تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798213583




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان گرم و دلنشین هستی


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: داستان گرم و دلنشین هستی
گفت‌وگوی هفت صبح با پاکبانی که تصویر دختر خردسالش در حال کمک به جمع‌آوری زباله در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد
فرید عطارزاده| «هستی همه زندگی من است. روزی دو بار باید انسولین تزریق کنم و او هر روز به مادرش یادآوری می‌کند. هستی با اینکه شش سال دارد اما هیچ خجالتی از شغل پاکبانی من ندارد و با عشق و علاقه به من امید می‌دهد.» او قهرمان ماست. دختربچه شش ساله‌ای که عکس او این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد و در کنار پدرش به نظافت شهر «دهدشت» در استان کهگیلویه و بویراحمد کمک می‌کند. روز گذشته «صدرا محقق» روزنامه‌نگار اجتماعی تصویر این دختر و پدر را منتشر کرد و نوشت: «دخترک شش ساله با پدر بیمارش که رفتگر شهرداری و مبتلا به دیابت ‌است سر کار آمده و برای کمک به او زباله‌ها را جمع می‌کند.» انتشار این عکس موجی از واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی را ایجاد کرد و همه کاربران دست به دست هم دادند تا او را پیدا کنند و حال او و دخترش را جویا شوند. دختری که در میدان اصلی شهر در کنار مدرسه ابتدایی، جلوی چشم صدها رهگذر بدون هیچ خجالتی به کمک پدرش زباله‌ها را جمع می‌کند تحسین میلیون‌ها نفر را برانگیخت؛تحسین توام با غم که چرا یک پاکبان شهرداری با وجود وضعیت نامناسب جسمانی شرایط زندگی‌اش به گونه‌ای پیش برود که یاوری جز خانواده و دختر شش ساله‌اش نداشته باشد. «هفت‌صبح» با پیگیری فراوان او را پیدا کرد و از وضعیت زندگی‌اش پرسید. او از رنج زندگی‌اش می‌گوید و البته امید. پر از انرژی است و امید برای روزهای خوب. حتی وقتی او از می‌پرسم چه کمکی از مردم و مسئولان داری با قاطعیت جواب می‌دهد:‌ »هیچ چیز. فقط از مردم می‌خواهم کمتر در زمین آشغال بریزند تا حجم کار ما اینقدر زیاد نشود. به خدا هیچ خواسته دیگری ندارم.» زندگی در یک اتاق خواب «محمد عادلی» 30 سال سن دارد و در روستای قرقانه در کنار روستای سمغان از توابع شهرستان کهگیلویه زندگی می‌کند. او در مورد وضعیت زندگی‌اش به «هفت‌صبح» می‌گوید: «در اتاقی زندگی می‌کنم که این اتاق هم اتاق خواب، هم آشپزخانه و هم اتاق پذیرایی‌ام است. باز خدا را شکر اتاق برای خودم است. پدرم این اتاق را بهم داده تا دیگر اجاره خانه ندهیم. خودش هم از کار افتاده‌است و یک اتاق کوچک دارد. دو فرزند دارم، یکی همین دخترم است که اسمش «هستی» است و شش سال دارد و امسال پیش دبستانی می‌رود. یکی پسر دارم که اسمش آرتین است و یک سال و چهار ماه سن دارد. خودم مبتلا به بیماری دیابت هستم و در شهرداری دهدشت مشغول رفتگری‌ام. همسرم هم خانه‌دار است. 9 سال است که ازدواج کرده‌ایم.» با وجود اینکه فقط 30 سال دارد اما غبار روزگار روی چهره‌اش نشسته. از زندگی این سال‌هایش می‌گوید و رنجی که بر او گذشته: «در همان روستای سمغان به دنیا آمدم تا پنجم ابتدایی را در آنجا درس خواندم. روستای‌مان مقطع بالاتر نداشت و برای تحصیل مجبور بودیم هر روز به دهدشت برویم و برگردیم. نه وسیله نقلیه داشتیم و نه پول. هر روز با پای پیاده می‌رفتم و برمی‌گشتم. تا سوم راهنمایی درس خواندم و دیگر نتوانستم این سختی‌ها را تحمل کنم و درس را ول کردم.» محمد عادلی از کارهایی که قبل از ورود به شهرداری انجام داده، می‌گوید: «بعد از ترک تحصیل به کارگری ساختمان و نگهبانی روی آوردم. سختی‌های کار بسیار بود و دستمزدها کم. گاهی هم حتی همان‌ها را نمی‌گرفتیم. هفت سال پیش بود که فهمیدم شهرداری بهدشت پاکبان استخدام می‌کند و من هم رفتم و استخدام شدم. از آن زمان تا حالا به همین کار مشغول هستم. تا دو هفته پیش در خیابان‌ها به جمع‌آوری زباله می‌پرداختم. از دو هفته پیش به فضای سبز منتقل شدم و کار نظافت پارک‌ها را به عهده دارم.» از تفاوت‌های این دو کار می‌پرسم که جواب می‌دهد:‌ «والا تفاوت چندانی ندارد. کمی کارم سبک‌تر است.» رنج بیماری از بیماری‌اش می‌گوید و رنج این روزهایش: «روزانه باید هر صبح و بعداز ظهر انسولین مصرف کنم تا بتوانم سرکار بروم و نانی برای خانواده‌ام تهیه کنم، درآمدم ماهی یک میلیون و 100هزار تومان است. باز خدا را شکر بیمه تامین اجتماعی و سلامت کمک‌مان می‌کند. قبلاها هر 15 روز یک بار باید 60 هزار تومان برای خرید انسولین خرج می‌کردم اما حالا همه‌اش را بیمه می‌دهد. هزینه‌های درمانی‌ دختر و پسر کوچکم را هم بیمه سلامت می‌دهد و خدا را شکر از هزینه‌هایم مقداری کم شده و کمک خوبی برای ماست. با این وجود از لحاظ مالی با مشکل جدی رو به رو هستم. خانواده پدرم مشکل مالی دارند در برخی مواقع باید به آنها هم کمک کنم. من با دوچرخه رفت‌و‌آمد می‌کنم و تا حالا چند بار شده به دلیل بیماری و فشار کار بیهوش شده و به زمین افتاده‌ام. دوستانم در آن چند بار من را نجات دادم.» او با وجود رنج‌هایش به فکر دوستانش هم هست و می‌گوید: «البته این فقط من نیستم مشکل دارم. شاید حتی وضع من بهتر از سایر همکارانم باشد که اجاره‌خانه هم می‌دهند.» داستان یک عکس تکان‌دهنده «محمد عادلی» در مورد داستان آن عکس که در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد، می‌گوید: «دخترم به همراه مادرش از روستا به شهر آمدند که پسرم را به درمانگاه سلامت ببرند و سپس به دیدار من آمدند، به دخترم گفتم به همراه مامانت برو تا من کارم را انجام بدهم چون محیط کثیف است و مریض می‌شوی اما قبول نکرد که با مادرش برود و گفت دوست دارم پیش شما بمانم و کمکت کنم. هر چی به او اصرار کردم قبول نکرد. خودش یک کیسه برداشت و شروع کرد همه ظرف‌های پلاستیکی یک‌بار مصرف را از محیط جمع کرد. بعد هم با خوشحالی پیش من آمد و گفت بابا برات همه ظرف‌های پلاستیکی را جمع کردم. اینها برای محیط خیلی ضرر دارد.» وقتی از دخترش حرف می‌زند خوشحالی غیرقابل وصفی در صدایش موج می‌زند: «هستی همه زندگی من است. روزی دو بار باید انسولین تزریق کنم و او هر روز به مادرش یادآوری می‌کند. هستی با اینکه شش سال دارد اما هیچ خجالتی از شغل پاکبانی من ندارد و با عشق و علاقه به من امید می‌دهد. خیلی بیشتر از سن‌اش می‌فهمد و تمام امید زندگی من است.» برخی کاربرانِ بدبین با دیده شک به این تصویر نگاه کردند و پرسیدند چرا او لباس فرم به تن ندارد و شاید عکس ساختگی باشد. او پاسخ می‌دهد: «والا نفهمیدم چه کسی از من عکس گرفت و هنوز هم نمی‌دانم. آن زمان که عکس از من گرفته شده بود می‌خواستم همسر و پسرم به درمانگاه بروند و بعدش لباسم را به تن کنم. دخترم اما اصرار کرد که باید زودتر آنجا را تمیز کنیم و به خاطر آنکه رویش را زمین نیندازم شروع به نظافت کردم. چند دقیقه بعد که دخترم ظرف‌های یک‌بار مصرف را جمع کرد آنها به منزل رفتند و من هم با لباس فرم خودم کارم را شروع کردم.» لطفا آشغال نریزید از روزی که این تصاویر در شبکه‌های اجتماعی پخش شد بسیاری از کاربران و خواننده‌های روزنامه تماس گرفتند تا این پاکبان را پیدا و به او کمک کنند. «محمد عادلی» در پاسخ می‌گوید: «روز گذشته شهردار دهدشت به منزل ما آمد و وضعیت‌مان را جویا شدند. برخورد خیلی خوبی داشتند و قرار شد بررسی کنند. والا من کمکی از مردم نمی‌خواهم و فقط می‌خواهم کمتر آشغال روی زمین بریزند. به خدا نمی‌دانم چرا مردم اینقدر آشغال روی زمین می‌ریزند در حالی که سطل‌زباله کنار آنها است. از لطف همه مردم تشکر می‌کنم اما اگر فقط کم‌تر‌ آشغال روی زمین بریزند بزرگ‌ترین کمک را به من کرده‌اند.» شهردار دهدشت چه می‌گوید؟ اسفندیار برخه، شهردار دهدشت مرکز شهرستان کهگیلویه در این زمینه به خبرنگار ایسنا ضمن تایید بیماری این رفتگر شهرداری گفت: «این کارگر شهرداری به بیماری دیابت مبتلاست و با توجه به اینکه تازه شهردار شدم اطلاعی از وضعیتش نداشتم. این کارگر قبلا به‌عنوان رفتگر اقدام به تمیز کردن کانال‌ها و جمع‌آوری زباله‌ها می‌کرد که به‌خاطر بیماری اش جابه جا شده و هم اکنون به عنوان پاکبان در قسمت فضای سبز فعالیت می کند.» برخه در پاسخ به این سوال که چه کمکی به این کارگر می‌کنید؟ بیان کرد: «در اولین فرصت از منزلش بازدید می‌کنیم و پس از بررسی وضعیتش هرچه از دست‌مان برآید برایش انجام می‌دهیم و به او کمک می‌کنیم.»
داستان گرم و دلنشین هستی


تاریخ انتشار: ۱۸:۰۴ - ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - 18 October 2017





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن