واضح آرشیو وب فارسی:مهر: اردشیر رستمی در گفتگو با مهر:
آدم بدها زودتر از آدم خوبها متحد میشوند/ از جان زمین چه میخواهیم
شناسهٔ خبر: 2467246 جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹
هنر > رادیو و تلویزیون
اردشیر رستمی از فضای حاکم بر جامعه در این روزها گفت؛ وقتی از همه چیز زیاد داریم اما لذت نمیبریم، در دنیایی که جنگهای بدی در آن رخ میدهد و ما هم طلبکار شدهایم و انسانیت را از یاد بردهایم. اردشیر رستمی کاریکاتوریست و بازیگر تلویزیون و سینما در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دیدگاهش از وضعیت فعلی جامعه اظهار کرد: انگار ما این روزها نمیفهمیم داریم چطور زندگی میکنیم. زیاد غذا میخوریم نمیدانیم چه خوردیم، زیاد میپوشیم و نمیدانیم چه پوشیدهایم. از همه چی زیاد داریم ولی نمیدانیم چه داریم. ما در یک ترافیک هجوم همه چیز قرار گرفتهایم و انسان را از دست دادهایم. انسان در وضعیت خاصی به سر میبرد؛ تنها است و اذیت میشود.وی افزود: من هم فیلمنامههایی نوشتهام که موضوعات انسانی، مادر، پدر، عشق، زندگی و... را پیگیری میکند؛ چیزهایی که ساده هستند اما اهمیت دارند. پناهجوها، پناهندهها، جنگ و... همه این مسائل به همه ربط دارد.جنگ فعلی دنیا بدتر از جنگ دوران کودکیام استاین هنرمند ادامه داد: من بچه که بودم فکر نمیکردم وقتی بزرگ شدم جنگی در دنیا رخ بدهد اما جنگ فعلی دنیا خیلی پیچیدهتر، بدتر و چند لایهتر از جنگی است که در دوران کودکی من رخ داد. آن موقع شما میدانستید با چه کسی میجنگید اما حالا گروههای متعددی جمع شدهاند؛ مثل القاعده، النصره، طالبان، داعش، بوکو حرام و...
رستمی تصریح کرد: نمیدانم چرا آدمهای بد اینقدر راحت دست به دست هم میدهند اما آدمهای خوب با هم متحد نمیشوند. وقتی ما از هم دور شویم آنها قویتر میشوند.ما خیلی طلبکار شدهایم اما رسالت انسان این نبودوی یادآور شد: ما نباید همه چیز را برای خودمان بخواهیم، باید توزیع سرمایه و دانش صورت بگیرد تا جهان خوب شود. اما ما همه چیز را برای خودمان میخواهیم. اگر همه کره زمین هم برای من باشد مگر قرار است چقدر زندگی کنم؟ بیاییم و کمی از مطالبتمان کوتاه بیاییم. ما خیلی طلبکار شدهایم. ما با اینکه همه چیز داریم، باز هم مینالیم و طلبکار شدهایم. چقدر میخواهیم ماشین و خانه عجیب و غریب داشته باشیم؟ رسالت انسان قرار نبود این باشد.
بازیگر نقش «شهریار» تأکید کرد: ما چقدر از غباری که تنفس میکنیم اطلاعات داریم، از آبی که آلودهاش کردهایم، خبر داریم. چه کسی از پرندههایی که در اقیانوسها پلاستیک میخورند و میمیرند سراغی میگیرد. ما داریم با زمین چکار میکنیم؟ اوضاع بدتر شده است. انیشتین میگوید انسان به اندازه دانشش رشد نکرد. انسانیت عقب مانده اما دانش جلو رفته است.قرار بود وکیل شوم اما رفتگر را دوست داشتمرستمی درباره تاثیر این دیدگاه در انتخاب نقشهایش در سینما و تلویزیون همچون «شهریار» و رفتگر مهربان در «نارنجی پوش» توضیح داد: نقش من در فیلم آقای مهرجویی قرار بود وکیلی باشد که از غرب آمده است اما من نتوانستم با او کنار بیایم و نتوانستم آن را بازی کنم. گفتم بگذارید من نقش دیگری را بازی کنم.
وی اضافه کرد: من خودم نقش رفتگر را دوست داشتم. البته زمان اکران خیلی از حرفهای من حذف شد. من حرفهای جالبی زده بودم. ما درباره زباله در تاریخمان روایت داریم. بایزید بسطامی از دیری با کاروان گذر میکرد، میبیند که فاضلاب شهر بیرون زده و آنجا کثیف شده است. اهالی کاروان به او میگویند تو که با دار و درخت حرف میزنی با زبالهها هم میخواهی حرف بزنی؟ میگوید بله شما بروید من به شما میرسم. او بعد از فاصلهای به کاروان میرسد و از او میپرسند که زباله چه میگفت. او میگوید آنها گفتند ما آب و نان و پنیر و سبزی و کشمش بودیم چهار پنج ساعت با انسان زندگی کردیم و اینگونه شدیم. این حرف 1800 سال پیش گفته شده است.انسان کثیفترین موجود زمین استاین کاریکاتوریست گفت: ما در ادبیاتمان داریم که شما هرچه به جهان بدهید همان را به شما برمیگرداند. اگر زباله بریزید ذهن و زندگیتان آلوده خواهد شد. هیچ موجودی جز انسان زباله نمیسازد.شعرهای کوتاه اردشیر رستمیوی ادامه داد: من در روزنامه ایران هم ستونی دارم که همین چیزها را مینویسم. شعر مینویسم یا جملههای کوتاه. مثلا نوشتهام: «در خیابان یکم سعادت آباد دو درخت سماق وجود دارد/ به اهالی کوچه نشانش دادم/ باورشان نمیشد/ آدمها نزدیکانشان را باور نمیکنند.» یا «دو درخت کوچکی را دیدم/ که زیر سایه درختهای بزرگ رشد نکرده بودند/ سایهها نمیگذارند بزرگ شوی/ حمایت با سایه فرق میکند/ باید بگذاریم آفتاب به سمت ما بیاید.»رستمی دیگر آثارش را هم برای مهر خواند: «تا زمانی که جای پایمان را عوض نکرده باشیم/ خورشید پشت همین کوه خواهد تابید/ بیا به راه بیفتیم/ و مطمئن باشیم فردا از آن کودکانی خواهد بود که در راه به دنیا آمدهاند/ و به هیچ پرچمی بدهکار نیستند.» و «خیلی چیزها در جمع خندهدارند/ اما در تنهایی شکل همه چیز عوض میشود/ وقتی مهمان داری به گلدانهایت بگو/ آنها کمکت میکنند.» و «حرفهای بزرگ را بگذاریم دیگران بزنند/ ما با همین کلمات کوچک هم به مقصد میرسیم/ کلمات کوچک، کلمات بزرگی هستند/ خیلی از زندگیها با یک سلام آغاز شد.»نگارش دو فیلمنامه برای ساختاین هنرمند در پایان گفت: جالب است بگویم اولین نوشته من در نوجوانی یک فیلمنامه بود. حالا دو سال است به صورت جدی کار می کنم و «مادر مریض است» و «فردا سارا میآید» دو فیلمنامهای است که نگارششان را انجام دادم و یکی از کارگردانان سینما قرار است آنها را بسازد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]