واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به موسيقي پستچي سه بار در نمي زند حالا ديگر چند سال است كه تيم حسن فتحي و فردين خلعتبري شكل گرفته و به نظر مي رسد كه هر دو طرف طي اين سال ها به زباني مشترك رسيده اند كه باعث شده در ژانرهاي مختلف همچنان كنار هم باشند . از سريال هاي گوناگوني همچون مدار صفر درجه و شب دهم گرفته تا ميوه ممنوعه و فيلم ويدئويي يك روز معمولي و حالا هم پستچي سه بار در نمي زند . موسيقي پستچي ... خلوت است و برخلاف موسيقي اغلب فيلم هاي تريلر و معمايي در همه صحنه ها شنيده نمي شود . آهنگ ساز راهي نسبتاً مينيماليستي را براي بيان موسيقي انتخاب كرده است كه با ايجاز تمام مي آيد و تا بيايي به آن گوش كني تمام شده ، از اين حيث موسيقي پستچي ... سنت شكن است چون در اغلب تريلرها ، موسيقي يكي از تأثيرگذارترين عناصر فيلم محسوب مي شود ؛ يا به پيشواز رويدادهاي فيلم مي رود و به نوعي نقش پيش داوري را به عهده مي گيرد يا با قدرت هر چه تمام تر اتفاقي را كه افتاده تعريف مي كند ؛ آن قدر كه در اغلب صحنه ها صداي موسيقي مي آيد . برعكس ، موسيقي پستچي ... هيچ علاقه اي به استقبال زودهنگام از صحنه ها ندارد مگر در موارد بسيار معدود كه آن هم بيش از يكي دو جا نيست . تنها صحنه اي كه در آن موسيقي كمي زودتر از تصوير روايت گر است لحظه اي است كه ابتدا ما صداي دايره زدن را مي شنويم و بعد پسربچه را در حال ساز زدن مي بينيم . مهم ترين ويژگي موسيقي پستچي ... بي شك در تم اصلي آن است . فردين خلعتبري موسيقي اي به غايت تماتيك را براي فيلم ساخته است . از آن جا كه داستان در سه طبقه اتفاق مي افتد و در هر طبقه اتفاق هاي مربوط به دوره اي از تاريخ با سرو شكل و گويش و ماجراهايش روي مي دهد ، فرض اول اين است كه آهنگ ساز هم موسيقي به فراخور همان دوره تاريخي خاص استفاده كند و با ورود به هر طبقه لحن موسيقي مطابق شرايط باشد . اما خلعتبري نشانه هاي مشترك فيلم را گرفته و به همراه آن ها رفته و موسيقي كاملاً مشترك و يك پارچه را براي فيلم ساخته است . او بيش از آن كه به دوره هاي تاريخي و داستان هاي متفاوتي كه در طبقات مختلف عمارت رخ مي دهند بپردازد به مشتركات ميان آن ها پرداخته ، همراه با بادي كه به همه طبقات عمارت يكسان مي وزد ، همراه با تيله هايي كه از پله ها قل مي خورد ، همراه با پسربچه اي كه همه جا سرك مي كشد و همراه با عكس فروتن مي آيد و مي رود . آهنگ ساز نسبت به اين مسأله كاملاً هوشيار بوده و بسيار دقيق از اين عناصر مشترك ميان طبقات استفاده كرده است ؛ آن قدر كه كم تر زماني با آمدن چيزي جز اين مشتركات ، موسيقي شنيده مي شود . در اغلب صحنه ها همين عناصر مشترك هستند كه بهانه آغاز موسيقي در آن صحنه اند . ضمناً آهنگ ساز خودش را هم مقيد به ملودي پردازي نكرده و به وجود اين تم مشترك بسنده كرده است . شايد بتوان يكي از دلايل ساخته شدن موسيقي اي تا اين اندازه تماتيك را به خاطر موسيقي ها و ملودي هايي دانست كه در مسير داستان فيلم شنيده مي شود ( به قول تورج زاهدي،« موسيقي فيلم نامه اي »). در طبقه سوم عمارت ، يعني جايي كه شازده قجري به همراه همسر و كنيز و فرزند كنيزش زندگي مي كند گرامافوني هست كه در آن ملودي هاي مختلف همان دوره پخش مي شود و گاهي هم شازده با آن همراه مي شود . گرامافون در اين طبقه حضوري پررنگ دارد و به نوعي خلأ شنيدن موسيقي آن دوره را پر كرده يا بهتر است بگوييم چون اين ملودي پردازي ها وجود داشته ، ديگر آهنگ ساز لزومي در استفاده مشابه همان ها را در موسيقي اش نديده . در طبقه دوم يعني جايي كه ابرام و مهوش حضور دارند هم يك راديوي قديمي وجود دارد كه اين راديو نيز دقيقاً نقش همان گرامافون طبقه بالايي را ايفا مي كند و صداي موسيقي آن دوره را مي شود از آن شنيد . اما در طبقه اول از اين خبرها نيست و جز صداي جيغي كه به عنوان رنگ موبايل دختر شنيده مي شود هيچ صداي ديگري - چه برسد به ملودي - شنيده نمي شود . همين ها باعث شده آهنگ ساز چندان به ملودي توجهي نكند و بيش تر روي تم كار كند . استفاده از سازهاي مختلف هم در موسيقي پستچي... جالب است . خلعتبري در اين جا هم سنت شكني كرده و سازهايي را كنار هم نشانده كه يا خودش براي اولين بار شاهد هم نوازي آن ها بوده يا آن قدر نادر است كه به گوش غريب مي آيد . هم نشيني هارپ (چنگ) و تنبك يكي از همين سنت شكني هاست كه اتفاقاً گوش نواز هم از كار درآمده . آهنگ ساز از سازهاي آكوستيك استفاده كرده و سراغ الكترونيك ها نرفته - كه در اين روزهاي سراسر الكترونيك موسيقي فيلم ، جاي تحسين دارد - اما در همان اركستري كه چيده سازهاي مختلفي را گنجانده و از انواع سازهاي كششي تا سازهاي ايراني همچون تار و تنبك تا چنگ . با اين حال به نظر مي رسد كه به رغم بهره بردن از سازهاي گوناگون ، اركستر خلعتبري خيلي بزرگ نبوده است . در اين جاست كه به تبع تفكيك طبقات عمارت ، نوعي تفكيك سازي صورت گرفته . به اين ترتيب كه در طبقه سوم صداي اصلي تار است ، در طبقه دوم آكاردئون و در طبقه اول اركستر زهي كه امروزي تر مي نوازد . با اين حال صداي غالب موسيقي پستچي ... همان صداي ويولن هاست كه چند نت معدود ، پشت سر هم تكرار مي شوند . شايد اين تنها سنت آهنگ سازي براي چنين فيلم هايي باشد كه آهنگ ساز نتوانسته - يا نخواسته - آن را بشكند ، چون يكي از اصلي ترين مؤلفه هاي آهنگ سازي براي فيلم هاي معمايي ودلهره آور ، همين الگوي حركت هاي دوراني و تكرارهاي پياپي در موسيقي است كه باعث مي شود اين سرگيجه به تماشاگر منتقل شود و حس دروني و لايه هاي زيرين محتوايي فيلم را راحت تر درك كند . اگر بتوان واژه « كم فشار » را براي موسيقي به كار برد ، بايد بگوييم آهنگ ساز پستچي ... با عزمي راسخ ، تا پايان فيلم به همين موسيقي خلوت و با صداي نسبتاً آرام پرداخته است . شايد اگر موسيقي در پستچي ... تنها به برخي از همان سنت هاي موسيقي چنين فيلم هايي همچون « پيش داوري » يا « پيش گويي » وفادار بود تأثير آن دوچندان مي شد و لحظه هاي دلهره آور هم بيش تر به دل تماشاگر مي چسبيد . بجز اين ، به نظر مي رسد كه صداي كلي موسيقي پايين است و اگر اركستر كمي جان دارتر مي نواخت حس هاي مختلف فيلم نيز با شدت بيش تري به سراغ مخاطب مي آمدند . منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398 /س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4559]