تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815393033
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
نويسندگان- مريم صعوديپور:
پانتهايسم از 2 كلمه «pan» به معناي همه چيز و «Theos» به معناي خداوند تركيب شده است و پيروان آن خدا و دنيا را يكي ميدانند، در صورتي كه صوفِيگري كه در غرب به آن «Theosophie» (تئوزوفي) ميگويند و از 2كلمه «Theos» (خداوند) و «Sophia» (عقل و درايت) تركيب شده، وحدت با خداوند است.
پانتهان به معناي معبد خدايان است پس ميتوان «پانتهايست» را عابد ناميد.
آلفونس دولامارتين در يادداشتي به انتشارات نوين ژوسلن به شدت به كساني كه به او برچسب پانتهايستبودن ميزدند، حمله ميكند و مينويسد: «آنها مرا به ستايش پانتهايسم متهم كردهاند. ترجيح ميدادم مرا به كفر متهم ميكردند...»
اين شاعر رمانتيك در نامهاي نيز مينويسد: «بيشك چند سال ديگر در مورد فلسفهام خواهم نوشت، اما نميخواهم درخصوص اين نوع مطالب الهي سرسري بنويسم. صبر ميكنم و اعتقاداتم را كاملتر و پختهتر ميكنم.» به اين شكل، فلسفهاي كه لامارتين در اينجا به آن اشاره ميكند، امري است الهي و نوعي مكتب عرفاني كه تا حدود زيادي متاثر از شاعران و متفكران شرق بوده كه در اين ميان، به نظر ميرسد لامارتين توجه ويژهاي به حافظ داشته است.
در وهله اول، آنچه هنگام مطالعه تطبيقي حافظ و لامارتين توجه را جلب ميكند اين است كه مكتب صوفيان شرق، اصرار بر آن دارد كه وحدت روح و خدا يا يگانگي هستي و وجود را به اثبات برساند. اين اعتقاد در حقيقت به سابقه ديرينه تاريخ هند و ايران باز ميگردد. به نظر ميآيد آنچه در غرب «پانتهايسم» ناميده ميشود، از وحدت وجود (اتحاد روح با خداوند) نشأتگرفته از صوفيگري شرق، بسيار متفاوت است.
با دارايانا، فيلسوف هند باستان، نويسنده اثري به نام «دانتا- سوترا» يا «برهماسوترا» و اولين كسي است كه در اين مورد نوشته است. در حقيقت در اين اثر عبارتي به زبان سانسكريت باستان يافت ميشود كه ارزش قابل توجهي براي محققان تاريخ اديان دارد كه بدين صورت نوشته شده است: «تاتاواواژي» كه به صورت تحت الفظي «تو او هستي» معنا ميدهد. اين دقيقا همان مضموني است كه صوفيان شرق چون حافظ و مدتها بعد نويسنده فرانسوي لامارتين در آثارشان ذكر كردهاند.
لامارتين به پيامآور قديمي شعر معروفش «سقوط يك فرشته» ميگويد: «فرزندم، تمام موجودات زنده كه در آبها شنا ميكنند، از خورشيد تا سيرون، از حيوان تا گياه، همه از يك روح ناطق جان گرفتهاند. انسان، اين سرود را با هزاران نغمه كه آبها، علفها و جنگلها را به اهتزاز درميآورد، نميشنيد.»
كمي دورتر و باز هم در ادامه همان اشعار مينويسد: «تا دميدم در آواز روح خود هر يك از آثار نامحسوس و ناچيز من، درخشش كمرنگي از خودم را منعكس ميكند.»
با اعتقاد به اين اصل، روح بشري اساسا جزئي از روح الهي است پس انسان در زندگي خود در اين جهان بايد همچون آينهاي، منعكسكننده صفات خالق خويش شود. پس عارف بايد عشق و علاقه خود را از هر آنچه او را از اصل آسمانياش دور ميكند، جدا كند. البته اين به آن معنا نيست كه بايد از جامعه و زندگي روزمره خود دور شود همانگونه كه برخي از صوفيان چنين ميكنند. اما بر اوست كه نقشهاي بسيار مهم بيشتري را برعهده گيرد. در واقع هيچ چيز مانع يك عارف براي رسيدن به قدرت سياسي نميشود؛ يعني او ميتواند ارباب، وزير يا حتي شاه شود!
مريد چنين مكتبي، زندگي در اين جهان را همچون آزموني در نظر ميگيرد كه بايد آن را تحمل كرد و بايد با سربلندي از آن بيرون آمد، پيش از آنكه در حلقه آشنايان ستوده شود.
به همين خاطر است كه عارف بزرگ ما حافظ در دوران جواني و حتي كمي بعد از آن به دربار ايران فارس رفت و آمد كرد. بدون شك همانگونه كه خانلري نوشته، عنوان افتخاري خواجه -كه به فرانسه سينيور گفته ميشود- به او داده شده است. لامارتين نيز علاوه بر فعاليتهاي پارلمانياش، پست خود را در سمت اصلي دولت موقت 1848 همچنان حفظ كرد.
بنابراين هنر فرد آشنا به عشق الهي قطعا پرورش روح بدون گوشهنشيني مطلق و دوريگزيني از زندگي روزمره است. حافظ اين مطلب را در بيت زير بهتر توضيح ميدهد:
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
غرقه گشتند نگشتند به آب آلوده
در نهايت عارف بايد پاكي و خلوص ازلي خود را حفظ كند يا اگر در دنيايي مملو از پليدي و ناپاكي زندگي ميكند، سعي در رجعت به اين خلوص داشته باشد. او همچنين بايد تلاشهاي پيگيري را به منظور نيل به اصل خويش انجام دهد؛ چيزي كه تنها با فنا شدن در وجود لايزال باريتعالي ممكن است. لامارتين و حافظ هر دو درخصوص اصل و ريشه آسماني و ملكوتي انسان توافقنظر دارند.
لامارتين در اينباره نوشته: «هر انساني همانند رانده شدهاي از بهشت عدن است همان زمانيكه خداوند او را از بهشت آسماني راند.» و اين هم از زبان حافظ:
«حافظا خلد برين خانه موروث منست
اندرين منزل ويرانهنشيمن چه كنم؟»
لامارتين معتقد است حضرت آدمع پيش از رانده شدن از بهشت فرشتهاي ميان فرشتگان ديگر بود اما جذابيتهاي دروغين و فريبنده زندگاني زميني به حدي انسانها را از اصلشان دور كرده است كه تنها عارفان قادرند آن اصل را به ياد آورند.
جملات زيادي از حافظ و لامارتين در خصوص اين رويداد وجود دارد كه نشان دهنده تمايلات
2 شاعر به سمت شكوه و جلال گذشته آدميان است.
به عقيده لامارتين اين فرشته كه به انسان تبديل شده پيش از آنكه دوباره به مقامي بازگردد كه از آن تنزل يافته است بايد از اين دنياي خاكي يعني محل آزمايشهاي سخت بگذرد.
اين راندهشدگان از عرش الهي، كه براي هميشه از تقديري كمابيش ملكوتي محروم شدهاند محكوم به مرگند؛ محكوم به تولدي دوباره و بيپايان، جدا از همنوعان خويش؛ بدون داشتن اميدي رنج و عذاب خود را تحمل ميكنند. چون نميتوانند به مقامي باز گردند كه از آن جدا شدهاند. ولي برخي از آنان پس از هزاران سال سكونت روي اين كره خاكي و در حلقه طولاني آزمايشها و ابتلائات مكرر، شكوه و جلال اوليه خود را به آرامي
باز خواهند يافت.
اين فرشتگان تبديل شده به انسان منتظرند تا بار ديگر در اين دايره هستي، از انسان به فرشته بدل شوند.
«آه.... چه بازگشت غمانگيزي!»
حافظ در ابيات زير سرنوشت انسان را به سرنوشت پرنده تشبيه كرده و استعارهاي شاعرانه براي معرفي اين فرشته كه خود زماني از جنس او بوده است به كار ميبرد؛ فرشتهاي كه در دنياي زميني اسير و در اين جهنم مادي زنداني است.
طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه در اين دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد درين دير خراب آبادم
او اين چنين حس غريب خوشبختي از دسترفته خويش را ميسرايد، آن هم با يادآوري شادياي كه هنگام سكونتش در خلد برين تجربه كرده و حضرت آدمع را ملامت ميكند چون او با خوردن ميوه ممنوعه باعث رانده شدن از بهشت شده است.در اثر لامارتين پرنده حافظ نام خود را تغيير ميدهد، شاعر فرانسوي ترجيح ميدهد به جاي آن، استعاره «خداي فرود آمده از بهشت» را جايگزين كند.
او نيز همانند پرنده حافظ در افسوس و پشيماني گم كردن اصل آسماني و ملكوتي خويش بهسر ميبرد؛ بينوايي كه ميان جذابيتهاي زندگي دنيوي و اميد به دست آوردن مجدود بهشت، يعني منزلگاه اصلي خود سرگردان است.
«انسان محدود در طبيعت خويش و گمشده در ميان آرزوهايش همچون خداي فرودآمدهاي است كه آسمانها و ملكوت خود را به خاطر ميآورد. او اين خاطره را حفظ كرده، با وجودي كه از شكوه و جلال گذشته خود و از تقديري كه از دست داده محروم شده است.» و ادامه ميدهد: «چه نيرويي تو را روي اين كره شكننده پرتاب كرد؟ چه دستي تو را در اين زندان خاكي محبوس ساخت؟»
اين خداي فرودآمده رانده شده از آسمان و غريب در اين دنيا براي ديدن مجدد خاك زادگاهش بيتابي ميكند.
«چرا من هنوز هم روي اين زمين تبعيدي هستم؟ هيچ وجه مشتركي ميان من و زمين هست؟» جالب است كه همين مطلب را حدود 5قرن پيش حافظ بيان كرده است:
«تو را ز كنگره عرش ميزنند صفير
ندانمت كه درين دامگه چه افتادست»
اكنون يك سؤال اساسي پيش ميآيد و آن اينكه واقعا انسان در اين دنياي پست و فاني چه ميكند؟
به علاوه چرا حضرت آدمع به زمين رانده شد؟ آيا دليل آن فقط سرپيچي بوده است؟
عرفانشناسان شرق كاملا به اين موضوع معتقد نيستند. در حقيقت آنها بر اين باورند كه علاوه بر آن يك دليل ديگر هم وجود داشته و آن اين بوده است كه خداوند متوجه ميشود كه يكي از فرشتگانش (آدم) به جاي آنكه تا ابد از او اطاعت كند، عاشق او شده است.
حافظ و لامارتين هر دو معتقدند كه خداوند انسان را براي دوست داشتن خلق كرده است، زيرا در ميان تمام مخلوقاتش تنها انسان ميفهمد كه عشق چيست.
حافظ در اين باره مينويسد:
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهاي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد
بازتاب همين موضوع در سقوط يك فرشته ديده ميشود. آنجا كه لامارتين از زبان يكي از شخصيتهايش ميگويد:
«آه، فرشته نميداند كه عشق چيست؟»
بنابراين خداوند، انسان- اين مخلوق ضعيف- را براي تحمل بار عشق برگزيد و اينچنين حضرت آدمع يا گئومارت -كه عارفان شرقي براي اين كلمه، واژه «پدر نخستين ما» را برگزيدهاند - اولين و تنها مخلوقي است كه به عشق خداوند مبتلا ميشود.
حافظ هم به اين تصوير عرفاني اشاره كرده است:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال به نام من ديوانه زدند
و باز:
مرا روز ازل كاري به جز رندي نفرمودند
لامارتين هم به اين نكته در اين اشعار اشاره ميكند:
«بيا مقام خود را در شكوه و جلال نخستينت دوباره پيدا كن!»
«در ميان اين فرزندان شكوه و نور كه خداوند خواست تا با يك نفس به آنها جان ببخشد تا بسرايند، ايمان داشته باشند و دوست بدارند.»
اما براي شناخت خداوند و دوست داشتن او كجا بايد او را جستوجو كرد؟ همه عارفان شرق به حضور مطلق او اعتقاد دارند.
به عقيده حافظ، خداوند در روح (يا به عبارتي ديگر در قلب) عارفان هميشه هست:
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد
آنچه خود داشت زبيگانه تمنا ميكرد
بيدلي در همه احوال خدا با او بود
او نميديدش و از دور خدايا ميكرد
حافظ هم از ديدن مشاهده نور خدا در دير مغان (معبد ميترا) مبهوت ميشود:
در خرابات مغان نور خدا ميبينم
وين عجب بين كه چه نوري زكجا ميبينم
لامارتين همچون حافظ به اين حضور مطلق ملكوتي اقرار ميكند و به همين دليل است كه مينويسد:
«همه جا خدا را ديدم بدون اينكه هيچگاه او را درك كرده باشم.»
هر دو شاعر حضور اسرارآميزي را در قلب خود به خوبي حس ميكنند، اما شايد به دليل آگاهي از سرنوشت نافرجام و مصيبتبار حلاج ميترسند كه اين حضور را به روشني و با آزادي تمام بيان كنند و گفتارشان را به تمثيل ميآرايند.
حافظ ميسرايد:
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و ا و در فغان و در غوغاست
لامارتين مينويسد:
«صدايي متعلق به روح در سكوت خويش سخن ميگويد، چه كسي اين صدا را در قلب خود نشنيده است؟ با وجود اين، توجه به اين نكته ضروري است كه لامارتين هميشه هم به اعتقاد خود در مورد وحدت روح و خداوند يا تكرار اصطلاح مخصوص رمانتيكها يعني آميختگي انسان و وجود برتر وفادار نيست و حتي گاهي محدوديتهاي اين اعتقاد را پشتسر ميگذارد و بيآنكه خود بداند به پانتهايسم نزديك ميشود.
لامارتين تحت تاثير فيلسوفاني چون اسپينوزا، خدا را در همه چيز جستوجو ميكند به جاي آنكه او را در همه جا بجويد.
«خدا را در اثرش بجوييد و در غمهايتان (مصيبتها و سختيهايتان) به اين تسليدهنده بزرگ متوسل شويد.»
در حقيقت او بهرغم عقيده باطنياش اين آشفتگي يا بهتر بگويم اين ابهام را تا پايان زندگي حفظ ميكند.
«من و آثارم از هم مجزا نيستيم.
همچون سايه مبهم من از آنها جدا ميشود.
ولي اگر سايه برود تصوير هم محو ميشود.
چه كسي ميتواند پرتو و فلق را از هم جدا كند.
جهان، نگاه من است كه خود را مشاهده ميكند.
اشكال، ماده، روح، كدامين از من نيستند؟».
تاريخ درج: 30 ارديبهشت 1387 ساعت 11:45 تاريخ تاييد: 30 ارديبهشت 1387 ساعت 14:35 تاريخ به روز رساني: 30 ارديبهشت 1387 ساعت 14:34
دوشنبه 30 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 700]
صفحات پیشنهادی
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم صعوديپور: پانتهايسم از 2 كلمه «pan» به معناي همه چيز و «Theos» به معناي خداوند تركيب شده است و پيروان آن خدا و ...
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم صعوديپور: پانتهايسم از 2 كلمه «pan» به معناي همه چيز و «Theos» به معناي خداوند تركيب شده است و پيروان آن خدا و ...
عقيده عميق
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق-آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم ... به عقيده لامارتين اين فرشته كه به انسان تبديل شده پيش از آنكه دوباره به مقامي .
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق-آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم ... به عقيده لامارتين اين فرشته كه به انسان تبديل شده پيش از آنكه دوباره به مقامي .
مسوولان چهارمحال و بختياري به تبيين سيره امام خميني (ره ...
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق-آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم ... به عقيده لامارتين اين فرشته كه به انسان تبديل شده پيش از آنكه دوباره به مقامي .
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق-آشنايان ره عشق در اين بحر عميق نويسندگان- مريم ... به عقيده لامارتين اين فرشته كه به انسان تبديل شده پيش از آنكه دوباره به مقامي .
آشنايـان ره عشق
12 آگوست 2008 – آشنايـان ره عشق استاد ناميپتگر، نقاش نامدار و آموزگاري ارجمند بود كه بسيار زود رخت از جهان بربست. آنچه در پي ... آشنايان ره عشق در اين بحر عميق ...
12 آگوست 2008 – آشنايـان ره عشق استاد ناميپتگر، نقاش نامدار و آموزگاري ارجمند بود كه بسيار زود رخت از جهان بربست. آنچه در پي ... آشنايان ره عشق در اين بحر عميق ...
فال 297
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده تعبیر:با ایمان و اراده ای محکم ...
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده تعبیر:با ایمان و اراده ای محکم ...
دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده
اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب ... جهان دفتر گل عيبي نيست غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده آشنايان ره عشق در اين بحر عميق آه از اين ...
اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب ... جهان دفتر گل عيبي نيست غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده آشنايان ره عشق در اين بحر عميق آه از اين ...
/ به مناسبت سال نو ميلادي/رئيس شوراي اسلامي و شهردار رشت از ...
آري آشنايان ره عشق در اين بحر عميق چه خوب او را مي شناسند.عيسويان تولد مسيح را مبدأ تاريخ گرفتند و پس از او به تبليغ دين پيغمبرشان پرداختند. اينك پس از ...
آري آشنايان ره عشق در اين بحر عميق چه خوب او را مي شناسند.عيسويان تولد مسيح را مبدأ تاريخ گرفتند و پس از او به تبليغ دين پيغمبرشان پرداختند. اينك پس از ...
آخوند ملا علی معصومی همدانی
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده خود نیز طبع شعری لطیف داشت ، به فنا تخلص می کرد و گاهی برخی اشعار خویش را می خواند .
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده خود نیز طبع شعری لطیف داشت ، به فنا تخلص می کرد و گاهی برخی اشعار خویش را می خواند .
امام(ره) در عرصه شعر و ادب
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده ارواح مقدس و متعالي برگزيدگان و اولياي الهي، اين كبوتران حريم ملكوت و عندليبان گلشن لاهوت، كه از ...
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده ارواح مقدس و متعالي برگزيدگان و اولياي الهي، اين كبوتران حريم ملكوت و عندليبان گلشن لاهوت، كه از ...
گفتگو با بابك جهانبخش(خواننده) و همسرش
البته همسرش نيز در اين گفتگو شركت داشت. ... آشنايان ره عشق درين بحر عميق ... (با كمي مكث) زمان فرعون، چون ميخواستم بپرسم كه اين اهرام مصر را به چه شكل ساختهاند.
البته همسرش نيز در اين گفتگو شركت داشت. ... آشنايان ره عشق درين بحر عميق ... (با كمي مكث) زمان فرعون، چون ميخواستم بپرسم كه اين اهرام مصر را به چه شكل ساختهاند.
-
گوناگون
پربازدیدترینها