واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شکرستان نظامي (1) نويسنده: دکتر محمد باقر محسني چکيده نظامي داستان سراي يکه تاز ميدان بلاغت و مضمون آفرين بي همتاي دنياي حکايت ، نه تنها در داستان پردازي گوي سبقت را از اقران ربوده است ، بلکه در مضمون آفريني و ترکيب سازي نيز از ديگران سبقت گرفته و بزرگان سخن پارسي را به دنبال خود کشانده است . نظامي براي ايجاد ترکيبات تازه و خلق معاني بديع و مضامين جديد ، با مهارتي خاصّ ، يک لفظ را به اشکال گوناگون در مي آورد و از آنها مفاهيمي دل چسب و دل نشين حاصل مي کند . حتي گاهي آن قدر شهد کلام را مي چشد که بر اثر تکرار لفظ ، شبح گونه اي از صنعت التزام مي آفريند ، که از آن ميان ، مي توان لفظ ( شکر ) را مثال زد . در اين مقاله اشکال گوناگون کاربردي ( شکر ) که بيانگر نمونه ي کوچکي از هنرمندي هاي اين استاد سخنوري است با شواهد مختلف آن جمع شده است و بدين مناسبت نام مقاله را ( شکرستان نظامي ) گذاشته ايم . کليد واژه ها : شکر ، شکرانداز ، شکربوزه ، شکر زخمه ، پست شکر شکرستان نظامي مقدمه به نام آنکه جان هستي از او يافت فلک جنبش زمين آرام ازو يافت جواهر بخش فکرت هاي باريک به روز آرنده ي شب هاي تاريک سواد ديده ي باريک بينان انيس خاطر خلوت نشينان نظامي بي شک از استادان مسلّم شعر پارسي است و از شاعراني است که توانست در سايه ي طبع وقّاد و قريحه ي سرشار خود به ايجاد و ابداع سبکي نوين توفيق يابد . و انصاف را بايد گفت که جمله ي فصيح زبانان و نادره گويان پارسي ، در برابر نيروي قريحه و رقّت انديشه و توانايي بي نظير او زانوي ادب نهاده اند و در برابر شيوه ي غريب و ابتکار انکار ناپذير او در سخن سرايي خود را اعجمي و ناتوان ديده اند . زبان نظامي زباني کاملاً تصويري و کنايي است و کمتر اتفاق مي افتد که در طول داستان هاي بلند به منطق نثري سخن بگويد ، بلکه همواره در همه ي زمينه ها با منطق شعري مطلب را در طي تشبيهات روشنگر و استعاراتي تأمل برانگيز و کناياتي قابل بررسي به نمايش مي گذارد ، و در بازار هنر عرضه مي دارد . نظامي فاتح بلامنازع قله هاي داستان سرايي است ، هر چند که بيش از او شاعران ديگري سرودن مثنوي هاي داستاني را آزموده بودند و بي ترديد نظامي در سرودن اولين مثنوي داستاني خود يعني خسرو و شيرين اغلب آن آثار را مي شناخته است ، خواه اين آثار مانند مثنوي هاي مفقود شده ي عنصري باشد يا ماجراهاي دل نشين ويس و رامين ، که از وزن و مقدمه چيني و نحوه ي شروع آن نيز بي تاثير نبوده است . ولي بعد از سرودن مثنوي خسرو و شيرين کار را به جايي مي رساند که به بيان عوفي مايه ي تلخ کامي عنصري مي گردد. (1) نويسنده ي کتاب " آتورپاتکان " از زبان ژان ريپکا مي نويسد : « در ايران هر نوع از شعر را استاد مسلمي است ، ولي به تحقيق ، در افسانه سرايي نظامي پيشواي همه است و کسي در اين قسمت به پايه ي او نرسيده است » (2) همچنان که فردوسي ، آن آفريدگار رستم ، سي سال از عمر پر برکت خود را صرف زنده کردن زبان فارسي کرد . نظامي نيز سي سال از عمر شريف خود را ، صرف سرودن خمسه ي جاويد کرده است و شايد رمز اين که چرا هرگز مقلدان او نتوانستند ، پا جاي پاي او بگذارند همين باشد ، از قبيل اميرخسرو دهلوي که تنها دو سال از عمر شريف خود را صرف سرودن خمسه ي خود به تقليد تمام از خمسه ي نظامي کرده است . (3) نظامي شاعري اصيل و مبتکري بي بديل است ، و در نظم آثار خود هوشيارانه از تقليدهاي خام مي پرهيزد ، و بر ذوق و ابتکار خود تکيه مي زند ، براي شاعري جوان چون او ، بسيار جاي مباهات خواهد بود که پا ، جاي پاي معلم عرفاني چون سنائي بگذارد ، و هم چنان که خودش بارها و بارها با جسارت اديبانه اي بيان کرده است ، مضامين و سروده هايش تازگي داشته ، و از کسي عاريتي نپذيرفته است و هرگز به سرقت و انتحال نينديشيده است : عاريت کس نپذيرفته ام آنچه دلم گفت بگو گفته ام شعبده اي تازه برانگيختم هيکلي از قالب نو ريختم بر شکر او ننشسته مگس ني مگس او شکر آلود کس ( مخزن الاسرار ، ص 35 ) دکتر کامل احمدنژاد در اين باره مي نويسد : « سخن او را بايد چنين تعبير کرد که مرتکب سرقت و انتحال نشده است و گفته ي ديگران را به نام خود نکرده است و گر نه ، هم از قرآن و حديث و اندرزها و سخنان حکمت آميز پيشينيان بهره جسته است و هم از مضامين اشعار اغلب شاعران پيش از خود » (4) نويسندگان کتاب زندگي و انديشه ي نظامي نوشته اند : « نظامي مقلد و نظيره ساز نبود ، حتي مي گفت که : من سخنان شاعران پيش از خود را تکرار نکرده ام ( که فرخ نيست گفتن گفته را باز ) . نظامي به نبوغ و خلاقيت فردوسي ، خالق شاهنامه ، با ستايش مي نگريست ، و از او همانند يک انديشمند و سخنوري سترگ ياد مي کرد و در سه منظومه از پنج گنج ( در خسرو و شيرين ، هفت پيکر و اسکندرنامه ) برخي از قهرمانان شاهنامه را تصوير کرده است ، ولي هيچ يک از اين آثار را نظامي به مثابه ي نتيجه ي تاثير به قلم نياورده ، بلکه با مقاصدي نو و انديشه هايي تازه ، دست به کار شده است و در نتيجه چنان مکتب ادبي يي آفريده است که تا زمانه ي ما هم قدرت و نفوذ خود را نگه داشته است » (5) جامي نيز که يکي از مقلدان نظامي است و هفت اورنگ خود را به تقليد از سبعه ي او نوشته است توانايي و استادي او را در سخن تا بدان درجه بالا مي برد که دست بشر بدان نمي رسد : « و آن قدر لطايف و دقايق که در کتاب پنج گنج درج کرده است که کسي را ميسّر نيست ، بلکه مقدور بشر ني » (6) نظامي در انتخاب الفاظ مناسب و ايجاد ترکيبات بديع و ابداع و اختراع معاني و مضامين بکر و دلپسند ، در هر مورد مهارتي بي نظير دارد و در تصوير ريزه کاري هاي حوادث و ايجاد مناظر دل نشين بي بديل است ، و يکي از اختصاصات منحصر به فرد سبک شعري او ، آوردن ترکيبات وصفي بکر و تلفيقات و اصطلاحات تازه اي است که شايد پيش از وي شيوه ي نگارشي هيچ شاعري نبوده است و در عرف شاعران ديگر به چشم نمي خورد . گاهي با قدرت خاصي با يک واژه ، ترکيبات بکر و تازه اي به گونه هاي مختلف مي سازد و گاهي کلمه اي را صدها بار در لا به لاي سروده هاي خود به کار مي گيرد ولي چنان ماهرانه ، از همان الفاظ ترکيبات بديعي مي سازد که هيچ خواننده اي احساس تکرار نمي کند ، و ما در اين مقاله با حول و قوه ي الهي بر آن شده ايم که اعجاز قلمي داستان سراي گنجه را در آفرينش ترکيبات تازه و بي بديلي از لفظ شکر و ترکيبات معجزه آساي اين واژه را از خمسه ي هميشه جاويد او بيرون کشيده و کاربردهاي ماهرانه و متعدّد لفظي و معنوي آن را به بررسي بنشينيم . نظامي شيرين سخن که از بلبلان راستين عرش سخنوري است و هيچ شباهتي به ديگران ندارد با شکرين الفاظ دل نشين و با نمکين ترکيبات روح نواز ، شيرين ترين حق لفظ شکر را ادا کرده و به زيباترين وجهي آن را آذين بسته است و در دل چسب ترين لباس خودنمايي بر دامان ادب فارسي جلوه گر ساخته است . آن گاه که نظامي بر آن مي شود از واژه ي شکر مفهومي بسازد ، هيچ مگسي بر شکر کلامش نمي نشيند و نه مگس قلمش شکرآلود ديگران مي شود : بر شکر او ننشسته مگس ني ، مگس او شکرآلود کس ( مخزن ، ص 36 ) و آن گاه که مي خواهد با شيرين سروده هايش شکر افشاني کند ، غزالان غزلخوان ورد لبانشان مي سازند و از ساخته هاي او سرود عشق مي نوازند : شعر نظامي شکر افشان شده ورد غزالان غزلخوان شده ( مخزن ، ص 66 ) و زماني که اراده مي کند دانسته هاي طبي خود را به رخ مدعيان دوران بکشد ، ضرر و زيان شکرخوارگي را در کنار سود و توان شکر بارگي يادآور مي شود که : سودا زده با قمر نسازد صفرا زده با شکر نسازد ( ليلي و مجنون ، ص 246) اگر نازي کنم مقصودم آن است که در گرمي شکر خوردن زيانست ( خسرو و شيرين ، ص 144 ) چو زين گرمي بر آساييم يک چند مرا شکّر مبارک شاه را قند ( خسرو و شيرين ، ص 144 ) کني يادم به شير شکّرآلود که دارد تشنه را شير و شکر سود ( خسرو و شيرين ، ص 242 ) چو ميل شکرش در شير ديدند به شير و شکرش مي پروريدند ( خسرو و شيرين ، ص 37 ) آدم از آن دانه که شد هيضه دار توبه شدش گلشکر خوشگوار ( مخزن ، ص 28 ) و بالاخره تا شهد نهايي لفظ شکر را به کام خوانندگان داستان هاي جان نواز خود بچشاند ، در گوناگون کاربردهايي ترکيبات زير را در مفاهيم متنوعي به تصوير مي کشد و حدود هفتصد بار در معاني دل بخواه خود به کار مي برد : 1ـ شکر ، شکّر 2ـ شکرآلود ، شکر آميخته 3ـ شکر افشان ، شکرفشان 4 ـ شکرانگيز 5 ـ شکربار ، شکرباره ، شکروار 6 ـ شکربوسي 7 ـ شکربوره ، شکربوزه 8 ـ شکرپاره 9 ـ شکرپاسخ 10 ـ شکر خند ، شکر خنده 11 ـ شکرخواره ، شکرخوري 12 ـ شکرزبان 13 ـ شکرزخمه 14 ـ شکرريز 15 ـ شکرريزان 16 ـ شکرساز 17 ـ شکّرستان 18 ـ شکرسرشتن 19 ـ شکّرشکن 20 ـ شکرگفتار ، شکرلفظ 21 ـ شکرگون 22 ـ شکرفروش 23 ـ شکر لب 24 ـ شکّرين 25 ـ پست شکر 26 ـ تنگ شکر 27 ـ گلشکر 28 ـ نيشکر ، ني شکر لازم به ذکر است که تک تک اين ترکيبات از نسخه ي مرحوم وحيد دستگردي ، با روخواني دقيق ، فيش برداري شده و در صورت محدود بودن ، همه ي ابيات با توضيحات لازم ذکر شده است . و هر گاه مثال ها بيش از حد معمول بوده است به ذکر چند نمونه بسنده شده است . اميد است که مورد توجه و استفاده ي اهل ادب قرار گيرد . شکر ، شکّر : هم چنان که در مقدمه ي يادآور شديم ، داستان سراي گنجه براي ايجاد ترکيبات تازه و بديع و خلق معاني و مضامين جديد ، گاهي آنقدر شهد کلام را مي چشد که بر اثر تکرار لفظ ، شبح گونه اي از صنعت التزام مي آفريند که نظاير آن را در سبک بينابين آذربايجاني و در اشعار معاصران او چون خاقاني و بيلقاني مي توان يافت ، که از آن ميان لفظ شکر شايد حرف اول را در ميان تکرار شده هاي خمسه بزند . نظامي شکر و ترکيبات آن را حدود هفتصد بار در لا به لاي سروده هايش چنان به کار مي گيرد که هر بار شيرين ترش مي سازد ، و لفظ شکر را نزديک به دويست بار ، در مفاهيم زير به کار مي برد . الف ) به صورت اسم خاص که نام يکي از معشوقه هاي خسرو مي باشد : يکي گفتا ، سزاي بزم شاهان شکرنامي است در شهر سپاهان سرش سوداي بازار شکر داشت که شکّر هم ز شيريني اثر داشت چو خسرو بر سر کوي شکر شد سپاهان قصر شيريني ، دگر شد اجازت داد تا شکّر بيايد به مهمان بر ، ز شکر لب گشايد برون آمد شکر ، با جام جلاّب دهاني پر شکر چشمي پر از خواب شکرنامي که شکّر ريزد او بود نباتي کز سپاهان ، خيزد او بود ( خسرو و شيرين ، صص 280 ـ 299 ) پي نوشت ها: 1- لباب الاباب، ص 884 2- آتورپاتکان(آذربايجان و نهضت ادبي)،ص420 3- نقل به مفهوم از مقدمه ي خمسه ي امير خسرو دهلوي، به تصحيح امير احمد اشرفي. 4- تحليل آثار نظامي، ص 17 5- زندگي و انديشه هاي نظامي، برگردان ح. م. صديق، ص50 6- بهارستان، ص103 ( عضو هيأت علمي واحد خوي )* منبع:نشريه پايگاه نور شماره 4 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]