واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سينماي ايران و شبههاي به نام اقتباس
ازجمله مسائلي كه درعرصه سينما رواج دارد اقتباس است، به اين صورتكه موضوعات براساس قصههاي شاخص نوشته ميشوند تا با تصويرسازي، بيشتر و بهتر در ذهن مخاطبان جاي بگيرند
نویسنده : اسماء معتمدي
ازجمله مسائلي كه درعرصه سينما رواج دارد اقتباس است، به اين صورتكه موضوعات براساس قصههاي شاخص نوشته ميشوند تا با تصويرسازي، بيشتر و بهتر در ذهن مخاطبان جاي بگيرند؛ چنانچه بسياري از فيلمهاي تحسينشده سينماي جهان، فيلمنامههاي اقتباسي دارند حتي فيلمسازان كلاسيكي مثل كلينت ايستوود و مارتين اسكورسيزي هم براي قصه فيلمهاي خود به سراغ نوولهاي موفق و پرسروصدايي مثل «رفتگان» و «بچه ميليون دلاري» ميروند.
چرا اقتباس در سينما با وجود اين همه موضوع پررنگ است؟! مگر در كشورما سوژه كم است؟! يا حداقل چرا منابع الهامبخش فيلمها برگرفته از موضوعات بكر داخلي نيست و آثار خارجي الگوي تقليد شدهاند؟ و بخش اعظم سينماي ما را سينماي كپي و نه اقتباس گرفته است؟! متأسفانه در تئاتر هم اين وضعيت به وضوح ديده ميشود تا آنجا كه سينما و تئاتر ايران چندان حرفي براي گفتن ندارند. وقتي فيلمي داخلي را به يك منتقد حرفهاي و فيلمشناس حرفهاي نشان بدهيم بهراحتي به شما ميگويد فيلم از كدام نسخه اصلي هاليوودي است يا حتي برخي سكانسهاي فيلم ازكدام فيلم غربي برگرفته شده است.
از همه اينها بدتر اقتباسهايي است كه از فيلمفارسيهاي قبل انقلاب ميشود كه در شأن سينماي ما نيست و ميتوان گفت اين فيلمها آبروي سينماي ايران را ميبرد درحاليكه ما در خاك فرهنگ و هنر ايران زندگي ميكنيم؛ خاكي كه تنفس آن هنرمند ميزايد و انديشه توليد ميكند؛ خاكي كه اسطورههاي بزرگي دارد و اسطورههاي علمي و تخيلي هاليوود به گرد پاي آنها هم نميرسند. اگر يك فرد با ديدن سوپرمن، بتمن، اسپايدرمن و... حس قدرت به او دست ميدهد ما در برابرش مردان بسيار بزرگتري داريم كه آشنايي با زندگيشان، فرد را به معناي واقعي عاشق ميكند. شهيد بابايي، شهيد صياد شيرازي، شهيد باقري، شهيد خرازي، ميرازكوچكخان، ثقهالسلام و... همه اينها نمونههاي عجيب و غريبي هستند كه اگر واقعاً سينماي ايران روي آنها سرمايهگذاري ميكرد، نه تنها بهعنوان رقيبي براي بتمن و سوپرمن وامثالهم محسوب ميشدند، بلكه از آن بالاتر چون اينها رنگ خدا گرفتهاند خودشان سوپرمن و منبع الهامبخش هاليووديها بودند كه در اينها ذوب ميشدند.
اين شخصيتها كه ذكرشد تنها مصاديق كوچكي از اقيانوس ايرانيان هستند؛ البته از بعضيهايشان سريال ساخته شده كه بازخورد بسيارخوبي هم داشته است، اما چرا سينماي ايران روي آنها سرمايهگذاري نميكند؟! همه ميدانيم سينما از نظر قدرت بيان نسبت به سريال، چند قدم جلوتر است اما متأسفانه در بيان حقايق كوتاهي كرده و موضوعات به اين جالبي را آرشيو كردهايم.
از اينها كه بگذريم در لايههاي دروني كشور آدمهاي پايينتري هستند كه از نمونههاي غربيشان موفقترند. مردان و زنان كارآفرين، قهرمانان و پهلوانان ورزشي، معلولاني كه نه تنها بر معلوليتشان فائق آمدهاند، بلكه دنيا را به حيرت واداشتهاند، نويسندگان ودانشمندان بزرگ و توانا اصلاً اينكه ميگويند فيلم ابوعليسينا را هاليوود ساخته و ما هنوز نساختهايم دردناك است. مگر نه اينكه با او ميتوان ايران را به دنيا معرفي كرد و بر جهان منت گذاشت كه هرچه از پزشكي ميدانيد مربوط به اين آب وخاك است؟! بياييم چند پله پايينتر برويم شما كه ميگوييد سوژه نداريم و شما كه ميگوييد با ديدن فلان فيلم هاليوود حس الهام به من دست داد و فلان فيلمنامه را نمينوشتم كه تمامش كپي است چرا يك لحظه وقت نميگذاريد و پاي خاطرات مردم عادي نمينشينيد؟! در ميان مردم گاه سرگذشتهايي داريم كه انسان را ميخكوب ميكند.
برنامه «ماه عسل» نمونه خوبي است از آنهايي كه ميگويند در حوزه اجتماعي جز سياهنمايي نداريم يا سوژه خوبي نميشناسيم. ماه رمضان امسال وقتي در برنامه«ماه عسل» سرگذشت آن كاپيتان كشتي كه به دست دزدان دريايي سومالي زنداني شده بود را ديدم، ناخودآگاه به ياد فيلم هاليوودي كاپيتان فيليپ افتادم كه با همين موضوع، سناريويي ساخته شده بود با اين تفاوت كه ماجراي كاپيتان قصه ما چندين برابر جذابتر و هيجانانگيزتر و هوشمندانهتر بود، ماجرايي بود كه اگر ساخته شود ميتوانيد دست فرزندتان را بگيريد و به سينما ببريد با هم فيلم را ببينيد و آخر فيلم هم به او بگوييد اين يك ايراني مسلمان است به ايراني بودن خودت افتخار كن! يا ماجراي آن خانم ماهي فروش شمالي كه بارها از ماجراي اوشين ژاپني جذابتر بود؛ وقتي آدم اينها را ميبيند به حال سينماي ايران تأسف ميخورد و پيش خود ميگويد چطور عدهاي كپيكار و كپيزن هنرمند ميشوند و دم از حفظ قانون كپيرايت ميزنند... اين را گفتيم كه شايد به رگ غيرت بعضيها بربخورد؛ البته اگر بودجه اينها از بيتالمال نبود اينقدر انسان عصباني نميشد اما وقتي از جيب ما ميدهند تا يك فيلم ضد خودمان ساخته شود يا كپي دست چندمي را از يك فيلم هاليوودي ببينيم خيلي ناراحتكننده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]