تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):مؤمن، خاموشى اختيار مى‏كند تا سالم بماند و سخن مى‏گويد تا سودى ببرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829183631




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شکرستان نظامي (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شکرستان نظامي (2
شکرستان نظامي (2)     الف) به صورت استعاره در مفاهيم متنوع :   ـ استعاره از سخنان شيرين : لب بگشا ، تا همه شکر خورند زاب دهانت رطب تر خورند ( مخزن ، ص 22 ) چون رخ و لب شکر و بادامريخت گل به حمايت به شکر در گريخت ( مخزن ، ص 64 ) ـ استعاره از لب معشوق : وزان پس مهر لولو بر شکر زد به عنّاب و طبر زد بانک بر زد ( خسرو و شيرين ، ص 209 ) ـ استعاره از بوسه : چو ما را قند و شکر در دهان است به خوزستان چه بايد در زدن دست ( خسرو و شيرين ، ص 151 ) چو رنجورم به حال من نظر کن مرا درمان از آن لعل شکر کن ( خسرو و شيرين ، ص 152 ) ـ استعاره از دهان معشوق : شکر و بادام به هم نکته ساز زهره و مريخ ، بهم عشق ساز ( مخزن الاسرار ، ص 62 ) و استعاره هاي گوناگوني که ذکر همه ي آنها در اين مقاله نمي گنجد . ج ) در معني معمولي شکر :   زهر ترا دوست چه خواهد ؟ شکر عيب ترا دوست چه داند ؟ هنر مع فروزان و شکر ريخته تخت ، زده غاليه ، آميخته ( مخزن الاسرار، ص 167 ) دهان تنگشان ، شيرين چو شکر به خوشبويي بسي خوشتر ز عنبر ( خسرو و شيرين ، ص 53 ) چرا چون گل زني در پوست خنده سخن بايد چو شکر پوست کنده ( خسرو و شيرين ، ص 68 ) ز شکّر ، هر يکي تنگي گشاده ز شيرين بر شکر تنگي نهاده ( خسرو ... ، ص 134 ) $2ـ شکرآلود ـ شکرآميخته : نظامي اين ترکيب را سه بار ، طي داستان هايش به کار مي برد و از آنها شير يا قرص نان آميخته با شکر را اراده مي کند : در خسرو و شيرين طي داستاني تحت عنوان ( کوه کندن فرهاد و زاري او ) در راز و نياز فرهاد ، شيرين را به شيري که از مادرش خورده است قسم مي دهد و مي گويد که مرا با شيري آميخته با شکر ياد کن ، چرا که براي تشنه کام ، شير و شکر سودمند است : کني يادم به شير شکر آلود که دارد تشنه را شير و شکر سود ( خسرو و شيرين ، ص 242 ) در شرفنامه نيز ، ضمن ماجراي ( داستان نوشابه پادشاه بردع ) که خواني رنگين براي اسکندر مي آرايد ، سفره را با نان شکري که از آن به قرص شکر آميخته تعبير مي کند مزيّن ساخته مي گويد : همان قرصه ي شکر آميخته چو کنجد بر آن گرده ها ريخته ( شرفنامه ، ص 292 ) در مخزن الاسرار ، مضامين کتابش را دست فرسود ديگران نمي داند و خود را که مگس نحل شهد و شکر مخزن الاسرار مي نامد شکرآلود مفاهيم هيچ کس نمي داند : بر شکر او ننشسته مگس ني مگس او شکرآلود کس ( مخزن الاسرار ، ص 36 ) تا نمکش با شکر آميخته شکر شيرين نمکان ريخته ( مخزن الاسرار ، ص 59 ) 3 ـ شکر افشاني ـ شکر فشاني :   غزلسراي گنجه ، ترکيب فوق را حدود ده مورد در اشعار خود به کار برده و از آنها با تعابير شعر شکرافشان ، شمع شکرافشان و سخنان شکرافشان و مانند اينها مضمون تازه اي مي آفريند : شعر نظامي شکر افشان شده ورد غزالان غزلخوان شده ( مخزن الاسرار ، ص 66 ) شه بدان شمع شکرافشان گفت تا کند لعل با طبرزد جفت ( هفت پيکر ، ص 182 ) طوطيي ديد بر شکر خواني بي مگس کرد شکر افشاني ( هفت پيکر ، ص 198 ) غمزش از غمزه تيز پيکان تر خندش از خنده ، شکر افشان تر ( هفت پيکر ، ص 302 ) در آن عيد ، کان شکر افشان کنم عروسي شکر خنده، قربان کنم ( خردنامه ، ص 61 ) درخشان شده مي ، چو روشن درخش قدح شکر افشان و مي ، نوش بخش ( شرفنامه ، ص 155 ) سر زلف در عطف دامن کشان ز چهره گل از خنده شکرفشان ( شرفنامه ، ص 78 ) لب لعلم همان شکر فشانست سر زلفم همان دامن کشانست ( خسرو و شيرين ، ص 317 ) غواص جواهر معاني کرد از لب خود شکر فشاني ( ليلي و ... ، ص 135 ) 4 ـ شکّر انگيز:   در ليلي و مجنون ، ضمن بحثي با عنوان ( رسيدن ليلي و مجنون به يکديگر ) که استاد وحيد دستگردي همه ي ابيات آن را الحاقي مي داند ، بعد از آنکه مجنون در تعريف و توصيف ليلي داد سخن مي دهد ، ليلي با کرشمه اي مستانه ، لب به سخن مي گشايد و سخنان شيرين و غاليه برانگيزي بر سر مجنون فرو مي بارد و نظامي با مهارت خاصي از دهان ليلي به غاليه داني شکرانگيز ياد مي کند که مه از آن ، غاليه ساز و گل از آن ، شکرريز شده است : زان غاليه دان شکّرانگيز مه غاليه ساز و گل شکر ريز از بس که فشاند بر سر يار عنبر ، به من و شکر ، به خروار ( ليلي و مجنون ، ص 246 ) 5 ـ شکربار ، شکربارد ، شکروار :   نظامي در ضمن سروده هايش از لفظ شکر حدود هفت بار ترکيب شکربار ( کسي که از دهانش شکر مي ريزد ) و دو بار به صورت شکرباره و يک بار ، شکروار مفهوم آفريده و طي داستان هايش به کار مي برد : کجا آن تازه گلبرگ شکربار شکر چيدن ز گلبرگش به خروار ( خسرو و شيرين ، ص 168 ) چو کردي باغ شيرين را شکر بار درخت تلخ را شيري شدي بار ( خسرو و شيرين ، ص 194 ) جوابش داد شيرين شکربار که بايد بودنت دربند اين کار ( خسرو و شيرين ، ص 216 ) سوي شهر مداين شد دگر بار شکر با او به دامن ها شکربار ( خسرو و شيرين ، ص 285 ) جوان شد گلبن دولت دگر بار ز تلخي رست شيرين شکر بار ( خسرو و شيرين ، ص 296 ) ز شيرين مهر بردارم دگر بار شکرنامي به چنگ آرم شکربار ( خسرو و شيرين ، ص 330 ) آمدند از ره شکر باري کرده زير قصب کله داري ( هفت پيکر ، ص 303) سخنگوي شهدي شکرباره اي به شهد و شکر بر ستمگاره اي ( شرفنامه ، ص 413 ) نيابي ز من به جگر خواره اي جگر خواره اي نه ، شکر پاره اي ( شرفنامه، ص 495 ) اگر خوردم زبان را من شکروار زبان چون تويي بادا شکربار ( خسرو و شيرين، ص 37 ) 6 ـ شکر بوسي :   در خسرو و شيرين در مبحث ( پاسخ دادن شيرين و خسرو ) از لفظ شکر ، ترکيب شکربوسي مي سازد و مي گويد : بوسيدن شکر اصفهاني مانند جنس شکر بر لب کسي سزاوار نيست . شکر بوسي لب کس را نشايد مگر دندان که او خردش بخايد ( خسرو و شيرين ، ص 323 ) 7 ـ شکر بوزه ، شکر بوره ( نان کوچک مثلثي شکل ، داراي شکر و مغز بادام )   در شرفنامه ، ضمن ماجراي ( بزم اسکندر با نوشابه ) مي نويسد : شکر بوزه لب محبوب را با دندان مي خايد و براي شکر خوارگي از لبان محبوب دندن طمع تيز مي کند : شکربوزه ( بوره ) با نوک دندان به راز شکر خواره را کرده دندان دراز ( شرفنامه ، ص 306 ) ـ راز گفتن با نوک دندان ، کنايه است از خاييدن با دندان . 8 ـ شکر پاره :   در هفت پيکر از زيبارويان با ترکيب شکرپاره ياد مي کند : هر شکر پاره شمعي اندر دست شکر و شمع خوش بود پيوست ( هفت پيکر ، ص 161 ) 9 ـ شکر پاسخ :   شکر پاسخ به لطف آواز دادش جوابي چون طبر زد باز دادش ( خسرو و شيرين ، ص 144 ) 10 ـ شکر خند ، شکر خنده ، شکر خنديدن :   لب به شکر خنده بياراسته امّت خود را به دعا خواسته ( خسرو و شيرين ، ص 19 ) به هر خنده کز لب شکر ريز کرد شکر خنده اي را منش تيز کرد ( شرفنامه ، ص 155) شکر خنده اي راست چون ني شکر لطيف و خوش و سبز و شيرين و تر ( شرفنامه ، ص 362 ) شکاري کنيزي ، شکر خنده يافت که خود را به آزاديش بنده يافت ( شرفنامه ، ص 467 ) بدين قند کو با شکر خنديست در بوسه بين چون سمرقنديست ( شرفنامه ، ص 490 ) بجوشيد در کوه و صحرا بخار شکر خنده زد ميوه بر ميوه دار ( خردنامه ، ص 221) شکر خند شمعي که جان مي نواخت چو شمع و شکر ، ز آب و آتش گداخت ( خردنامه ، ص 238 ) حلاوتهاي شيرين شکرخند ني شهرود را کرده ، ني قند ( خسرو و شيرين ، ص 127 ) عبير ارزان ز جعد مشک بيزش شکر ريزان ز لعل شهد خيزش ( خسرو و شيرين ، ص 127 ) که شاه نيکوان شيرين دلبند که خوانندش شکر خايان شکرخند ( خسرو و شيرين ، ص 236 ) لب چو مرجان و ليک لولو بند تلخ پاسخ و ليک ، شکر خند ( هفت پيکر ، ص 185 ) به جز از خوبي و شکر خندي داشت پيرايه هنرمندي ( هفت پيکر ، ص 216 ) شکر امرود در شکر خندي عقد عناب در گهر بندي ( هفت پيکر ، ص 248 ) بسي پالودهاي زعفراني شکر خندشان دادم نهاني ( خسرو و شيرين ، ص 453 ) گل نفسي ديده شکر خنده اي بر گل و شک نفس افکنده اي ( مخزن الاسرار، ص 59 ) رخي از آفتاب آلدوه کش تر شکر خنديدني از صبح خوشتر ( خسرو و شيرين ، ص 38 ) 11 ـ شکر خواره ـ شکرخوري لب به سخن ، خنده به شکّر خوري رخ به دعا غمزه به افسونگري ( مخزن الاسرار ، ص 60 ) شکر بوزه با نوک دندان برا ز شکر خواره را کرده دندان دراز ( شرفنامه ، ص 306 ) ـ خنده ي شکرخوار ، کنايه از تبسم است .   12 ـ شکر زبان :   در مکتب عشق و عشق بازي معشوق شکر زبانم اينست ( ليلي و مجنون ، ص 261 ) 13 ـ شکر زخمه ( اصابت تير به هدف غير مقصود ، ولي بجا و صواب )   چون ز کمان تير شکر زخمه ريخت زهر ز بزغاله ي خوانش گريخت ( مخزن الاسرار ، ص 16 ) ـ قدوم مبارک پيامبر اکرم (ص) در برج قوس با تير شکر زخمه ، زهر نحوست زحل را از برج جدي دور کرد . منبع:نشريه پايگاه نور شماره 4 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن