تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798018406




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طلاق زوج جوان بعد از اولین مهمانی زندگی مشترک


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: طلاق زوج جوان بعد از اولین مهمانی زندگی مشترک جامعه > خانواده - جام جم آنلاین از دلیل جداشدن یک زوج،تنها پس از یکماه،آن هم به دلیلی عجیب گزارش داده است.

جام جم می نویسد:وقتی قاضی عموزادی پرونده آنها را بررسی می‌کند، با تعجب می‌پرسد: تنها یک ماه از تاریخ ازدواجتان می‌گذرد، چرا پس از این مدت کم تصمیم به جدایی گرفته‌اید؟ مرد جوان رشته کلام را در دست می‌گیرد و در توضیح ماجرا به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من و سمیه با هم تفاهم نداریم. از همین اول زندگیمان مشخص شد که نمی‌توانیم سختی‌ها و مشکلات پیش‌رویمان را حل کنیم و باید مرتب با هم لجبازی کنیم. او ادامه می‌دهد: من و سمیه بدون هیچ شناختی با هم ازدواج کردیم. ازدواج ما سنتی و طبق خواسته خانواده‌هایمان بود. سمیه دختر یکی از دوستان مادرم بود که از همین طریق به من معرفی شد و ما بعد از چند جلسه صحبت کردن، تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. البته ناگفته نماند که من در همان دیدارها به سمیه علاقه‌مند شدم و از آنجایی‌که او دختر آرام و نجیبی بود تصور می‌کردم زندگی خوبی در کنارش خواهم داشت. برای همین تصمیمم را گرفتم و مراسم نامزدی و ازدواج ما خیلی زود برگزار شد. پس از شروع زندگی مشترکمان با اختلاف و مشکل جدی مواجه نبودیم، تا این‌که پس از گذشت یک ماه من و سمیه تصمیم گرفتیم یک مهمانی در خانه‌مان ترتیب دهیم. سمیه گفت دوست دارد دخترخاله و پسرخاله‌هایش را به خانه‌مان دعوت کند. او گفت حالا که می‌خواهد آنها را دعوت کند من هم چند نفر از بستگانم را به خانه‌مان دعوت کنم و یک مهمانی برگزار کنیم. از این پیشنهاد استقبال کردم و بستگانمان را به خانه‌مان دعوت کردیم. مهمانی بخوبی برگزار شد و همه چیز عادی بود تا این‌که همه رفتند و فردای آن روز زمانی که سراغ کشو رفتم تا پول بردارم، متوجه شدم مبلغ 100 هزار تومانی که داخل آن گذاشته بودم نیست. از سمیه پرسیدم پول را او برداشته یا نه که او هم اظهار بی‌اطلاعی کرد. خیلی تعجب کردم. من آن پول را با دستان خودم داخل پاکتی در کشو گذاشته بودم ولی نبود. وقتی بیشتر جستجو کردیم متوجه شدیم دو عدد سکه طلا هم گم شده است. ما کل خانه را زیر و رو کردیم ولی پول و سکه‌ها را پیدا نکردیم. آنجا بود که متوجه سرقت شدیم و همین آغاز درگیری شدید بین من و سمیه بود. او بلافاصله و بدون هیچ فکری به بستگان من تهمت زد و گفت که یکی از آنها از خانه ما دزدی کرده است، در صورتی‌که من تمام بستگانم را می‌شناسم و هیچ‌وقت نمی‌توانم چنین تهمتی به آنها بزنم. برای همین بشدت عصبانی شدم و گفتم این کار فامیل‌های تو است. تازه آنجا بود که چهره واقعی سمیه را دیدم. همسرم شروع کرد به داد و فریاد و توهین به تمام خانواده من؛ من هم عصبانی شدم. دعوای ما آن‌قدر ادامه پیدا کرد که هردو به این نتیجه رسیدیم که هیچ‌کدام نمی‌توانیم کوتاه بیاییم، برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم. در این لحظه زن جوان نیز به قاضی می‌گوید: آقای قاضی در میان بستگان وحید، شوهر دخترخاله‌اش مرد تازه واردی بود که حتی خودش هم از او خوشش نمی‌آمد. تمام فامیل‌هایش هم از این مرد که بتازگی با آنها وصلت کرده بود خوششان نمی‌آمد. من هم بعد از گم شدن این پول و سکه‌ها به شوهرم گفتم شاید کار این مرد باشد، ما که او را نمی‌شناسیم ولی وحید به خاطر لجبازی با من بشدت عصبانی شد و به جای منطقی فکر کردن، شروع کرد به تهمت زدن به تمام بستگان من. تا جایی که من هم عصبی شدم و دعوا به راه انداختم. این مرد تنها با من لجبازی کرد و منطقی فکر نکرد. هرچه می‌گفتم من به بستگان تو کاری ندارم و تنها به داماد تازه واردتان شک کردم، فایده‌ای نداشت. او هم به خانواده من توهین کرد، همین شد که من هم برای تلافی به خانواده‌اش توهین کردم. الان هم دیگر نمی‌خواهم در کنار این مرد زندگی کنم. در پایان قاضی سعی می‌کند این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را می‌بیند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند.
1717


کلید واژه ها: ترک اعتیاد - اعتیاد -




پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 - 08:00:46





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن