را تا پنج صفحه هم کاهش داده اند) آن ها را جذب نکند، اين احتمال وجود دارد که از خواندن باقي فيلمنامه صرف نظر کنند. اگر داستان اين ده صفحه براي آن ها قابل پيش بيني باشد، آن ها درست يا غلط با خود اين طور فرض مي کنند که داستان 100 صفحه بعدي فيلمنامه هم قابل پيش بيني است و ديگر جذابيتي برايشان ندارد. مردم معمولاً عادت دارند خيلي زود نتيجه گيري کنند و تصميم بگيرند، به همين دليل درست بعد از خواندن پنج يا ده صفحه اول يک فيلمنامه با خود مي گويند که «اين فيلمنامه، فيلمنامه خوبي است» يا «کار بدي است». اگر خواننده ها فيلمنامه اي را با نگاه مثبت بخوانند، به احتمال قوي نظر و تصميم نهايي آن ها درباره آن فيلمنامه نيز مثبت خواهد بود. بنابراين شما در مقام يک فيلمنامه نويس بايد بتوانيد تمام توانايي خود را در همان ده صفحه اول به خواننده نشان بدهيد. اين ده صفحه بايد منحصر به فرد و هيجان انگيز (و يا در مورد فيلمنامه هاي کمدي، مسخره) باشد و قبل از هر چيز بتواند علاقه و توجه مخاطب را جلب کند و او را تا پايان داستان با خود همراه سازد. نکته عجيب درباره يک فيلمنامه خوب اين است که اغلب در همان ده صفحه اول مي توان به خوبي آن پي برد. اصلي ترين چيزي که بايد در صحنه افتتاحيه اتفاق بيفتد، معرفي قهرمان است. داشتن صحنه افتتاحيه اي که بتواند مخاطب را ميخکوب کند، البته نه تا سر حد مرگ، يکي از راه هاي ظريف و هوشمندانه براي موفقيت فيلمنامه است. به نظر من اين صحنه بايد کمي غيرعادي باشد و در واقع به گونه اي باشد که من خواننده گمان کنم پيش از اين، مشابه اين صحنه را نديده ام. توجه داشته باشيد که همه چيز نبايد در همان پنج دقيقه اول تمام شود، بلکه بايد کاري کنيد که من نتوانم دست از ورق زدن بکشم. (نورما هيمن، تهيه کننده فيلم هاي روابط خطرناک و کارينگتون)

شما بايد در همان ده صفحه نخست پرده اول، داستان خود را شکل بدهيد. براي اين منظور مشخص کردن نکات زير توصيه مي شود: • قهرمان يا شخصيت اصلي خود (ستاره اثر) را معلوم کنيد. • معلوم کنيد که داستان شما قرار است درباره چه چيزي باشد. • فضاي دراماتيکي را که داستانتان در آن اتفاق مي افتد، روشن کنيد. • معلوم کنيد که در چه ژانري کار مي کنيد. در همين مرحله و پيش از اين که تغيير خاصي براي قهرمان اثرتان اتفاق بيفتد، لازم است که او را در يک بستر طبيعي و عادي به خواننده معرفي کنيد. (در فيلمنامه يک فيلم تلويزيوني اين موضوع تا حدي سخت تر مي شود، زيرا دو يا سه دقيقه اول کار از اهميتي حياتي برخوردار بوده و چه بسا همان پنج صفحه نخست کار بتواند موفقيت يا شکست کار را رقم بزند.) منبع:ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار / آذر 1382 / سال دوم / شماره 16 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن