تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798150535




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای بی مسئولیت ترین پدر دنیا +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


در شیراز رخ داد؛
ماجرای بی مسئولیت ترین پدر دنیا +تصاویر
مردی بی‌مسولیت فرزندش را در پایتخت رها کرده بود، تا بتواند راحت تر زندگی کند.



  به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، مردی بی‌مسولیت فرزندش را در پایتخت رها کرده بود، تا بتواند راحت تر زندگی کند، این مرد حتی برای به دست آوردن 100 هزار تومان همسر جوانش را به دردسر انداخت .    ساعت 20:30 یازدهم فروردین ماه كودكي 3ساله در سالن مسافران ترمینال جنوب تهران توسط ماموران کلانتری 208ترمینال در حاليكه گريه مي كرد، پيدا شد.   تلاش براي پيدا نمودن والدين حتي به بيدار نمودن چند مسافر از خواب انجاميد اما بي فايده  بود تا اينكه توسط خانمي كه به عنوان نیروی خدماتی و نظافتچی كار مي كرد به گمان اينكه شايد والدينش مراجعه نمايند تا ساعاتی نزد وی نگهداري شد.   بي قراری كودك امان همه را بريده بود تا اینکه وی به كلانتری انتقال يافت و آن شب را تا صبح در کلانتری با ماموران بازی کرد و سرانجام به خواب فرو رفت.   با جست و جو در لباس های این کودک یک برگه که شماره تماسی كه در جيبش بود پیدا شد و ماموران بلافاصله با این شماره تماس گرفتند که مرد جوانی جواب داد و خود را پدر كودك معرفي كرد و اعلام داشت هم اکنون درحال عزیمت به شهرستان شیراز هستم و در بین راهم و شرايط بازگشت را ندارم و سپس گوشي خود را خاموش نمود و دیگر پاسخگو نبود.   کودک که نام او را "اردشیر" نامیده بودند دیگر گريه نمي كرد و با سربازان وظيفه انس گرفته بود و کارکنان با او بازی می کردند و خلاصه اینکه این کودک سه ساله که نام خود را بلد نبود، فقط می گفت: "آب بده" .   در ادامه برای تعیین تکلیف این کودک سه ساله پرونده تشکیل و جهت سیر مراحل قانونی به مقام قضایی ارجاع شد که با هماهنگی های صورت گرفته و بنا به دستور مقام قضایی مقرر شد :اردشیر" به شيرخوارگاه "شبير" در محدوده شوش انتقال يابد.   کودک که بسیار به کارکنان وظیفه خو گرفته بود موقع رفتن بسيار گريه كرد و سوار بر خودرو جهت تحویل به شیرخوارگاه از کلانتری برده شد.

  دو روز بعد مرد جوانی به کلانتری 208پایانه جنوب مراجعه و در ادعایی عنوان داشت که از این کلانتری با من تماس گرفتند و گفتند که بچه ام پیدا شده برای تحویل "کودکم که "ابوالفضل" نام دارد مراجعه کردم.   وی هیچگونه مدارک شناسایی و هویتی دال بر صحت ادعایش نداشت و مدام بر ادعای خود اصرار می ورزید. در ادامه ماموران به وی گفتند کودک شما را بنا به دستور مقام قضایی به شیرخوارگاه شبير تحویل داده ایم و بایستی به آنجا مراجعه کنید.   مرد جوان آدرس شیرخوارگاه را گرفت و از کلانتری خارج شد، با تماسی که مسئولان کلانتری با عوامل حراست شیرخوارگاه گرفتند مشخص شد فرد مذکور هيچگونه مراجعه به این شیرخوارگاه نداشته است.   از این قضیه گذشت تا اينكه یک هفته بعد خانمي جوان به كلانتري مراجعه نمود و تحت عنوان اینکه مادر کودک است با مدارك شناسايي که براي احراز هويت و صحت ادعای خود به همراه آورده بود به دادسرا ارجاع داده شد.   در حين انجام مراحل قضايي که می باستی وی به همراه سرباز جهت تحویل گرفتن کودک خود مراجعه کند در در دايره اجتماعي كلانتري مصاحبه ای از چند و چون ماجرا توسط مسئول و مددکار اجتماعی کلانتری 208پایانه جنوب صورت گرفت که زن جوان ضمن معرفی خود به نام "شیرین"ُ اینگونه ماجرا شرح داد:   به همراه شوهر و دو فرزندم در شهر شيراز زندگي مي كنیم، 8 ماه پيش شوهرم از کار آزادی که داشت دست کشید و بي دليل ترك شغل نمود. شوهرم انسان تنبل و بی مسئولیتی است و با کار نکردن و سختي های زندگی روزمره و تنگی معيشت باعث شد تا هر روز میان من و شوهرم درگيري هاي زيادي به وجود آید .   این درگیرهای ادامه داشت تا اینکه در پنجم فروردین ماه سال جاری من با شوهرم قهر کرده و منزل وی را به قصد مراجعه به منزل پدرم که در شهر تبریز است، ترک نمودم.   من که می خواستم "ابوالفضل" پسر 3ساله مان را با خودم ببرم که با امتناع شوهرم مواجه شدم و وی اجازه نداد که من "ابوالفضل" را با خود ببرم  و مجبور شدم فقط دختر 4 ماهه را با خودم ببرم ، بدین صورت منزل شوهرم را ترك كردم و بعد از گذشت 10روز یعنی در تاریخ 15فروردین ماه دوباره به شیراز مراجعه کردم که جاي خالی پسرم را که مشاهده کردم و علت نبودن "ابوالفضل" را از شوهرم سئوال کردم که وی در جواب گفت: بعد از رفتن من، پسرم را به بهزيستي شهر شیراز برده و او را به بهزیستی تحویل دادم و براي اینکه "ابوالفضل" را تحویل بگیریم 100 هزار تومان پول لازم است.   ما که پولی در بساط نداشتیم فرداي آن روز شرمنده و خجالت زده به درب منزل یکی از همسایگان مراجعه کرده و مبلغ 100هزار تومان پول قرض کردیم، بعد به همراه همسر و يكي از دوستان همسرم به بهزيستي شيراز مراجعه نمودیم. در میانه راه شوهرم به بهانه اینکه تو خانم هستي و من به خاطر اینکارم احتمال دارد مورد غضب آنها واقع بشوم، بهتر است تو تنها بروی و بچه را تحویل بگیری.   تنها به داخل رفتم و بعد از مراجعه به مرکز بهزیستی شهر شیراز و کلی پرس و جو هيچ اطلاعي از پسرم نیافتم و مایوس برگشتم. زمانیکه به بیرون از بهزیستی برگشتم خبري از همسر و دوست همسرم نبود و تازه فهمیدم که "فرهاد" با 100 هزار تومان و متواری شده.   به دنبال این موضع به اتفاق دختر نوزادم به محل کار دوست همسرم که "علی" نام داشت به ترمينال شهر شیراز رفتم تا خبری از "فرهاد" و یا احیاناً "ابوالفضل" بگیرم.   خلاصه بعد از ساعت ها معطلی ساعت 7 شب همسرم با من تماس گرفت و گفت كه بايد به كلانتري ترمينال جنوب شهر تهران مراجعه کنی آنان می دادند که "ابوالفضل" کجاست البته نگران نباش جاي پسرمان خوب است.   من نیز یک بلیط برای شهر تهران گرفتم و درحالیکه گرسنه و خسته بودم به سمت تهران به راه افتادم، ساعت 5:30 صبح به شیرخوارگاه شبير رسیدم و با ارائه شناسنامه كودك،خودم و همسرم با اجازه عوامل حراست آنجا خوابيدم و صبح به كلانتري مراجعه کردم تا پس از تحویل پسرم به شهرستان مراجعه کنم.

 

 

  2009



۲۹/۰۱/۱۳۹۴ - ۰۹:۳۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن