واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مشاهیر فلسفه اسلامی/۱۰
غزالی، فیلسوفی که شهرتش را مدیون مغربزمین است
شک غزالی مثل شک دکارت نیست که در همه چیز شک کرد به جز خودش و گفت «من فکر میکنم پس هستم». غزالی نجات خویش را از شک به واسطه نور الهی میدانست که به قلب وی الهام شده است.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ابوحامد محمد بن محمد غزالی طوسی شافعی با دولت سلجوقیان در ایران هم زمان است. این عصر، عصر انحلال وضعیت سیاسی و نظامی بود. نهضت اسماعیلیه و دعوت فاطمیان سرتاسر جهان اسلامی را فراگرفته بود. ترکها تا اعماق حکومت عباسی رخنه کرده بودند و بر بغداد سلطه داشتند. در عصر غزالی، حسن صباح مؤسس فرقه اسماعیلیه ظهور کرد، همچنین در عصر او، اولین حمله صلیبیان به شرق آغاز شد و شهرهای انطاکیه و قدس به دست آنان افتاد. غزالی در این دوره به چهل سالگی رسیده بود و در دوران خودش کثرت علما و دانشمندان علوم حدیث و کلام و فقه، رواج بحث و جدل میان فرق اسلامی، فرقهگرایی و درگیریهای مذهبی وجود داشت. *زندگینامه غزالی در طوس به دنیا آمد. پدرش مردی از صلحا بود که از پشمریسی و فروش آن در بازار گذران زندگی میکرد بدین سبب او را غزالی گفتهاند. پدرش اهل تقوی بود و در مجلس وعظ شرکت میکرد او از خداوند فرزندان صالح خواست که ابوحامد و احمد را به او عطا کرد. غزالی در گرگان به حلقه درس امام ابونصر اسماعیلی در آمد. در بازگشت دوباره به وطن، گرفتار راهزنان شد وقتی وسایل او را بردند او التماس کرد هر چه دارم ببرید ولکن آنچه در خورجین دارم برایم بگذارید. آنها قبول نکردند به ناچار نزد رئیس راهزنان رفت. گفت در خورجین چیست که این قدر مینالی؟ گفت: در آن نوشتههایم هست که برایش رنج فراوان بردهام. رئیس دزدان گفت: علمی که با از بین رفتن این کاغذپارهها از بین برود علم نیست. غزالی میگوید: این سخن نوعی الهام الهی بود که مرا به خود آورد چون به طوس بازگشتم سه سال زحمت کشیدم که آنان را از بر کرده تا قابل سرقت نباشند. *تألیفات آثار غزالی را شماره کردند و بروزهای عمرش تقسیم کردند سهم هر روز چهار جزوه شد. آثار او را بعضی هفتاد، بعضی دویست و بعضی چهارصد نوشتهاند که شامل احیاء علوم الدین، المنقذ من الضلال، تهافت الفلاسفه، بسیط، الوسیط، الوجیز،جواهر القران، فضایح الباطنیه، سرالعالمین بکشف ما فی الدارین، تنزیه القران عن المطاعن، المستصفی، کیمیای سعادت و ... *روش علمی غزالی در آغاز به بررسی نقادانه جریان فکری زمانش پرداخته و میگوید: از آغاز بلوغ بی پروا در دریای ژرف دانش فرو رفتم. در هر گوشه تاریکی خوض کردم، بر هر مشکلی حمله آوردم، در عقیده هر مذهبی به تفحص پرداختم و در اسرار هر طایفهای کنجکاوی کردم. در زمینه معقولات و بدیهیات میگوید: از کجا دانستی که اعتماد تو به معقولات، همانند اعتماد تو به محسوسات نیست؟ از این رو در همه چیز شک کرد. البته شک غزالی، مثل شک دکارت نیست که در همه چیز شک کرد به جز خودش و گفت من فکر میکنم پس هستم. غزالی نجات خویش را از شک به واسطه نور الهی میدانست که به قلب وی الهام شده بود و آن این بود که بدیهی شک بردار نیست و نیاز به دلیل ندارد، زیرا وجدانی است. این نور الهی هم جز با صفای دل به دست نمیآید و آن با علم و عمل میسر است. غزالی پس از رهایی از شک، جویندگان حقیقت را در چهار قسم دسته بندی کرد: متکلمان، باطنیه،صوفیه و فلاسفه. برخی به استناداتی منکر تصوف غزالی شدند ولی برخی معتقدند او صوفی بود چرا که به هنگام تدریس در نیشابور میگوید: من اکنون اگر چه به نشر علم برگشتهام ولی در حقیقت بازگشت نیست. چون من در مقام نشر علمی بودم که مایه کسب جاه و مال بود ولی اکنون مردم را به دانشی دعوت میکنم که باید آن را ترک جاه و مال و هوی و هوس گفت، هدف و آرزوی کنونی من این است. غزالی گرچه یک نابغه بود و در هر رشتهای که سخن گفته دقیق و موشکاف است ولی هرگز مخالف تحقیق فلسفی نبود لذا قبل از هر چیز، تحقیقی سه سال در فلسفه انجام داد و بهترین تلخیص از فلسفه رایج عصر خویش را به نام مقاصدالفلاسفه نگاشت که به لاتین هم ترجمه شد. *تقسیمبندی غزالی از فلاسفه غزالی فلاسفه را به سه دسته تقسیم کرد: دهریون، طبیعیون، الهیون. غزالی معتقد است که در میان فلاسفه اسلامی هیچ یک از فلاسفه مسلمان کارشان قابل مقایسه با بوعلی و فارابی نیست که امینترین مفسران و مترجمان آثار ارسطو بودهاند لذا محور بحث را آثار این دو فیلسوف قرار داده و میگوید: علوم ارسطو شامل شش قسم است: ریاضی، منطق، طبیعی، الهی، سیاسیات، اخلاقیات. *خداشناسی نگرش او درباره خدا دیدگاه یک مسلمان سنی است که با عقاید نو افلاطونیان و مسیحیان ممزوج است با آن که خداشناسی را فطری میداند برای آن دلیل عقلی و شرعی میآورد که همان دلیل سببیت و حدوث است. دلیل حدوث این است که اشیا عالم دستخوش حوادث هستند. *تأثیر غزالی بدون شک تأثیر غزالی در جهان اسلام عمیق بود و ۹۰۰ سال است که کتابهای او را مسلمانان از مغرب آفریقا تا اقیانوسیه مطالعه میکنند و مخالفان و موافقان زیادی هم برای خود داشته است. غزالی و فخر رازی از آن نظر که در مقایسه فلسفه و فلاسفه قد علم کردند و اظهار داشتند که از این اسمهای پرطنین سقراط و افلاطون و ارسطو نباید ترسید، به حریت فکری در جهان اسلام کمک کردند. تشکیکات غزالی و همچنین جوابهایی که ابن رشد به وی داد، هیچ کدام در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار نگرفت. در تمام بیست مسئلهای که غزالی در تهافت الفلاسفه به جنگ فلاسفه آمده است، نکته قابل توجهی وجود ندارد و شاید تنها بیان قابل توجه داشته باشد و فکر خود را به آن مشغول کند وجود ندارد. غزالی و ابن رشد در شهرت خویش مدیون مغربزمین هستند چرا که کتب آنها در قرون 12 و 13 میلادی به زبان لاتین ترجمه شد وگرنه از نظر دنیای اسلام بسیار اشتباه است که غزالی و ابن رشد را فیلسوف بدانیم. انتهای پیام/ک
93/08/25 - 10:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]