تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804544914




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادر شهیدی که ۱۴سال از خانه بیرون نیامد


واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: مادر شهید «رضا مشعوف» ۱۴ سال از خانه بیرون نرفت، این مادر تمام این ۱۴ سال را منتظر فرزند شهیدش نشست تا روزی پسرش زنگ خانه را بزند؛ ۱۴ سالی که با آمدن خبر شهادت رضا به پایان رسید.

به گزارش تراز ، داغ شهادت فرزند هنوز برای مادر شهید «رضا مشعوف» تازه است. فرزندی که 17 سال به خانه نیامد و 14 سال مادر برای بازگشت دردانه اش چشم به در دوخت تا مبادا فرزندش بیاید و او خانه نباشد. «معصومه راستگو» مادری است که 14 سال امید داشت زنگ در به صدا در بیاید و فرزندش را در چارچوب در ببیند و به امید دیدن چنین لحظه‌ای، 14 سال خودش را خانه نشین کرد.

 * صفای همسایگی جنوب شهر بیشتر است

همه محله او را به نام فرزند شهیدش می‌شناسند. اهالی همیشه پای ثابت مجالس روضه و مولودی خوانی‌های او هستند. گوش تا گوش خانه این موقع‌ها پر است از حضور زن‌های همسایه‌ای که پا به خانه مادر شهیدی گذاشته‌اند که 14 سال حیاط را برای آمدن فرزندش آب و جارو کرد. اما پسرش نیامد. «شوهرم باغبان شهرداری بود. خدا 10 بچه قد و نیم قد روزی ما کرده بود. رضا فرزند ارشد ما بود. ندیدم برای خواهر و برادرهای کوچک‌ترش بزرگ‌تری کند. همیشه رفیق بود با آنها. مدتی ساکن شمیران بودیم. دلمان تاب نیاورد. آمدیم جنوب‌شهر. صفای همسایگی اینجا بیشتر است. نمی‌گویم مردم شمال‌شهر سردند، نه! رفت و آمدشان کم است. توی یک ساختمان همسایه‌ها همدیگر را نمی‌شناختند. اینجا اما این‌طور نیست. رضا که شهید شد همه اهل کوچه سیاه پوشیدند. 14 سال پا به پای من منتظر برگشت رضا بودند. پیکرش را هم که آوردند دوباره مشکی‌پوش شدند. در خانه‌شان را به‌روی مهمان‌های رضا باز گذاشتند. خدا رحمت کند رحیمه خانمی بود که تمام پخت و پزها را انجام داد. من از همسایه‌هایم فقط خوبی دیدم.»

 * رضا مسئول اسلحه‌خانه مسجد بود

مرتضی برادر شهید رضا مشعوف است. شاید قصه جبهه رفتن رضا و آن روزها را تا به حال با خودش و دیگران هزار بار تعریف کرده باشد اما باز دوباره برایمان تعریف می‌کند و با شوق از برادر شهیدش حرف می‌زند: «رضا پاسدار بود. کلید اسلحه‌خانه مسجد امام خمینی(ره) را به او می‌سپردند. وقتی شهید شد، مدت‌ها کسی در مسجد میلش به چای نمی‌رفت. آنها را برده بودند پل طلاییه. عملیات خیبر بود. کسی ندیده بود رضا شهید بشود فقط می‌گفتند، مجروح شده‌است. اسفندماه بود. خواستند عید برای ما 5 خانواده‌ای که در محله شهید داشتیم عزا نشود. خبر را بعد از تعطیلات عید به ما دادند. رضا مفقود‌الاثر شده بود. مجلس‌ترحیم گرفتیم. بعد خبر آمد که تلویزیون عراق تصویر رضا در اسارت را نشان داده‌است. رفتیم بنیاد شهدا، عکسی که به ما نشان دادند، خیلی شبیه رضا بود. 14 سال منتظر ماندیم. مادرم پا از در خانه بیرون نمی‌گذاشت. فقط قبول کرد حج برود و برگردد. بعد گفتند پیکر برادرم تفحص شده‌است. بندهای استخوانش از هم جدا نشده بودند. پلاکش هنوز به گردنش بود. رضا مجروح شده‌بود. عراقی‌ها تیر خلاص به پیشانی‌اش زده‌بودند.‌»

* برایم بستنی یخی می‌خرید

مادر رضا بعد از 14 سال، هنوز باور نمی‌کرد که فرزندش شهید شده باشد و امید داشت رضا از در خانه بیاید تو تا سوغاتی‌های خانه خدا را تنش بپوشاند. دکمه‌هایش را ببندد و قد وبالای پسرش را برانداز کند. «تصورش هم درد دارد. تصور اینکه 14 سال چشم‌ بدوزی به در خانه. عید به عید سوغات خانه خدا را تا کنی و باز کنی تا پسرت که آمد سوغاتش را به تنش بپوشانی اما نیاید. نه! بیاید اما قد و بالایی نمانده باشد که سوغات‌پوش شود. رضا بیاید اما فقط پلاک باشد، چند تکه استخوان و حال تو که ندانی نامش را چه بگذاری، وصل، پایان انتظار یا حسرت مادرانه؟» آوردن اسم رضا بغض سنگینی می‌شود به گلوی مادرش تا دوباره چشمانش را با آوردن نام شهید کوچکش تر کند. شهید کوچکی که بلند پرواز کرد. «ماه رمضان به تابستان افتاده بود. من روزه می‌گرفتم. رضا با پول توجیبی‌هایش بستنی یخی برای افطار من می‌خرید. می‌گفت یواشکی بخور ننه، پولم نرسید برای همه بخرم. بچه‌ها هوس می‌کنند. بزرگ‌تر که شدم کار می‌کنم برای همه می‌خرم. یک بار شیرینی خرید از آن شیرینی‌هایی که من دوست ندارم. یکهو از دهنم پرید. شیرینی را برداشت تا نصفه شب ببرد امیریه عوض کند و برگرداند. نقش بازی کردم که چقدر خوشمزه‌است. کاش آن روز حرف نمی‌زدم. طفلک چشمش به‌صورت من خشک شده بود.‌»

* پیراهنی که خودم بافتم تنش بود

پیکر رضا را وقتی آوردند لحظه رفتن رضا بارها برایش مرور شد. لحظه رفتنی که قد و بالای پسرت را برانداز کنی. از زیر قرآن ردش کنی، پیشانی‌اش را ببوسی و پشت سرش آب بریزی که روزی بر می‌گردد و به امید آن روز نشسته‌ای اما برایت پاره‌های تنی را می‌آورند که جز پیراهنش هیچ شباهتی به فرزندت ندارد. پیراهنی که بر پیکر رضا بود بافته دستان مادر بود. این پیراهن برای مادر از هر پلاکی معتبرتر است. پیراهنی که رضا قول داده بود خوب خودش را بپوشاند تا سینه پهلو نکند و حالا مادرش بعد از این همه سال لحظات بافتنش را خوب یادش می‌آید. وقتی به قدر پسرش نخ را سر می انداخت. «شاید اگر آن پیراهن نبود من هنوز چشم‌ انتظار می‌ماندم. من با آهنی که می‌گفت این رضای توست کار نداشتم. خوب یادم هست خودم رج زدم آن پیراهن را. یکی‌زیر، 2 تا رو.‌»


منبع: مجله مهر


يكشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 17:44





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن