تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن در سرشتش دروغ و خيانت نيست و دو صفت است كه در منافق جمع نگردد: سيرت نيكو و د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798253282




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام(ره) در عرصه شعر و ادب


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: امام(ره) در عرصه شعر و ادب


اشاره: شعر و شاعري وجهي كمتر شناخته شده از ابعاد شخصيتي فقيه بزرگ، مرجع نامدار، عارف واصل و سياستمدار پرآوازه مرحوم امام خميني قدس‌سره است؛ چرا كه زمينه‌هاي ديگر در دوران حيات پر بار ايشان كم و بيش مجال بروز يافتند؛ اما اين جنبه تقريباً پس از ارتحال ايشان بود كه رخ نمود. آن هم بيشتر به همت بانوي بزرگوار سركار خانم دكتر طباطبايي. آنچه در پي مي‌آيد، بخشي از ديباچه ديوان شعر مرحوم امام است كه زير نظر واحد ادبيات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) به چاپ رسيده، به انضمام مقدمه كوتاه خانم دكتر طباطبايي كه با وجود گذشت سالها، همچنان خواندني و آموختني است.‌

‌***

آشنايان ره عشق در اين بحر عميق‌

غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده‌

ارواح مقدس و متعالي برگزيدگان و اولياي الهي، اين كبوتران حريم ملكوت و عندليبان گلشن لاهوت، كه از عالم امر و قرب جوار محبوب ازلي در تنگناي عالم طبع و سراچه تركيب افتاده و در اين دامگاه محنت‌زاي ناسوت گرفتار آمده‌اند، پيوسته به سان ني از نيستان جدا گشته، دردمندانه از سينه سوزان ناله اشتياق برمي‌آورند و در اين غريبستان از دوري يار و ديار شكوه آغاز مي‌كنند. اين جانهاي آرزومند، طايران گلشن قدس، همواره سر آن دارند كه اين تخته بندِ تن را به هم درشكنند و از اين دامگه حادثه پرگشايند، و به مرجع و منزل نخستين خود، يعني جوار و قرب رفيق اعلي، بازگردند و در جايگاه صدق، نزد مليك مقتدر، مقام گيرند كه گفته‌اند:

هركسي كو دور ماند از اصل خويش‌

باز جويد روزگار وصل خويش‌

در وصف اين محبان، امام عارفان و مقتداي موحدان، علي عليه‌السلام فرمود: اين شيفتگان جمال مطلق چون به درد مهجوري مبتلا گردند، با استمداد از جذبات و عنايات حضرت حق، و با تصفيه و تزكيه، حُجب را يكي پس از ديگري از ميان برمي‌دارند و به سير الي‌الله مي‌پردازند، و با تجلي انوار وحدت از قيد كثرت رها مي‌شوند، تا به مرتبه شهود حق رسند و به مقام جمع بعد از فرق نايل آيند.و اما زبدگاني كه برگزيدگان حضرت دوست‌اند، از اين مرتبه فراتر مي‌روند؛ چه، آنان در نهايت مراحل سلوك به سير من الخلق الي‌الخلق بالحق مي‌پردازند؛ يعني اين واصلان و منتهيان را تكليف و رسالتي است تا مردمان را به سوي مبدا متعال و كمال اسماي جمال رهنمون گردند. اينان مأمورند تا اَعلام هدايت را برافرازند و معالم ارشاد را بر پاي دارند و خلق را از ظلمات جهل و گمراهي و دركات استضعاف و ستم برهانند، و آنان را به مقام و جايگاه سعادت و سرمنزل سلامت راهبر شوند. از اين‌رو كار اين برگزيدگان صعب و دشوار است؛ زيرا از سويي ميل دلشان متوجه معبود و محبوب خويش است و مشتاق وصل مدام؛ و از سويي، به خلق مشغول‌اند و از دوام وصل محروم. انبياي عظام و اوصياي كرام و وارثان مقام آن بزرگواران را چنين حالتي است. نقل است كه پيامبر اكرم(ص) چون زياده به كار خلق مي‌پرداخت و از اين راه احساس قبض و گرفتگي خاطر مي‌كرد، از پي رهايي از اين كدورت و ملال، بلال را مي‌فرمود: و از اين ملالت باز رهان.‌

اولياي الهي كه وارثان ميراث انبيايند و نايبان مقام ولايت، چون به اقتضاي وظيفه و تكليف خويش از پي راهنمايي خلق قيام كنند، از فيض خلوت حضور و شهود بازمي‌مانند؛ از اين‌رو مترصد و در پي فرصت‌اند تا ديگبار به حضرت دوست بازآيند و آينه‌دل را با صيقل ذكر جلا بخشند؛ هرچند كه اين مقيمان كوي محبت در بحبوحه‌ اشتغال به امور ظاهر و حل و فصل كار خلايق باز دلشان از ذكر خدا و نجواي با او غافل و فارغ نمي‌ماند.

امام خميني سلام‌الله عليه را نيز چنين حالتي بود. او در همان حال كه دل از گرد هرگونه تعلقي پرداخته بود، بار سنگين رهبري را به دوش مي‌كشيد و خود را مكلف مي‌ديد تا از پي رهايي خلق، نهضتي عظيم و قوي بنيان، پايه ريزد تا مگر خداي عالم آن را به انقلابي عالمگير منتهي گرداند، آن‌سان كه اساس ديرپاي نظام جور و فساد در جهان از ريشه برافتد و ديگربار فروغ جانفزاي توحيد، كران تاكران گيتي را روشن سازد و عدل و آزادي و برابري و برادري ايماني چهره افسرده عالم را رونق بخشد. امام گاه كه از اين وظيفه سنگين فراغتي مي‌يافت، در خلوات و اوقات خاص، به ياري سخناني موزون آبي بر آتش درون مي‌افشاند و با زبان شعر، حديث درد فراق را با دلدار يگانه باز مي‌گفت. حضرت امام هرگز سر شعر و شاعري نداشت و خود را به اين پيشه سرگرم نساخته بود. آن عاشق صادق هرگاه از اداي وظيفه و رسالت خويش فراغتي حاصل كرده، شرح درد مهجوري را در قالب الفاظ و كلمات موزون بر ورق پاره‌اي رقم زده است. او مقصدش شعر و شعاري نبود، بلكه شعر نيز جلوه‌اي از جلوه‌هاي روح بلند و متعالي او بود. شعر او به مثابت است.

شعر او نجواي عاشقانه، روح هيجان ‌زده و بي‌تابي است كه در خلوت تنهايي با بكارگيري كلمات، راز دل دردمند خويش را با محبوب بازگفته و با معبود به راز و نياز پرداخته است. او قافيه انديش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش كرده از شعر بدان رنگي داده است. آن بزرگ خود در باب شعرگويي خويش فرموده:‌آري شعر امام محصول حالت استغراق و مولود فناي در سبحات جلال و جمال حضرت حق است و نتيجه‌ شهود لقاي دلدار.

هردم از روي تو نقشي زندم راه خيال‌

با كه گويم كه در اين پرده چها مي‌بينم؟

كس نديده‌ست ز مشك ختن و نافه چين‌

آنچه من هر سحر از باد صبا مي‌بينم‌

چنين شعري كه مولد چنان حالتي است،‌طوري است وراي‌طور متداول و مرسوم ميان شاعران. چنين سخني ممكن است گاهي در آن برخي تعقيدها و عدول از پاره‌اي موازين مرسوم زبان، مشهود گردد؛ بنا بر آنچه گفته‌اند، نبايد آن را با معيارهاي رايج ميان اديبان و شاعران سنجيد. اين‌ها شعر نيست، بلكه گدازه‌هاي دل‌سوخته و شعله‌هاي جان سودا زده‌اي است كه بي‌هيچ تقيد و تكلفي، گه‌گاه از درون آتشفشان دل آن پير و مراد فوران كرده و در قالب الفاظ شكل گرفته است.

تا كه مستغرق شدم در قعر بحر بيخودي‌

سر به سر دريا شدم، نه جوي ماند و نه غدير

اما آثار منظوم آن حضرت را وجوهي است كه مي‌تواند بعضي از آن در اين مجال مورد بحث قرار گيرد؛ از قبيل تعابير و اصطلاحات و سبك و شيوه آنها و تأثير از شاعران پيشين و عارفان متقدم، و نظاير اين عناوين كه بحث تفصيلي در هر يك مجال و فرصتي گسترده مي‌طلبد كه اين مقام را جاي آن نيست. از اين‌رو به الزام و ضرورت به مروري اجمالي و سيري گذرا در اين باره بسنده مي‌كنيم.

تعابير و اصطلاحي كه در آثار حضرت امام آمده همانهاست كه عارفان شاعر و شاعران عارف در اشعار خود آورده‌اند. عارفان واصل، معانيي را كه در احوال مشاهده و واردات قلبي يافته و به ذوق حضور آزموده‌اند، در قالب الفاظ و به صورت رمز و استعاره بيان مي‌كنند؛ چه، آن مشاهدات و يافته‌ها به بيان درنمي‌آيد و آن معاني را در كلام نمي‌توان گنجاند:

معاني هرگز اندر حرف نايد

كه بحر قلزم اندر ظرف نايد

از اين‌رو آنان هرگاه از آن حالات و مقامات و از آن حقايق و معارف خبر دهند، آن را در جامه اشاره و رمز و استعاره در مي‌پوشانند، چنان كه جز ارباب شهود و آشنا به مقامات آنان ديگران چيزي از آن درنمي‌يابند، و چه بسا كه بيگانگان آن مقامات را برخلاف خوانند و به غلط افتند.

اصطلاحاتي است مر ابدال را

كه خبر نبود از آن غفّال را

براي دفع توهمات و تبيين رموز و كنايات اين سخنان است كه در شرح اين معارف كتابها نگاشته و رساله‌ها پرداخته‌اند تا طالب حق با رجوع به آنها مراد از آن اصطلاحات را دريابد. در اين معني فيض كاشاني گويد: و و و و و و و و و و غير آن؛ كه هر يك ازآن اشاره به معني‌اي است از معاني حقايق، تا هم اهل معني از آن حقايق محظوظ گردند، و هم اهل صورت از صورت مجازي آن بي‌بهره نمانند.>

عرفاي كامل حقايق را با ذوق و شهود دريافتند، و از براي آنچه به مشاهده آن نايل گرديدند تعابير و اصطلاحاتي وضع كردند و براي آن يافته‌ها و واردات عباراتي ساختند، تا بدان وسيله مستعدان را به فهم آن حقايق و اسرار راهبر شوند. شمس مغربي گويد:

اگر بيني در اين ديوان اشعار

خرابات و خراباتي و خمار

بت و زنارو تسبيح و چليپا

مغ و ترسا و گبر و دير و مينا

شراب و شاهد و شمع و شبستان

خروش بر بط و آواز مستان

مي‌ و ميخانه و رند خرابات

حريف و ساقي و مرد مناجات

نواي ارغنون و ناله ني

صبوح و مجلس و جام پياپي

خط و خال و قد و بالا و ابرو

عذار و عارض و رخسار و گيسو

مشو زنهار از آن گفتار در تاب

برو مقصود از آن گفتار درياب

مپيچ اندر سرو پاي عبارت ‌

اگر بيني ز ارباب اشارت

نظر را نغز كن تا نغز بيني

گذر از پوست كن تا مغز بيني

اصطلاحات عرفاني

اكنون پس از اين مقدمه، به مروري بر سروده‌هاي آن حضرت مي‌پردازيم. حضرت امام در آثار خويش از اصطلاحات عرفاي شامخين و سلف صالح بهره جسته و تعابير ايشان را در شعر خود به كار برده؛ و گاهي خود از آن مصطحات مضامين و معاني ديگري قصد كرده است. چنان كه اشارت رفت، شرح و تبيين جميع مصطلحات در اين وجيزه ميسور و مقدور نيست، ناگزير از باب نمونه به چند مورد اكتفا مي‌شود، باشد كه طالبان را سودمند افتد و بدانند كه مقصود از اين دست تعابير، مصاديق محسوس و متعارف نيست، بلكه هر يك به حقيقتي اشارت دارد. ‌

يكي از اصطلاحاتي كه ارباب معرفت در سخنان خويش آورده‌اند، است كه گفته‌اند مراد از آن تجلي جمالي حضرت حق است كه سبب ايجاد اعيان عالم و ظهور اسماي الهي است. و نيز گفته‌اند مقصود از لطف الهي است. فيض در اين معني گويد: و و و و و . امام كلمه را به كرات در سخن خويش آورده:‌

اي خوب رخ كه پرده‌نشيني و بي‌حجاب ‌

اي صد هزار جلوه‌گر و باز در نقاب

*

با عاقلان بگو كه رخ يار ظاهر است

كاوش بس است اين همه در جستجوي دوست

شمس مغربي گويد:

اي جمله جهان در رخ جانبخش تو پيدا

وي روي تو در آينه كون هويدا

تا شاهد حسن تو در آيينه نظر كرد

عكس رخ خود ديد، بشد واله و شيدا

حافظ گويد:

مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست

دل سرگشته‌ ما غير تو را ذاكر نيست

اصطلاح ديگر است كه گفته‌اند كنايه از مرتبه امكانيه از كليات و جزئيات و معقولات و محسوسات و ارواح و اجسام و جواهر و اعراض است. عراقي گويد: فيض گويد: و و و و . امام گويد:‌

سر زلفت به كناري زن و رخسار گشا

تا جهان محو شود، خرقه كشد سوي فنا

*

در صيد عارفان و ز هستي رميدگان

زلفت چو دام و خال لبت همچو دانه است

عراقي گويد:

زلفش گرهي بگشود، بند از دل ما برخاست

دل جان ز جهان بگرفت، در حلقه‌ زلفش بست

مغربي گويد:

زان زلف پراكنده و زان غمزه‌ فتان

پر گشت جهان سر به سر از فتنه و آشوب

ديگر از مصطلحات عرفاني است كه گفته‌اند عبارت است از: نقطه‌ وحدت حقيقي و مراد، وحدت ذات است. فيض گويد: امام در اين معني گويد:

من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم

چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم

*

گيسوي يار دام دل عاشقان او

خال سياه پشت لبش دانه‌ من است

عطار گويد: ‌

در طواف نقطه‌ خالت ز شوق

چرخ، سرگردان چو پرگاري بود

عراقي گويد:

سوداي زلف و خالت جز در خيال نايد

انديشه‌ جمالت جز در گمان نگنجد

اصطلاح ديگر است كه گفته‌اند مقصود از آن كلام است؛ و نيز اشاره به است كه افاضه‌ وجود بر اعيان مي‌كند. فيض مي‌گويد: تعبير مي‌كنند.> امام در اين معني گويد:‌

شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار

آن كيست كه با اين همه فرهاد تو نيست؟

*

سرنهم بر قدم دوست به خلوتگه عشق

لب نهم بر لب شيرين تو فرهاد شوم

عراقي گويد:

حلاوت لب تو دوش ياد مي‌كردم

بسا شكر كه در آن لحظه در دهان انداخت

حافظ گويد:

آن كه جز كعبه مقامش نبد از ياد لبت

بر در ميكده ديدم كه مقيم افتاده‌ست

اصطلاح ديگر است كه گفته‌اند اشارت به شهود حق است اعيان و استعدادات را؛ و از آن شهود به صفت تعبير مي‌كنند. و در شرح گلشن راز آمده كه: امام در اين معنا آورده:‌

پيرم، ولي به گوشه‌ چشمي جوان شوم

لطفي كه از سراچه‌ آفاق بگذرم

*

گوشه‌ چشم گشا، بر من مسكين بنگر

ناز كن ناز كه اين باديه سامانش نيست

عراقي گويد:

به يك كرشمه كه چشمت بر ابروان انداخت

هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت

مغربي گويد:

چو باده چشم تو خورده‌ست دل خراب چراست؟

چو خال توست بر آتش، جگر كباب چراست؟

اصطلاح ديگر است كه مراد از آن غلبات عشق است. فيض گويد:

امام در اين معني گويد:‌

من خواستار جام مي از دست دلبرم‌

اين راز با كه گويم؟ و اين غم كجا برم؟

*

الا يا ايّها الساقي، ز مي پر ساز جامم را

كه از جانم فرو ريزد هواي ننگ و نامم را

سنايي گويد:

ساقيا داني كه مخموريم، در ده جام را

ساعتي آرام كن اين عمر بي‌آرام را

عطار گويد:

از مي عشق تو مست افتاده‌ام‌

بر درت چون خاك پست افتاده‌ام‌

اصطلاح ديگر ست كه مراد از آن صفات الهي است كه حاجب ذاتند و عالم وجود از صفات رونق و بهاء و جمال مي‌گيرد. در سروده‌هاي امام آمده:

ابروي تو قبله‌ نمازم باشد

ياد تو گره‌گشاي رازم باشد

*

خم ابروي كجت قبله‌ محراب من است

تاب گيسوي تو خود راز تب و تاب من است ‌

مغربي گويد:

از آن در ابروي خوبان نظر پيوسته مي‌دارم‌

كه در ابروي هر مه‌رو نمي‌بينم جز ابرويش‌

حافظ گويد:

خمي كه ابروي شوخ تو در كمان انداخت‌

به قصد جان من زار ناتوان انداخت‌

همين چند اصطلاح از باب نمونه كافي است. طالبان براي مزيد اطلاع مي‌توانند به كتبي كه در اين باب تأليف شده مراجعه كنند. كوتاه‌سخن آنكه شعر امام سخن مرجعي است كه هرگز رضا نمي‌دهد سر مويي از مرز آيين و حدود، تخطي شود و كوچكترين حكمي از احكام شريعت معطل ماند؛ پس نبايد سخن او را با سخنان مسندنشينان و داعيه‌داران عرفان و معرفت قياس كرد كه چنين مقايسه سخت اشتباه است. معظم له در مواضع بسيار از آثار خود به صوفيان دعوي‌دار و مدعيان رياكار تاخته و آنان، و شيوه‌ ايشان را مورد نكوهش قرار داده است:‌

از صوفيها صفا نديدم هرگز ‌

زين طايفه من وفا نديدم هرگز

زين مدعيان كه فاش اناالحق گويند

با خودبيني فنا نديدم هرگز

*

صوفي از وصل دوست بي‌خبر است‌

صوفي بي‌صفا نمي‌خرواهم‌

آن كه دل بگسلد از هر دو جهان، درويش است‌

و آن كه بگذشت ز پيدا و نهان، درويش است‌

خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است

آن كه دوري كند از اين و از آن، درويش است‌

صوفيي كو به هواي دل خود شد درويش‌

بنده‌ همت خويش است، چه سان درويش است؟

امام حتي عرفان نظري و دل‌مشغولي در پيچ و خم مباحث و اصطلاحات را سد راه و وقوف درين مرحله را حجاب مي‌داند؛ چنان كه مكرر اين معني را در آثار خويش از نظم و نثر به كار برده و در جايي گفته‌اند: ‌

از نشد فتحي و از نوري‌

هر چه خواهم در درون جامه آن دلفريب است

*

بشكنيم آينه فلسفه و عرفان را

از صنم خانه‌ اين قافله بيگانه شويم‌

فارغ از خانقه و مدرسه و دير شده‌

پشت پايي زده بر هستي و فرزانه شويم‌

سبك و شيوه امام، و تأثير پيشينيان در آثار ايشان ‌

چنان كه مي‌دانيم صاحبنظران و محققان از اهل ادب، طبق ضوابط و معيارهايي، شعر پارسي را به ادوار چهارگانه يعني دوره‌هاي سبك خراساني و عراقي و هندي و عصر بازگشت منقسم ساخته‌اند. هرچند اين مرزبندي به قطعيت اصول رياضي نيست، اما داراي مشخصاتي است كه به طور كلي شيوه و سبك آثار را معين مي‌كند. با همين معيارها مي‌توان گفت شعر امام از نظر شيوه همان سبك عراقي است و آن بزرگ به همان سياق سخن گفته و به تتبع و پيروي سخنوران سبك عراقي پرداخته است. نكته‌ در خور ذكر اينكه در شعر امام برخي كلمات و واژه‌ها آمده كه متأثر از زبان امروز و ادبيات معاصر است و از بعضي واژگان مضاميني تازه قصد شده است؛ مانند كلمات و در اين بيت:

وارستگان به دوست پناهنده گشته‌اند

وابسته‌اي چو من به جهان بي‌پناه شد

و مثل كلمه كه در سخن متقدمان نيامده و امروز متداول است:

نوبهار آيد و گلزار شكوفا گردد

بي‌گمان كوتهي عمر خزان خواهي ديد

حضرت امام به پيروي از سخنوران بزرگ غزلهايي به سبك و سياق آنان سروده است و چون در اين مجال محدود ذكر مسطوره‌هاي فراوان ميسور نيست، به ذكر چند نمونه اكتفا مي‌كنيم. عطار سروده است:

درد دل را دوا نمي‌دانم گم شدم، سر ز پا نمي‌دانم‌

امام(ره) گفته است:

درد خواهم، دوا نمي‌خواهم غصه خواهم، نوا نمي‌خواهم‌

مولانا گويد:

آن يوسف خوش عذار آمد وان عيسي روزگار آمد

امام گويد:

كوتاه سخن كه يار آمد با گيسوي مشكبار آمد

سعدي گويد:

شادي به روزگار گدايان كوي دوست‌

بر خاك ره نشسته به اميّد روي دوست‌

امام گويد:

عمري گذشت و راه نبردم به كوي دوست‌

مجلس تمام گشت و نديديم روي دوست‌

سعدي گويد:

يك امشبي كه در آغوش شاهد شكرم‌

گرم چو عود بر آتش نهند غم مخورم‌

امام گويد:

يك امشبي كه در آغوش ماه تابانم‌

ز هرچه در دو جهان هست، روي گردانم‌

عماد فقيه گويد:

پوشيده‌ام ز آبي و خاكي نياز خويش‌

ظاهر نكرده با در و ديوار راز خويش‌

امام(ره) گويد:

بيدل كجا رود؟ به كه گويد نياز خويش؟

با ناكسان چگونه كند فاش راز خويش؟

حضرت امام(قدس سره) از ميان شاعران و سخنوران پارسي‌زبان التفات و عنايت خاصي به خواجه‌ شيراز دارد، و در آثار خويش بيشتر به اقتفا و استقبال غزلهاي آسماني پرداخته كه نمونه‌اي از آن را مي‌آوريم:‌حافظ گويد:

ياد باد آنكه سر كوي توام منزل بود

ديده را روشني از خاك درت حاصل بود

امام گويد:

كاش روزي به سر كوي توام منزل بود

كه در آن شادي و اندوه، مراد دل بود

خواجه گويد:

در همه دير مغان نيست چو من شيدايي‌

خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي‌

امام گويد:

جز سر كوي تو اي دوست، ندارم جايي‌

در سرم نيست به جز خاك درت سودايي‌

حافظ گويد:

دوستان، عيب من بيدل حيران مكنيد

گوهري دارم و صاحبنظري مي‌جويم‌

امام گويد:

من در اين باديه صاحبنظري مي‌جويم‌

راه گم كرده‌ام و راهبري مي‌جويم‌

بسياري از شاعران غزلهايي با قافيه و رديف ساخته‌اند، كه از ميان آنان دو تن، يعني شفايي اصفهاني و حزين لاهيجي، با يك رديف و قافيه و يك بحر را رديف قرار داده، و عاشق اصفهاني در همان بحر و همان رديف ليكن با قافيه‌ ديگر غزل ساخته‌اند. حكيم شفايي گويد:

ماييم و همين خاطر افگار و دگر هيچ‌

در ساخته با راحت و آزار و دگر هيچ‌

حزين لاهيجي گويد:

ماييم و دل و آرزوي يار و دگر هيچ‌

قاصد برسان مژده‌ ديدار و دگر هيچ‌

عاشق اصفهاني گويد:‌

در باغ تو حق نفس باد صبا هيچ‌

در كوي تو آمد شد بي‌حاصل ما هيچ‌

امام گويد:

ماييم و يكي خرقه‌ تزوير و دگر هيچ

در دام ريا بسته به زنجير و دگر هيچ‌

حكيم سبزواري (متخلص به اسرار) را غزلي است با رديف ؛ گويد:

نقش ديوان قضا آيتي از دفتر عشق‌

آسمان بي‌سرو‌پايي بود از كشور عشق‌

امام گويد:

وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق‌

آدم و جن و ملك مانده به پيچ و خم عشق‌

تأثير امام بر ادب معاصر

وجود امام (رضوان‌الله عليه) در جهات مختلف منشأ خيرات و بركات بسيار گرديده و در كليّه‌ شئون جامعه تأثيري ژرف برجاي گذاشته‌اند. نهضتي را كه معظم له آغاز كرد تا آنجا كه به پيروزي انقلابي عظيم انجاميد، موجب دگرگوني شگرفي در جميع امور گرديد، از جمله در عرصه ادب و هنر تطور و تحولي ژرف به وجود آورد؛ اهل قلم و شاعران را برانگيخت تا با نگارش مقالات و سرودن اشعار، مفاسد و مطاعن نظام جور و فساد را بازگويند و با اين وسيله كارآمد و مؤثر حركت انقلاب را سرعت بخشند. اين تحرك حتي در دوران تبعيد آن رهبر آگاه با الهام از سخنان و اعلاميه‌هاي آن حضرت ادامه يافت تا در آستانه پيروزي رو به فزوني نهاد و تدريجاً به اوج اعتلا رسيد؛ بدانسان كه شعارهاي پرشور انقلابي از چشمه‌سار عواطف عامه خلق جوشيدن گرفت و كران تا كران مرزها را درنورديد.

آنان كه شاهد آن دوران پرشكوه و آن رستخيز عام بوده‌اند، شور و هيجان و فضاي آكنده از عشق و ايمان آن ايام هرگز از خاطرشان محو نخواهد شد. آن روزهاي فراموش‌نشدني نيز منشأ پديدآمدن آثاري شورانگيز گرديد.

پس از پيروزي انقلاب و استقرار حكومت اسلامي، مرزهاي ايران زمين به فرمان استكبار موردتهاجم و تجاوز دشمن واقع شد و خصم بدنهاد از پي امحاي انقلاب با همه توان بدين خاك مقدس تاختن آورد كه با دم گرم و مؤثر آن مقتداي رباني امت سلحشور و قهرمان ايران با دلاوريها و حماسه‌آفريني‌ها با دشمن مقابله كرد و با خون مقدس خود نقشي از غيرت و شرف بر صحيفه تاريخ رقم زد كه تا ابد بر جاي خواهد ماند. اين حادثه نيز بابي تازه در ادبيات و هنر گشود و سبب به وجود آمدن آثاري جاويد و ماندگار گشت.

عامل مهم ديگر در تحول ادبي، مكاتيب و آثار منثور امام است كه در شيوه نگارش فصلي تازه باز كرد.

هر چند كه در اين مقام سخن گفتن از نثر امام موردنظر نيست؛ اما دريغ است فرازي چند از آثار منثور آن عارف بالله را زيب و زيور اين مقال نسازيم. حضرت امام در ديباچه‌ پيام خود به حوزه و جامعه‌ روحانيت مي‌نويسد:

چنان كه مي‌دانيم در دوران حيات پربركت آن حضرت از آثار منظوم معظم‌له، جز قطعاتي پراكنده،‌ منتشر نگرديد. پس از ارتحال آن بزرگوار، انتشار نخستين غزل ايشان ذوقي در شاعران و سرايندگان و ارادتمندان آن مراد و پير برانگيخت تا به اقتفا و استقبال، و تضمين سروده‌هاي ايشان بپردازد.

چون آثار منظوم امام‌، يعني حكايت شور و حال و ذوق عالمي ديني و مرجعي كه خود حافظ احكام شرع و آ‌يين مبين بود و مظهر تقوا و تقدس، انتشار يافت رخنه‌اي در حصار جمود و تحجر افكند و ظاهربينان را تكان داد، و كساني از آنان تنبه يافتند كه عيب عارفان‌كردن ناشي از تنگ‌نظري و تنگ‌بضاعتي است. ارتحال آن روح قدسي، رستاخيزي بزرگ را باعث گشت و شيفتگان و دلدادگان آن حضرت از شاعران و سخنوران مراثي و غمنامه‌هايي آكنده از تأثر و مالامال از شور و احساس به سلك نظم درآوردند كه به يقين مي‌توان گفت بعد از پيامبر خدا (ص) و ائمه هدي (ع) در فقدان هيچ بزرگي، شاعران اين همه سوگنامه و مرثيه نسروده و اين چنين دردمندانه سخن نگفته‌اند، سروده‌هايي كه در ميان آنها آثاري بس شيوا و رسا وجود دارد كه از ذخاير گنجينه‌ شعر پارسي به شمار مي‌آيد و در تاريخ ادب اين ديار برجاي خواهد ماند.

در پايان يادآوري چندنكته به نظر ضروري رسيد:

1- معظم له گاه در برخي از اشعار خود تصرفاتي كرده، بر روي حرف و كلمه‌اي قلم كشيده و به جاي آن، حرف و كلمه‌اي ديگر مرقوم داشته‌، و برخي از اشعار را نيز بازنويسي كرده‌اند.

2- حضرت امام در دوران جواني غزليات فراواني سروده بودند و آنها را در دفتري نيز گرد آورده بودند؛ متأسفانه در جريان سفرهاي پياپي،‌ اين دفتر مفقود گرديد. پس از آن نيز سروده‌هايي از ايشان در دست بود كه برخي به خط خود ايشان ثبت دفتر گرديده بود، و تعدادي نيز به وسيله همسر گرامي‌شان استنساخ شده در دفترچه‌اي گردآوري شده بود؛ اين دفتر نيز در جريان تغيير مكرر محل سكونتشان مفقود گرديد. برخي از دستنوشته‌هاي باقيمانده، در پي هجوم مأموران ساواك به منزل و كتابخانه‌ شخصي ايشان از دست رفت؛ اما نسخه‌اي چند از آثار منظوم قديمي ايشان، كه در دست ارادتمندان و دوستان آن حضرت چونان امانتي ارزشمند نگاهداري مي‌شده، به تدريج براي ارسال گرديد، كه اين آثار در مجموع براي ديوان شعري كه اكنون طبع آن به پايان رسيده است دستمايه‌ مهمي گرديد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، حضرت امام بنا به خواهش و اصرار فراوان بانو دكتر فاطمه طباطبايي، همسر فرزند گرامي ايشان، حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيداحمد خميني، اشعاري در قالبهاي متنوع و با مضامين عرفاني سرودند كه خوشبختانه همه‌ نسخه‌هاي خطي اين سروده‌ها در مؤسسه نگهداري مي‌شود. بخشي از اين سروده‌ها پس از رحلت امام (ره) در چند دفتر با عناوين: سبوي عشق، باده‌ عشق، نقطه‌ عطف، و محرم راز منتشر گرديد، و اكنون تمامي سروده‌هاي اخير امام و آثار به دست آمده از سروده‌هاي قديم آن حضرت در اين مجموعه به علاقه‌مندان ادب و عرفان اسلامي تقديم مي‌گردد.

حال كه آن امام عاشقان و مقتداي عرفان رخت به ديار ملكوت كشيده و در جوار رفيق اعلي آرميده است، مجموعه آثار منظوم آن حضرت در يك مجلد در دسترس مشتاقان و ارباب معرفت قرار مي‌گيرد. اميد است كه حقايق و معارف آن، سالكان الي‌الله را چراغ راه و عارفان را شمع جمع و مناجاتيان را ذكر خلوت انس باشد. اينك آن روح قدسي،‌ كه اسلام را از پس قرنها غربت و هوان تجديد كرد وديگر بار سبب شكوه و عزت مسلمين گشت، در رضوان الهي و جايگاه صدق، نزد مليك مقتدر، مقام گرفته و آن نَفس مطمئن در جوار محبوب مأوا گزيده، بر روان تابناكش صلوات و سلام نثار مي‌كنيم و بر تربت منور او درود و تحيت مي‌فرستيم.جزاه الله عن‌الا-سلام والمسلمين خيرَ‌الجزاء.




 دوشنبه 13 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن