واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-مروري بر فيلمهاي «پيش آگاهي» و «كاملاًغريبه». در حالي كه از ضعف فيلمنامه به عنوان پاشنه آشيل سينماي ايران نام برده ميشود، مشاهده برخي از فيلمهاي هاليوودي نشان ميدهد كه گويا اين مشكل جهاني است. نمونهاش دو فيلم «پيشآگاهي» و «كاملاً غريبه» هستند كه بخصوص دومي، با زير پا گذاشتن قواعد درامپردازي نوشته و ساخته شده است. با تلاشهاي كارگردانش در مرحله ساخت، تا اندازهاي ق ابل تحمل است ولي «كاملاً غريبه» محصول سهلانگاري تمام عوامل سازندهاش است و كار كارگردان و بازيگران در آن به همان ميزان بد است «پيش آگاهي» به عنوان اثري رمزآميز كه كار فيلمنامهنويس. * * * «پيشآگاهي» حاصل تلاش منان ياپو كارگردان ترك براي تطبيق با قواعد فيلمسازي در هاليوود است. اين كارگردان تركتبار كه البته متولد آلمان است، در «پيش آگاهي» كوشيده تا درامي پر رمز و راز بسازد. فيلم ميخواهد مرز بين واقعيت و خيال را مشخص كند. زني به نام ليندا نقشش را ساندرا بولاك بازي ميكند، خبر مرگ همسرش را دريافت ميكند ولي بعد شوهرش را زنده و سرحال در منزل ميبيند. اين ماجرا چند باري تكرار ميشود و رد نهايت ليندا متوجه ميشود كه اين اتفاق يعني مرگ شوهرش بر اثر تصادف قرار است در آينده رخ دهد. ليدا با پيش آگاهي از اين موضوع ميكوشد تا جلوي اين اتفاق را بگيرد. فيلم در ساختار روايياش از آثار پيشروي سينماي آمريكا بهره گرفته، منتها ذهن فيلمساز آن قدر درگير شيوههاي روايي بوده كه به شخصيتها و روابطشان توجه كافي نكرده است. آدمهاي «پيش آگاهي» ملموس و دوست داشتني نيستند و همين موضوع باعث شد تا مخاطب چندان درگير فيلم نشود. حتي كاراكتر ليندا با بازي بولاك هم توجه چنداني را برنميانگيزد. با يك شخصيتپردازي درست، از همين داستان ميشد، اثري خلق كرد كه تماشاگر را تا انتها روي صندلي سينما ميخكوب كند. در شرايط فعلي اما با فيلمي مواجهيم كه بيش از حد كمرمق به نظر ميرسد. منان ياپو در مقام يك فنسالار نشان ميدهد كه بر تكنيك سينما مسلط است و با اين كاراكترهاي كمعمق، هيچ فيلمسازي با هر ميزان توانايي، نميتوانست اثر قابل قبولي بسازد. كوروساوا راست ميگفت كه با يك فيلمنامه بد، هيچ كارگردان خوبي هم نميتواند فيلم خوبي بسازد. فيلمنامهنويس «پيش آگاهي» هر جا خواسته به شخصيتها عمق بخشيده و به آنها سايه روشن بدهد، صرفاً به انبوه تناقضهاي حاكم بر روابط كاراكترها اضافه كرده است. اين مشكلي است كه «كاملاًغريبه» هم به آن دچار است. جيمز فولي كه فيلم خوبي چون «گلن كاري گلن راس» را در كارنامه دارد، اين بار با انتخاب فيلمنامهاي ضعيف و مغشوش، بدترين فيلمش را مقابل دوربين برده است. «كاملاً غريبه» قرار بوده درام معمايي باشد ولي تنها چيزي كه در آن مشاهده ميشود اندكي هيجان براي دنبال كردن ماجراهاست. «كاملاًغريبه» از آن فيلمهايي است كه ميتواند در چند رشته صاحب جايزه «تمشك طلايي» بشود. دادكومارنيكي به عنوان بدترين فيلمنامهنويس از شانسهاي جديتمشك محسوب ميشود.همچنان كه جيمز فولي كارگردان و هال بري و بروس ويليس به عنوان بازيگران نيز ميتوانند در اين فهرست قرار گيرند. هال بري در نقش روندا پرايس خبرنگاري كه درباره مرگ دوستش تحقيق ميكند، يكي از بدترين نقشهاي زندگياش را ايفا كرده است. همچنان كه بروس ويليس هم اصلاً نتوانسته نقش كاراكتري رمزآميز را به خوبي ايفا كند. «كاملاً غريبه» در خصوص افزودن قصههاي فرعي به خط محوري، به يك كلاس درس ميماند.چون تمام آنچه نبايد در يك فيلم سينمايي مرتكب شد در اين فيلم به چشم ميخورد! «كاملاً غريبه» به عنوان فيلمي زير استاندارد يك شكست كامل براي سازندگانش است و تماشايش اصلاً توصيه نميشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]