تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كمال ادب و مروت در هفت چيز است: عقل، بردبارى، صبر، ملايمت، سكوت، خوش‏اخلاقى و مدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819706157




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«هولوکاست ایرانی» در مجله‌ای تازه انتشار یافته


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۳ - ۰۰:۱۶




1418025727075_16.jpg

یک مجله فرهنگی در مقاله‌ای ضمن انتشار گزارشی از جنگ جهانی اول و قحطی ایران در این دوران، با ذکر خاطراتی تکان‌دهنده، برای این ادعا که بخش قابل توجهی از جمعیت ایران بین سال‌های 1914 و 1919 بر اثر قحطی و بیماری حاصل از جنگ، جان خود را از دست داده‌اند، مستنداتی ارایه کرده است. به گزارش خبرنگار بخش رسانه ایسنا، مجله «عصر اندیشه» که به تازگی به نشریات کشور پیوسته است، در سومین شماره‌اش (آذرماه 1393) طی مقاله‌ای به قلم زهره مطیعی و با عنوان «هولوکاست ایرانی- یک قرن سکوت» به فجایعی پرداخته که در جریان جنگ جهانی اول در ایران رخ داده است. در بخشی از این مقاله در شرح شرایط ایران در آن دوران آمده است: «در آن روزگار وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. احمدشاه به تازگی تاج‌گذاری کرده بود و اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بی‌حد و حصر قدرت‌های خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برده بود. مستوفی‌الممالک نخست وزیر ایران برای این که آتش جنگ گریبان کشور را نگیرد، از همان ابتدا رسما موضع بی‌طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام کرد. احمدشاه هم در 13 آبان همان سال طی یک سخنرانی در مجلس بر این مسأله صحه گذاشت، اما با وجود این، یک هفته بعد، واحدهایی از سربازان انگلیسی و قوای هندی تحت امرشان از بحرین وارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند. عمده‌ترین توجیه گسیل این نیروی نظامی، ضرورت محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود. نیروهای انگلیسی به بهانه خرابکاری نظامیان عثمانی و آلمانی در امتداد خط لوله نفت در منطقه خوزستان و اطراف آن، نیروهای خود را رهسپار اهواز کردند و حتی تا مسجدسلیمان هم پیش رفتند و ایران عملا در زمان کوتاهی توسط قوای سه کشور بیگانه اشغال شد. روس‌ها قسمت شرقی آذربایجان و گیلان و مناطق وسیعی را که شامل قسمت اعظم استان مرکزی کنونی و قم و کاشان و نطنز و بخشی از استان اصفهان بود، اشغال کردند. عثمانی‌ها بر آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه و همدان و بروجرد مسلط شدند و بخش مهمی از صفحات جنوب به اشغال انگلیسی‌ها درآمد. حکومت مرکزی که فقط تهران را در اختیار داشت عملا مجری سیاست روس و انگلیس، ‌یعنی متفقین آن روز بود. از جمله وقایعی که به واسطه حضور این نیروها در ایران رقم خورد، قحطی و خشکسالی عظیم سال‌های 1297-1295 ه ش (1919-1917) بود که در کوران جنگ اول جهانی و در زمان اشغال ایران رخ داد. اگرچه اسناد مربوط به سال‌های قحطی در ایران همچنان در ردیف اسناد طبقه‌بندی شده و سری انگلستان قرار دارند و این کشور هنوز هم از انتشار آن‌ها ممانعت می‌کند، اما اظهارات شاهدان و وجود برخی از اسناد تاریخی، مسیر دستیابی به حقایق این واقعه و روشن شدن زوایای پنهان بزرگ‌ترین تراژدی قرن بیستم را میسر می‌کند. متن‌های منحصر به فردی از گوشه‌های خاطرات ژنرال‌های انگلیسی، دیپلمات‌های آمریکایی و برخی از خبرنگاران معروف از قحطی بزرگ که حدود 40 درصد از جمعیت ایران را به کام مرگ کشید از جمله این اسنادند.» در ادامه این مقاله نیز مبحثی زیر عنوان «افشاگری شاهدان عینی» نوشته شده است: «سرلشکر اِل. سی. دانسترویل - فرمانده نیروهای بریتانیایی در غرب و شمال ایران در سال 1918-، سرگرد ام. ایچ. داناهو - افسر اطلاعاتی وابسته به نیروی دانسترویل-، سرلشکر سرپرسی سایکس - فرمانده نیروهای بریتانیا در جنوب ایران طی سال‌های 1916-1919 -، به علاوه آدیسن ای. ساوترد - کنسول آمریکا و مأمور ویژه در ایران- و هم‌چنین سرگرد داناهو - یکی از خبرنگاران جنگ معروف و افسر اطلاعاتی نیروی بسیار محرمانه دانستر- از جمله افرادی هستند که طی سال‌های پس از جنگ به توضیح مشاهدات خود مبنی بر رؤیت یک جامعه و سرزمین قحطی‌زده پرداختند و به غارت منابع غذایی ایران اعتراف کردند. لیونل چارلز دانسترویل (1946-1865) از امرای ارتش انگلستان که در سال 1918 فرماندهی نیروهای انگلیسی در شمال و غرب ایران و نیروی دانستر در ایران را بر عهده داشت، درباره قحطی در ایران چنین می‌نویسد: «نشانه‌های قحطی را در ژانویه و در همان آغاز سفرم به ایران با دیدن اجساد و افراد در حال مرگ در جاده‌ها، شاهد بودیم. از روستاهای نیمه ویران با ساکنان گرسنه عبور کردیم، اما هر چه گذشت اوضاع بد از بدتر شد. روشن بود که این مصیبت تا فصل برداشت بعدی، یعنی تا حدود شش ماه بعد، افزایش می‌یابد.» او همچنین قحطی هولناک را در همدان این گونه ترسیم می‌کند: «شواهد قحطی هولناک بود. هر کسی که قدمی در شهر می‌زد، با آزاردهنده‌ترین مناظر روبرو می‌شد. کسی نمی‌تواند این صحنه‌ها را تاب بیاورد. مردم می‌میرند و کسی نیست که کمکی بکند. گاه جسد آدم‌ها آن‌قدر در کنار جاده‌ها –بی‌آن که کسی نگاهی به آن بیندازد- می‌ماند تا آن که از بیم لطمه به دیگران، دیگر چاره‌ای جز دفن آن‌ها باقی نمی‌ماند. در خیابان اصلی شهر از کنار جسد پسرک حدودا 9 ساله‌ای عبور کردم که روشن بود همان روز مرده است. صورتش میان گل و لای پنهان شده بود و مردم گویی او هم یکی از موانع عادی سر راه است، از دوسویش به شکلی عادی عبور می‌کردند». ژنرال دانسترویل درباره اقدام انگلیس در مورد خرید غله در ایران فاش می‌کند که :«در اثر خریدهای ما قیمت غله بالاتر رفت. هر افزایش جزئی‌ای به معنای مرگ بسیاری از افراد بود. انگلیسی‌ها مخفیانه تمام مخابرات میان حکومت تهران و حاکمان ولایات در غرب ایران را شنود می‌کردند. دولت ایران فرمان داده بود که تمام مقاطعه‌کاران غله که به انگلیسی‌ها غله می‌فروختند،‌ دستگیر شوند. دستور اجرا شد، اما بلافاصله دنسترویل، دولت بخت برگشته ایران را برای رهایی آن‌ها تحت فشار قرار داد.» آدیسن ای.ساوترد - کنسول آمریکا و مأمور ویژه در ایران- طی یادداشتی که در تاریخ 24 دسامبر 1918 برای هیأت امداد آمریکا می‌فرستد، اطلاعات جالبی درباره قحطی در ایران ارائه می‌دهد و می‌نویسد: «ماه ژوئن گذشته هنگام عزیمت به ایران، شواهد بی‌شماری از قحطی شدید در زمستان 18-1917 مشاهده کردم. در روز نخست پس از عبور از مرز ایران-بین‌النهرین، در قصر شیرین اتومبیل ما برای صرف ناهار متوقف کرد. من برای خوردن ناهار روی یکی از گاری‌ها نشستم. ناهارم شامل غلات پخته بود. در ظرف را گشودم و یک قاشق خوردم، سپس چون غذا قابل خوردن نبود، آن را روی خاک‌های جاده شنی پرت کردم. من روستاییان گرسنه‌ای را که دور ما جمع شده بودند، ندیده بودم اما پس از آن که غلات را روی زمین ریختم، متوجه زنان و مردانی شدم که به سوی آن هجوم آوردند. آن‌ها چنان ضعیف بودند که به سختی می‌توانستند روی پای خود بایستند و وحشیانه خود را روی جاده پرت کردند تا دانه‌های غذایی را که دور ریخته بودم، بردارند. هر یک مشتی خاک برمی‌داشتند تا شاید دانه‌هایی را پیدا کنند و بخورند. این گرسنگان دور کاروان ما کز کرده بودند و غذا گدایی می‌کردند. برای هر خرده غذایی که روی زمین می‌ریخت هجوم می‌آوردند. دنبال هر قوطی خالی غذایی که دور می‌انداختیم می‌دویدند و هر کسی که آن را پیدا می‌کرد، دیوانه‌وار انگشتش را دور آن می‌چرخاند و می‌لیسید تا چیزی را که به قوطی چسبیده بخورد. آن‌ها گاهی از روی گرسنگی و با بی‌توجهی انگشتان یا دهان خود را روی لبه‌های تیز قوطی می‌کشیدند.» در بخش دیگری از این مطلب، با عنوان «گزارش‌های روزنامه‌های ایرانی» به نقل از شماره 21 فروردین 1297 روزنامه «رعد» سیدضیاء‌الدین طباطبایی آمده است: «مأموران هشت زن را بازداشت کردند که شماری از کودکان را ربوده، کشته و خورده بودند و بهانه می‌آوردند که گرسنگی، آن‌ها را به این کار واداشته است.» در بخش دیگر این مقاله نیز مطلبی از روزنامه ایران در این باره بازنشر شده است: «مکاتب و تلگرافات جگرخراشی که پیوسته از نقاط غارت‌زده از اشرار داخلی و دسته جات نظامی خارجی به ما می‌رسد، فوق‌التصور و رقّت‌خیز است. ما بدون آن که بخواهیم داخل جزئیات آن گردیم، هیئت دولت، خصوصا وزارت جلیله داخلیه را دعوت می‌نمائیم که به یک جنبش و فعالیت فوق‌العاده‌تری مبادرت نمایید. اشرار و کثرت دایم‌التزاید سارقین و سلب امنیت از دهات و طرق و شوارع، دیگر اجازت نمی‌دهد که یک دقیقه در مقابل این حوادث لاقید بمانیم.» هم‌چنین به نقل از همین روزنامه‌ ذکر شده است: «اصل موضوع یعنی هویت مملکت از نقطه نظر مادی و معنوی در خطر است... تهاجم امراض مختلفه، بی‌رحمانه دست به کشتار اهالی گشوده، قحط و غلا، اموال و دارایی مردم را مورد چپاول و غارت قرار داده، تخطیات اجانب و تشتت عناصر مختلفه، تمامیت و استقلال ایران را دچار مخاطره نموده است. کمیت (افراد ملت) و کیفیت (استقلال‌ آن‌ها) هر دو در خطر است. کثرت امراض، شیوع وبا و گرانی و کمبود دارو، همه اقشار اجتماع را تحت فشار قرار داده است. گرانی به حدی است که قشر متوسطه جامعه نیز امکان خرید دارو ندارد و فقرا به سرعت جان خود را از دست می‌دهند.» زهره مطیعی در بخش دیگری از این مقاله تحت عنوان «انگلیس؛ زیر پوست هولوکاست» به نقل شواهدی از نقش انگلیس در شکل‌گیری این قحطی بزرگ به این شرح پرداخته است: «حضور نیروهای متفقین در ایران موجب شد تا این کشور با اینکه کیلومترها از کانون جنگ در اروپا فاصله داشت، بیش‌ترین خسارت انسانی را متحمل شود. در سال دوم جنگ، اوضاع وخیم‌تر شد. در روز 26 اسفند 1294، تشکل نظامی مورد نظر انگلیس با عنوان اختصاری «اس.پی.‌آر» در صفحات جنوبی ایران شکل گرفت و ژنرال سایکس انگلیسی مأمور تشکیل «پلیس جنوب» شد. تصمیم انگلیس برای ایجاد چنین تشکلی در اوایل زمستان همان سال اتخاذ شده بود. در دهم دی‌ 1294 و در کشاکش جنگ اول جهانی دولت انگلستان اعلام کرد قصد دارد به دلیل آن چه که «ناامنی در استان‌های فارس و بوشهر» خوانده شد، در جنوب ایران، یک نیروی نظامی به وجود آورد. انگلیسی‌ها زمانی اقدام به تأسیس پلیس جنوب کردند که مجلس شورای ملی در فترت بین دوره سوم و چهارم قرار داشت. پلیس جنوب در شهرهای جنوبی ایران که تحت تصرف نظامیان انگلیسی بود، حضور داشت. مردم این مناطق صدمات فراوانی از حضور نیروهای پلیس جنوب متحمل شدند. یکی از اقدامات این نیروها ایجاد ناامنی و نابسامانی در ابعاد گوناگون، برای القاء این فکر بود که در آن شرایط تنها نیروی توانا برای رفع مشکلات مردم، نیروی پلیس جنوب است. آنان در فارس به خرید گندم، جو و سایر اجناس به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن و یا سوزاندن آن‌ها برای ایجاد قحطی در شهر، اقدام کردند. در این شرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره می‌شدند. ناامنی راه‌ها و کمبود وسایل حمل و نقل از دیگر عواملی بود که بر مبادلات و ارزاق عمومی تأثیر مستقیم داشت. به رغم فعالیت‌های دولت‌های بیگانه در ایجاد راه‌های شوسه و افتتاح راه‌آهن در مناطق مورد نیاز، به دلیل محدود بودن این امکانات، رفت و آمد کاروان‌های تجاری و قوافل ارزاق همچنان با مشکل بسیار روبه‌رو بود. وسایل حمل و نقل جدید، مانند کامیون و اتومبیل گسترش نداشت و عمده حمل و نقل کشور همچنان به وسیله قاطر و شتر صورت می‌گرفت. از آنجا که دولت‌های درگیر در جنگ برای جابه‌جایی محموله‌ها و مواد مورد نیاز سربازان خود شروع به خرید یا خارج کردن قاطرها و شترهای موجود از ایران کردند، کشور دچار بحران وسایل حمل و نقل هم شد. انگلیسی‌ها تمام حیوانات بارکش را برای عملیات نظامی خود در بین‌النهرین خریده بودند که موجب کاهش شدید وسایل حمل و نقل در کشور گردید. علاوه بر خرید و به کارگیری کلیه امکانات حمل و نقل کشور توسط دولت‌های درگیر، آنان در صورت مشاهده مکاری‌ها و صاحبان حیوانات باربر، آنان را وادار به حمل بارهای خود می‌کردند. این عوامل، جابه‌جایی مایحتاج عمومی مردم را مشکل کرد و موجب گردید که در هنگام کمبود ارزاق، ایالت‌های مجاور قادر به کمک‌رسانی به یکدیگر نباشند. کمبود وسایل حمل و نقل از عوامل افزایش قیمت‌ها، افزایش فوق‌العاده کرایه حمل و نقل و محدودیت‌های تجاری بود. محمدقلی مجد -استاد دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا- هم با استناد به مدارک موجود در مرکز اسناد ملی ایالات متحده آمریکا (نارا) و اخبار و اطلاعات و گزارش‌های موجود در روزنامه‌های آن دوره به ویژه روزنامه‌های رعد و ایران و هم چنین خاطرات افسران و فرماندهان انگلیسی حاضر در ایران در زمان جنگ جهانی اول، درباره بزرگ‌ترین نسل کشی تاریخ قرن بیستم در کتاب «قحطی بزرگ» نوشت: «در آن زمان، ایران تأمین کننده اصلی مواد غذایی و لوازم مورد نیاز ارتش بریتانیا در منطقه به شمار می‌رفت و بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران به وسیله ارتش انگلیس و پیمانکاران آن خریداری می‌شد. این سیاست سبب کاهش شدید مواد غذایی در ایران شد. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی‌ها بود، ولی انگلیسی‌ها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آن‌ها اوضاع را وخیم‌تر کرد و سبب مرگ میلیون‌ها ایرانی شد. درست در زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود، هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می‌شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می‌کرد. جالب‌تر این که انگلیسی‌ها مانع واردات مواد غذایی از امریکا، هند و بین‌النهرین به ایران شدند. به علاوه در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران هم استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعا باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به شمار آورد. هیچ تردیدی نیست که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به عنوان وسیله‌ای برای سلطه بر ایران استفاده می‌کردند.» بخش دیگری از این مقاله به ارائه ادعاهایی درباره تغییرات جمعیتی ایران در دوران جنگ جهانی اول اختصاص دارد: «مقایسه جمعیت ایران بین سال‌های 1914 و 1919 حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر طی این سال‌ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعای برخی از نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول روسیه که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کردند و یا ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی در دهه‌های 60 و 70 تکرار می‌کردند، جمعیت واقعی ایران دست کم نزدیک به 20 میلیون نفر بوده که در سال 1919 این رقم به یازده میلیون رسید. چهل سال طول کشیده بود تا ایران به جمعیت سال 1914 رسیده بود و دیگر تا پیش از سال 1956 جمعیت ایران به این رقم نرسید.» مطیعی در پایان اظهار کرده است: «آنچه مسلم است ایران به استناد به اسناد تاریخی موجود در آرشیو وزارت خارجه آمریکا و...، در جنگ جهانی اول متحمل بزرگ‌ترین تلفات انسانی شد، هر چند ردپای آن در تاریخ قابل مشاهده نیست. به این ترتیب بر اثر بی‌کفایتی حکام و چشم طمع و زیاده‌خواهی استعمارگران بیگانه، میلیون‌ها انسان بی‌گناه در اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. انسان‌هایی که هر یک زندگی ساده‌ای را طلب می‌کردند و به دنبال دست یافتن به آرزوهای دور و دراز خویش بودند». به گزارش ایسنا، «عصر اندیشه» (مجله فرهنگ و علوم انسانی) به مدیرمسئولی محمدمهدی دانی و سردبیری پیام فضلی‌نژاد منتشر می‌شود. اسامی شهریار زرشناس، عباس سلیمی نمین، سعید مستغائی، جعفر درونه و روح‌الامین سعیدی به عنوان شورای مشاوران در شناسنامه این نشریه به چشم می‌خورد. در سومین شماره این نشریه، علاوه بر مقاله «هولوکاست ایرانی - یک قرن سکوت»، مطالبی همچون گفت‌وگو با نوام چامسکی، مباحثی درباره علوم انسانی، نقد کتاب و بخش‌هایی درباره فرهنگ و هنر نیز درج شده است. سومین شماره «عصر اندیشه» با قیمت 6000 تومان منتشر شده است. انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن