واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد میرشکاک بر فیلم «ایران برگر»
حرف جدی پشت طنز از کارایی میافتد/ مردم نیز نیازی به فیلم جدی ندارند
صد حیف که جوزانی (و بسیاری دیگر از کارگردانهای مستعد) ناگزیرند دریافتهای اساسی و کارساز خود را پشت شلوغ بازی و بزنبکوب و عشقهای رمانتیک، عرضه کنند. جوزانی حرفهای جدی خود را پشت طنز و هزل و هجو پنهان کرده و لاجرم از کارایی انداخته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، یوسفعلی میرشکاک شاعر، نویسنده و طنزپرداز کشور پس از تماشای فیلم «ایران برگر» به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی در جشنواره فیلم فجر، نوشته است: سالهاست که خود را از خیر و شر جشنواره فجر دور نگه داشتهام و سعی میکنم خور را به فضای خفه سالنهای وطنی نیالایم و مجبور نشوم در باب فیلمهای وطنی چیزی بنویسم؛ آنهم با این جوانهای مجله و سایت سوره. بخشهایی از این نقد را با هم میخوانیم: آری، قدرت و هنر حتی اگر رویاروی یکدیگر باشند مقوم یکدیگرند و... بگذریم که در از پاشنه بیرون آمده است. دولت و نهادهای قدرتمند مثل ریگ پول خرج میکنند تا آدمهای بیاستعداد فیلم تبلیغاتی بسازند؛ فیلمها ساخته میشوند بیآنکه ارزش اکران داشته باشند؛ لاجرم آرشیو میشوند و بازی ادامه پیدا میکند؛ اهل استعداد پس از چند سال گوشهنشینی چارهای نمیبینند جز ورود به سینمای تجارتی، آن هم با نیّت خنداندن مردم. اما وقتی تو خود سراپا رنج باشی، چگونه میتوانی بخندانی؟ لاجرم شادی موردنظر تو ریشخند و تلخند از آب در میآید. همه ماجرای فیلم در «ایران برگر» (عنوان فیلم) خلاصه شده است. ما قومی هستیم که هنوز درگیر کشاکشهای طایفهای روزگار فئودالیسم؛ لاجرم وقتی پای دموکراسی و انتخابات به میان بیاید، همه چماقها و حتی تفنگها به میدان میآیند و هنرمند که همواره در چنین فضایی متهم به جاسوسی برای بیگانه است اگر تن به همکاری به «فتحالله» و «امرالله»(فتأمل جدّاً) ندهد و بهجای کار هنری، فیلم تبلیغاتی و انتخاباتی نسازد(آنهم بدون هیچ اختیاری) کلاهش پس معرکه است. در تنازع قدرت جهان سومی(آنهم جهانسوم شرقی و اسلامی که قوز بالا قوز است) برای رسیدن به پیروزی، نمایندگان هویت دینی و هویت قومی نه تنها ناشیانه و شتابزده حاضر به دگردیسی میشوند؛ بلکه تا پذیرفتن واپسین آئین جهان کنونی یعنی فمینیسم، چهار نعل پیش میروند و دست بر قضا نمایندگان فمینیسم وطنی هستند که ماجرای فیلم را به خیر و خوشی پیش میبرند و مردم را از مضحکهای با عنوان انتخابات نجات میدهند. البته فیلم به این جدیتی که بنده نوشتم، نیست. جوزانی حرفهای جدی خود را پشت طنز و هزل و هجو پنهان کرده و لاجرم از کارایی انداخته است. مسلما اگر ناگزیر نبود چنین کند، فیلم قابلیت و ظرفیت و ماندگاری بیشتری پیدا میکرد. اما چه ضرورتی دارد که جوزانی به قابلیت فیلم خود بیندیشد؟ مگر برای فیلمهای ماندگار وی چه گلی به سرش زدهاند؟ و اما مردم؛ مردم نیز نیازی به فیلم جدی ندارند؛ گرفته و نومید و عبوس به سینما میروند تا بخندند. به آنها چه که تنازع قدرت در گیرودار سنت و مدرنیته به کجا خواهد انجامید. آنها نیز همچون تاریخ خود از متن به حاشیه پرتاب شده و مصرفکنندهاند و برایشان تفاوتی نمیکند که چه کسی و چه جناحی و چه حزبی و چه قدرتی، با چه اندیشهای، آنها را به کجا میکشاند. هرکه در باشد آنها دالاناند و هرکه خر باشد آنها پالاناند. برای اقوام بیتاریخ نه سنت موضوعیت دارد و نه مدرنیسم و از همین رو به آسانی میتوانند پیتزای فتحالله (مظهر ملیگرایی) را گرفته و بعد برای خوردن زعفران پلوی نورالله (مظهر سنت) هجوم ببرند. صد حیف که جوزانی (و بسیاری دیگر از کارگردانهای مستعد) ناگزیرند دریافتهای اساسی و کارساز خود را پشت شلوغ بازی و بزنبکوب و عشقهای رمانتیک، عرضه کنند. من، جوزانی را فراتر از «ایران برگر» میدانم. اما چه باید کرد که حوالت «ایران برگر» من و جوزانی و دیگران را در خود فرو برده است. انتهای پیام/ک
93/11/22 - 17:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]